تعامل همهجانبه روسيه و ارمنستان در گفتگوي آقاي فرهاد كليني با ايراس

نشست سران پيمان امنيتي جمعي طي هفتة آينده در ايروان برگزار خواهد شد و از قرار معلوم سران برخي كشورها از جمله ازبكستان و به احتمال زياد بلاروس در آن شركت نخواهند كرد. با اين وجود، روسيه به سان نشستهاي قبلي در بالاترين سطح و در قالب هيأتي به رياست دميتري مدويديف، رئيسجمهور اين كشور در نشست ايروان حاضر خواهد شد. شايان ذكر است كه مدويديف طي سفر سه روزه خود به ارمنستان با همتاي ارمني خود نيز ملاقات و قراردادهايي را نيز با او نهايي خواهد كرد. مرور تحولات روابط روسيه با ارمنستان در دورة پساشوروي حاكي از وجود ثباتي محسوس در اين روابط است و بهرغم تحولات مختلف در حوزههاي منطقهاي و پيراموني، اين تعامل دچار تغييرات اساسي نشده است. هرچند برخي تحليلگران با اشاره به وجود تنگناهاي محسوس در سياست خارجي ايروان، روابط با روسيه را براي اين كشور گزينهاي ناگزير ميدانند، اما برخي ديگر به وجود منافع و دستآوردهاي مشترك از قِبَلِ اين روابط تأكيد دارند. مؤسسه ايراس در همين راستا، با عنايت به سفر مدويديف به ارمنستان و براي تدقيق هرچه بيشتر چگونگي رابطة تعاملي مسكو و ايروان، گفتگويي را با آقاي فرهاد كليني، كارشناس ارشد مسائل استراتژيك و سفیر سابق کشورمان در ارمنستان ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر ميگذرد.
آقاي كليني، بهرغم تحولات و به عبارتي نوسانات مختلف در تعاملات روسيه با بسياري از كشورهاي حوزة «سيآياس»، روابط ايروان با مسكو طي سالهاي پس از فروپاشي شوروي روند نسبتاً يكنواختي را تجربه كرده و دچار تغييرات اساسي نشده است. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
اولاً روابط روسيه با ارمنستان و روابط ارمنستان با روسيه از دو معنا و مفهوم مختلف برخوردار است. ارمنستان در گذشته خصوصاً در زمان مديرت آقاي كوچاريان، روابط خود با روسيه را در چهارچوب رويكرد «تكميل متقابل» تنظيم و اجرايي ميكرد. اما در دوره آقاي سرژ سركيسيان اين سياست جاي خود را به يك بازي با "تناسبهاي جديد منطقهاي" داده كه در همان چهارچوب گذشته، اما با كيفيتي جديد در حال اجرا است. ارمنستان در اين رويكرد جديد به دنبال افزايش اهميت خود در معادلات بوده و معتقد است بايد وضعيت جديدي را براي خود ابتکار سازی وسامان دهد. البته ارمنستان در اين چهارچوب بين يك جهتگيري جديد و يا يك «تعادل جديد» كماكان در ترديد به سر ميبرد و هنوز نتوانسته به معناي دقيقي كه در حوزة تعادل جديد قابل تعريف است دست يابد. روسيه نيز در دورة آقاي دميتري مدويديف و با توجه شرايط جديد طبيعتاً منافع خود را به صورتي متفاوت از گذشته تعريف ميكند و نگاه اين كشور به ديپلماسي شبكهاي روسی در حوزة قفقاز و آسياي مركزي از شدت و ضعف متفاوتي نسبت به گذشته برخوردار است و تلاش میکند تا عرصه رقابت را تنگ تر نمایید.
به همين واسطه، روسيه در شرايط فعلي در تلاش براي خروج از «انجماد نظامي» ونهادینه کردن برتری در قفقاز است. بر اين اساس، موضوع تسليح منطقه، تقويت قرارداهاي نظامي و همچنين تلاش براي ايجاد نوعي شرايط موازنة جديد دردرون قفقاز از سوي روسيه را ميتوان در همين راستا ارزيابي كرد. روابط روسيه با ارمنستان در مجموع و در يك جمع جبري از يكنواختي تقريبي برخوردار بوده و ارمنستان در حوزة انرژي، نيروي كار، همكاريهاي امنيتي، موازنة منطقهاي و كنترل رفتار روسيه در موضوع قرهباغ تلاش كرده نگاه سنتي و امنيتي خود را به اين كشور حفظ كند. در اين ميان، از نظر برخي كارشناسان غربگراي ارمني، روابط مسكو با ايروان با نوعي نابرابري مواجه است. به اين عبارت كه ارمنستان در چهارچوب همكاريهايي كه با روسيه داشته و دارد، نتوانسته مابهازاءهاي لازم را كسب كند. البته همان طور كه اشاره كردم، اين رويكرد بيشتر مربوط به نگاه آن دسته از كارشناسان غربگراي ارمني است كه تلاش ميكنند سياست روسيه را در اين كشور نقد كنند.
بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه طي سفر سه روزة مدويديف به ارمنستان طرفين امضاء سه قرارداد مهم را در دستور دارند. يكي از اين موارد به موضوع تمديد حضور نظامي روسيه در پايگاه گيومري (پايگاه 102 روسيه)، قرارداد دوم به نهايي كردن قرارداد نيروگاه هستهاي ارمنستان كه قرار است با مشاركت روسيه در سال 2015 راهاندازي شود و قرارداد سوم كه قراردادي امنيتي است به مبارزه مشترك طرفين با مهاجرت غيرقانوني مربوط است. همچنين گفته ميشود كه طي ملاقات خصوصياي كه آقاي سركسيان و آقاي مدويديف با هم خواهند داشت، طرف روس حامل پيشنهادات جديدي در خصوص شرايط عدم درگيري ميان آذربايجان و ارمنستان نيزمی باشد. با اين ملاحظه، ميتوان گفت، ما در مجموعه تحولاتي كه در چهارچوب نشست پيمان امنيت جمعي و مذاكرات دوجانبه ارمنستان و روسيه در ايروان دنبال خواهد شد، شاهد حركت روسيه براي تضمين امنيت منطقهاي و يارگيري جديد در قفقاز بر اساس مدل یکجانبه گرایی روس هستيم. در مقابل، ارمنستان نيز تلاش ميكند تا با سياست جديد و ابتكاري خود پيوستگي روسيه با منافع خود در قفقاز را تضمين كند.
شما در سخنان خود به وجود نابرابري در روابط روسيه با ارمنستان و عدم دريافت مابهازاءهاي لازم از سوي اين كشور از قِبَلِ روابط با روسيه اشاره كرديد. در همين زمينه، برخي با اشاره به تنگناهاي موجود در سياست خارجي ارمنستان، رابطه حسنه با مسكو را انتخابي ناگزير براي ايروان ميدانند. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
من در سخنان خودم اشاره كردم كه برخي كارشناسان غربگراي ارمني بر اين باورند كه روابط روسيه با ارمنستان غيربرابر است. البته در پاسخ به اين سئوال ميتوان گفت كه ارمنستان نسبت به درياي خزر، درياي سياه و درياي مديرترانه در يك انزواي ژئوپوليتيكي قرار دارد. از سوي ديگر، با توجه به نوع نيازمندي ارمنستان به انرژي و سياستهايي كه اين كشور براي پيشبرد منافع خود در موضوع قرهباغ دنبال ميكند، نيازمند آن است كه يك سياست پيراموني دقيق را به مرحلة اجرا بگذارد. لذا اگر ارمنستان در شرايط حاضر، نوعي تشنجزدايي با تركيه و همچنين حفظ رژيم آتشبس را با آذربايجان در دستور دارد، به اين واسطه است كه اين كشور تلاش دارد از اين طريق به افزايش وزن خود در در معادلات قفقاز جنوبي با حمايت روسيه مبادرت كند. بايد به اين نكته توجه كرد كه آيا اين تحركات جديد روسيه در حوزة قفقاز جنوبي نوعي «دعوت به صلح» است و يا اين كه اين كشور ايجاد يك نوع "بازدارندگي جديد "درون زا وبرون زا را در قففاز دنبال ميكند. به هر تقدير، به نظر ميرسد نوع نگاه، برداشت و دريافت از تحولات بين ارمنستان و روسيه تا حدودي نابرابر است، اما در عين حال اين روابط داراي نقاط مشتركي نيز است.
با اين ملاحظه، به اعتقاد شما آيا در صورت بهبود روابط ارمنستان با تركيه و آذربايجان، روابط ارمنستان با روسيه دچار تحول اساسي خواهد شد؟
روسيه اجازه نخواهد داد كه تركيه وارد يك عرصة جديد در معادلات نظامي و امنيتي با ارمنستان شود. روسيه از سياست تشنجزدايي بين ارمنستان و تركيه معمولاً حمايت كرده، اما بايد به خاطر داشت كه مابهازاء اين حمايت را در ارمنستان دريافت نميكند، بلكه اين مابهازاء را در طرف ترك و از جمله از طريق تعامل جديد با تركيه خصوصاً در معادلات انرژي (خط لولة ناباكو) تحصيل خواهد كرد. به همين واسطه، اگر روسيه از جهتگيري جديد ارمنستان به تركيه استقبال ميكند، بيشتر در چهارجوب منافع پيوستة خود از یک طرف باتركيه و از طرف دیگر با قفقاز است.
شما در سخنان خود به تغيير در سياست خارجي روسيه در دورة مدويديف اشاره كرديد. هرچند در اين تغيير، اولويتهاي اقتصادي مطمحنظر بيشتري قرار گرفته، اما نظاميگري به ويژه در خارج نزديك همچنان در دستور روسيه قرار دارد. با اين ملاحظه، ارزيابي شما از اهداف روسيه در تمديد مهلت حضور نظامي خود در پايگاه گيومري براي 49 سال آينده چيست؟
روسيه در سياست خارجي جديد خود به دنبال نوعي تغيير در چگونگي حضور خود در يورآسيا و ورود به يك نوع يوروآتلانتيسم جديد است و اين دو را لازم و ملزوم هم دانسته و از هم تفكيك نميكند. لذا، به ميزاني كه روسيه نقش تعيينكنندة خود را در معادلات يورآسيا افزايش ميدهد، به طور طبيعي غرب و خصوصاً بحث يوروآتلانتيسم را نيز به سياست خارجي خود ضميمه كرده و به نوعي غرب را شريكپذير خود ميكند. به همين خاطر، نگاهي را كه امروزه روسيه در منطقه قفقاز دنبال ميكند را ميتوان در چهارجوب يك نوع خروج از «انجماد نظامي» در اين منطقه تفسير كرد. روسيه در اين رويكرد جديد درصدد آن است كه بتواند با توجه شرايط جديد ايده 3+1 (سه كشور قفقازي و خود روسيه) را كه همواره به دنبال آن بوده تحقق بخشيد. با اين ملاحظه، همزماني نشست سران كشورهاي پيمان جمعي در ارمنستان با سفر عبدا... گل به آذربايجان و يا قبل از آن سفر مقامات مختلف نظامي امريكايي به آذربايجان قابل تأمل به نظر ميرسد و اين تحولات نشانگر آن است كه قفقاز در حال ورود به عرصة جديدي از رقابتهاي نظامي است.
برخي با اشاره به تعامل همزمان مسكو با باكو و ايروان از جمله در حوزة نظامي (تحويل اس300 به آذربايجان و همزمان تلاش براي تقويت پايگاه گيومري در ارمنستان)، سياست روسيه در قفقاز جنوبي را حاوي دوگانگي مشهود و به عبارتي فرصتطلبانه ارزيابي ميكنند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
روسيه صرفا سياست دوگانهاي را در قفقاز دنبال نميكند، بلكه سياست اين كشور بيش از يك سياست دوگانه و چندلايه است. سياست مسكو در حوزة انرژي قفقاز معطوف به آذربايجان، در حوزة نظامي متكي به ارمنستان و در كنترل رفتار غرب در حوزة قفقاز، خزر و آسياي مركزي معطوف به رقابت استراتژيك در گرجستان است. يعني روسيه در حوزة قفقاز يك سياست چندلايه را دنبال ميكند. از سوي ديگر، روسيه با هر يك از كشورهاي قفقازي سياست جذب و دفعي ویژه و هوشمند خود را دنبال ميكند،البته میزان موفقیت بيش از هر چيز به نوع بازيگري اين كشورها، نوع ديپلماسي كشورهاي پيراموني از جمله تركيه و ايران به حوزة قفقاز و همچنين تلاشهايي را كه غرب از جمله اروپا و خصوصاً امريكا به صورت مستمر براي تأمين منافع خود در منطقه دنبال ميكنند، بستگي دارد. با اين ملاحظه، روسيه مؤلفههاي مختلف چه در كشورهاي قفقازي، چه در حوزة پيراموني و چه در فضاي فراقفقازي را مطالعه و بر اساس آن موازنههاي خود را دنبال ميكند. لذا در شرايط حاضر، پراگماتيسم روسيه در قفقاز چه در لايههاي پنهان و چه به صورت آشكار از شدت عمل بيشتري برخوردار شده است.
شما در سخنان خود به احتمال ارائة پيشنهادات جديدي از سوي مدويديف به ارمنستان در خصوص مناقشة قرهباغ اشاره كرديد. اين در حالي است كه در برخي تحليلها بر منافع و به تبع آن تمايل روسيه به استمرار تنش در قفقاز و در برخي تحليلهاي ديگر، كليد نهايي حل مشكلات قفقاز جنوبي و از جمله مناقشة قرهباغ، به خواست و ارادة روسيه نسبت داده ميشود. نظر شما در اين خصوص چيست؟
بحث وجود و يا عدم بحران به چگونگي شيب و جهتگيري تحولات و نوع بازياي كه در منطقه در جريان است باز ميگردد. روسيه در سالهاي ابتدايي پس از فروپاشي شوروي و با توجه به شرايط اين مقطع، وجود بحران فعال در قفقاز را به نفع خود ميدانست. چرا كه اين مسئله منجر به اين ميشد كه وابستگي و نياز اين جمهوريها به روسيه (با توجه به اينكه به لحاظ ژئوپوليتيكي نيز دور از روسيه هستند) حفظ شده و به تبع آن به عنوان يك ذخيرة استراتژيك براي روسيه باقي بمانند. اما با توجه به اينكه طي سالهاي اخير جريانهاي مختلف بينالمللي تلاش كردهاند تا از طريق بحران در قفقاز نفوذ خود را در منطقه افزايش دهند (كه اين مسئله منجر به نگرانيهايي در روسيه شده)، مسكو را به اين واداشته تا در دورة جديد، مديريت جديدي را براي كنترل بحران و استفاده آگاهانه از نتايج آن در دستور قرار دهد. بايد به اين مهم نيز عنايت داشت كه در تحليل سياست خارجي روسيه نيابد اصول اخلاقي، بلكه منافع اين كشور مبنا قرار گيرد. روسها همواره منافع خود را در نظر گرفته و بر اساس سرمایه رقیب عمل ميكنند كه نمود آن را ميتوان در رفتار مسكو در خصوص برنامة هستهاي ايران يا در موضوعات ديگر مشاهده كرد.
همان طور كه اشاره شد، روسيه در اين موارد الزاماً بر اساس منافع خود و اصول سياست خارجي خود از جمله اصول مصرح در دكترين نظامي و سیاست خارجی خود عمل كرده است. اما اينكه آيا روسيه در قفقاز جنوبي يك داور تعيينكننده ویا يك بازيگر مؤثر است؟ من فكر ميكنم كه اين كشور كماكان موقعيت خود به عنوان يك بازيگر مؤثر در قفقاز را حفظ كرده است. اما بايد به ياد داشت كه حل مسئله قرهباغ آنچنان كه تصور ميشود ساده نيست. به اين دليل كه در اين موضوع شاهد نقشيابي ساير بازيگران از جمله جريان قرهباغي هستيم كه حتي توانسته ايروان را نيز فتح كند. لذا حل مسئله قرهباغ همچنان در هالهاي از ابهام و تا حدودی پنهان کاری بنام سیاست ساکت قرار دارد. البته بايد اشاره كرد كه ميزان تأثيرگذاري روسيه بر هر كدام از طرفين مناقشة قرهباغ متفاوت است. به اين معنا كه روسيه از ابزار فشار كمتري بر آذربايجان نسبت به ارمنستان برخوردار است و توان تأثير اين كشور بر ايروان بيش از هرچيز به موضوع انرژي و نظامي متكي است.
ارمنستان در شرايط حاضر از نوعي ايدئولوژي نالسيوناليستي دولتی- ملی پيروي ميكند. اين ناسيوناليسم، ناسيوناليسمي تاريخي و نه آكادميك است. با اين ملاحظه، متقاعد كردن ارامنه كار دشواري است. در سوي ديگر، آذربايجان نيز در موضوع قرهباغ رفتارهاي متفاوتي از خود نشان داده است. اگر به قراردادهاي دولت باكو كه در گذشته در کی وست امریکا و يا در سنپترزبورگ روسیه منعقد شده و يا به فرآيندهايي كه آذربايجان در چهارچوب توافق مادريد در موضوع قرهباغ دنبال كرده، نگاهي داشته باشيم، در خواهيم يافت كه باكو نيز همچون ساير طرفين مناقشة قرهباغ با توجه به توازن قدرت و ميزان توانايي عملي خود، تصميماتش را اتخاذ كرده است. بر اين اساس، طرفين اين مناقشه، بيشتر از يك نوع بازي تاكتيكي پيروي كردهاند تا اينكه به يك حل و فصل نهايي روي آورند و طرفین بایستی بخوبی درک کنند که صرفا تعامل منطقه ای اینده ساز خواهد بود.