جمهوری اسلامی ایران از بدو استقلال پنج جمهوری آسیای مرکزی همواره تلاش کرده است که در رقابت با دیگر دولت های منطقه و فرامنطقه به جایگاهی مناسب در آسیای مرکزی دست پیدا کند. بااین حال، دست کم سه عامل برای حضور ضعیف و کنش فعال ناکافی ایران در آن منطقه می توان برشمرد که در این مسیر چالش های اصلی بر سر راه ایران هستند.

ایران چگونه می تواند جایگاه مطلوبی در آسیای مرکزی به دست بیاورد؟

جمهوری اسلامی ایران از بدو استقلال پنج جمهوری آسیای مرکزی همواره تلاش کرده است که در رقابت با دیگر دولت‌های منطقه و فرامنطقه به جایگاهی مناسب در آسیای مرکزی دست پیدا کند. بااین‌حال، دست‌کم سه عامل برای حضور ضعیف و کنش فعال ناکافی ایران در آن منطقه می‌توان برشمرد که در این مسیر چالش‌های اصلی بر سر راه ایران هستند:

1. فعالیت گسترده رقبا برای کنار زدن ایران: دراین‌زمینه، باید به کارشکنی‌ها؛ تحریکات و تبلیغات منفی آشکار و پنهان آمریکا، رژیم صهیونیستی، کشورهای عربی (به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی)، ترکیه، اتحادیه اروپا و حتی پاکستان اشاره کرد که توسعه نفوذ و اجرای سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی را به سود خود نمی‌بینند. دراین‌میان، روسیه و چین به‌دلیل همکاری اقتصادی عمیق با ایران، فعلاً واکنش خاصی درمورد تحرکات این کشور در آسیای مرکزی نشان نداده‌ و هنوز دیدگاه‌هایشان را بیان نکرده‌اند؛ اما این به معنای رضایت باطنی آن دو از حضور ایران در این منطقه نیست.

2. کم¬اهمیت بودن آسیای مرکزی برای ایران: در مجموع، آسیای مرکزی از اهمیت زیادی در سیاست خارجی ایران برخوردار نیست و در اولویت گسترش روابط هم قرار ندارد. این ادعا به معنای روابط تیره و خصمانه تهران با کشورهای این منطقه نیست. برعکس، همکاری‌های به‌ظاهر خوبی بین ایران با اغلب جمهوری‌های آسیای مرکزی در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی وجود دارد؛ اما مقایسه روابط ایران با کشورهایی همچون: عراق، سوریه، روسیه، چین و حوزه قفقاز نشان می‌دهد که دولت‌ها و ملت‌های ایران و آسیای مرکزی نزدیک به سه دهه پس از استقلال این منطقه هنوز به‌طور کامل به فهم و زبان مشترک دست پیدا نکرده‌اند.

بعضی بر این باورند که این امر ناشی از توسعه‌‌نیافتگی راه‌های ارتباطی و مسیرهای حمل‌ونقل در طول سده‌های اخیر بوده است. بااین‌حال، واقعیت تلخ آن است که مقامات ایران هنوز نظریه یا طرح رسمی‌ای را برای توسعه روابط با کشورهای آسیای مرکزی تدوین نکرده‌اند و دیدگاه و اهداف تهران درمورد این منطقه مشخص نیست. بنابراین، گفت‌وگوهای دوجانبه یا چندجانبه بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری‌های آسیای مرکزی شکل نگرفته است؛ درحالی‌که برخی کشورهای منطقه یا فرامنطقه با وجودِ نداشتن مرز مشترک با آسیای مرکزی، برنامه‌های مخصوص خود را برای گفت‌وگو با کشورهای آن منطقه تدوین و اجرا می‌کنند؛ برای نمونه می‌توان به گفت‌وگوهای «ژاپن و آسیای مرکزی»؛ «آمریکا و آسیای مرکزی»؛ «هند و آسیای مرکزی و افغانستان»؛ «استراتژی‌های اتحادیه اروپا پیرامون آسیای مرکزی» و «نشست کشورهای ترک‌زبان» با ابتکار ترکیه اشاره کرد. نتیجه آشکار این گفت‌وگوها آن است که نفوذ سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای فوق در آسیای مرکزی سال‌هاست به‌مراتب بیش از ایران بوده و برگ‌های برنده بسیاری در اختیار آنهاست که جمهوری اسلامی ایران در رقابت با آن کشورها از این امتیازات برخوردار نیست.

3. بدبینی تاریخی و سوءتفاهم‌های مذهبی و ایدئولوژیک: اکثر مناطق آسیای مرکزی تا نیمه دوم سده نوزدهم جزئی از خاک ایران یا تحت‌الحمایه آن بود. باوجوداین، از هنگام روی‌کار آمدن دولت صفویه و استقرار دولت‌های شیعه در ایران در طول سده‌های بعد، به‌مرور بین مردم و حکومت‌های کوچک سنی‌مذهب آسیای مرکزی با ایران یک انقطاع تاریخی مبتنی‌بر اختلاف مذاهب به‌وجود آمد. این انقطاع که سرکوب اهل سنت آسیای مرکزی به‌دست صفویان؛ حملات ادامه‌دار ازبک‌های سنی با حمایت دولت عثمانی به خراسان بزرگ و تبلیغات ضد ایرانی روس‌ها به‌شدت به آن دامن می‌زد، ساکنان دو سوی آمودریا (رود جیحون) را تا بدانجا از یکدیگر دور کرد که پس از فروپاشی شوروی، مردم آسیای مرکزی (بجز تاجیک‌ها) رغبت چندانی به برقراری ارتباط مستقیم با ایران نشان ندادند.

درعین‌حال، عوامل مهم دیگری مانند استقرار دولت‌های سکولار دین‌ستیز در آسیای مرکزی؛ تحریکات خارجی، به‌خصوص ازجانب عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی؛ تبلیغ گسترده پان‌ترکیسم ازسوی ترکیه و صد البته تبلیغ ایدئولوژی انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی مورد نظر جمهوری اسلامی ایران به پوشش‌های مختلف موجب شد که درمجموع، فضایی نسبتاً امنیتی بر روابط ایران و اغلب جمهوری‌های آسیای مرکزی حاکم شود و این روابط تاکنون به سطح مطلوب خود نزدیک نشود.

نکته اینکه در این شرایط سال‌هاست که خلأ ایدئولوژیک در سطح این منطقه را به‌لحاظ مذهبی، عربستان و ازلحاظ هویت ملی، ترکیه به‌راحتی ُپر کرده‌اند.

راهکارهای تقویت روابط با کشورهای آسیای مرکزی

ـ فاصله گرفتن از ارائه راهکارهای ایدئولوژیک: اگر ایران واقعاً خواهان گسترش روابط با آسیای مرکزی است، باید ملاحظات و حساسیت‌های سیاسی و فرهنگی دولت‌های سکولار این منطقه و اکثریت سنی آن را درنظر بگیرد و به آنها احترام بگذارد. راهکار کاهش اثرپذیری مردم آسیای مرکزی از وهابیت یا پان‌ترکیسم و حساسیت دولت‌های سکولار منطقه نسبت به افراط‌گرایی، ارائه یک چهره صرفاً ایدئولوژیک از جمهوری اسلامی ایران نزد آنان نیست، بلکه لازم است بیشتر روی مشترکات تاریخی، فرهنگی و زبانی ایرانیان و ساکنان آسیای مرکزی تمرکز و تبلیغ صورت بگیرد. این مهم جز با تقویت رایزنی‌های فرهنگی ایران در سراسر آسیای مرکزی و اعزام مستمر دانشگاهیان ایرانی و دعوت از مقامات فرهنگی، دانشگاهیان و سیاستمداران کشورهای آن منطقه به ایران ممکن نخواهد شد.

ـ مبارزه مشترک با تروریسم و افراط‌گرایی: مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی، دغدغه همیشگی کشورهای حوزه اوراسیاست. دراین‌میان، منطقه آسیای مرکزی به‌عنوان قلب اوراسیا، شاید بیش از سایر کشورهای این حوزه از پیامدهای آسیب‌زای گسترش افراط‌گرایی تروریستی اثر پذیرفته باشد. در دو دهه اخیر، آسیای مرکزی به هدف عملیات ضد‌تروریستی تبدیل شد و حتی بخشی از اعضا یا رهبران سازمان القاعده و داعش تبعه بعضی جمهوری‌های آن منطقه بوده‌اند. این درحالی است که از آغاز تشکیل ائتلاف ضد‌تروریستی به رهبری آمریکا در سال 2001، کشورهای آسیای مرکزی به‌دلیل واگذاری پایگاه‌های نظامی به‌جامانده از دوران شوروی به آمریکایی‌ها یا باز کردن حریم هوایی‌شان روی هواپیماهای جنگی و ترابری غربی برای حمله به افغانستان و مشارکت کم‌رنگ در عملیات ائتلاف ضد‌تروریستی واشینگتن در افغانستان بیشتر به‌عنوان پشتیبان عملیات نظامی در این کشور مطرح بوده‌اند.

اگر ایران بتواند کشورهای آسیای مرکزی، به‌ویژه سه کشور ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان را که صدها کیلومتر مرز پرخطر با افغانستان دارند، به‌طور کامل قانع کند که ارتباطات تهران با گروه طالبان افغان صرفاً جهت سرکوب تروریسم داعش در منطقه و به سود آسیای مرکزی است و همچنین ازطریق ارائه خدمات فنی به ادارات امنیت ملی آنها و انتقال مستمر تجربیات ارزشمند ایران در مبارزه با تروریسم، سطح همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی خود را با همه جمهوری‌های این منطقه ارتقا بدهد، می‌توان امیدوار بود که به‌طور نسبی همکاری‌های مفید و پایداری در مبارزه با افراط و تروریسم بین جمهوری اسلامی ایران و آسیای مرکزی شکل بگیرد.

به موازات آن، لازم است گفت‌وگوهای امنیتی فشرده‌ای با محوریت مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی در آسیای مرکزی و افغانستان بین ایران با چین و روسیه شکل بگیرد یا گسترش یابد. بهتر است این گفت‌وگوها در چهارچوب «سازمان همکاری شانگهای» که کشورهای آسیای مرکزی (غیر از ترکمنستان) و همچنین افغانستان عضو دائم و ایران عضو ناظر آن هستند برگزار شود تا اثربخشی بیشتری داشته باشد یا دست‌کم در قالب نشست‌های سه‌جانبه بین ایران، روسیه و چین برگزار شود.

درعین‌حال، دعوت از هند و همکاری عملی ایران و روسیه با این عضو دائم سازمان همکاری شانگهای که زخم‌خورده تروریسم تکفیری نیز هست، تلاش‌های پاکستان و ائتلاف آمریکا ـ رژیم صهیونیستی ـ سعودی برای کارشکنی در روند مبارزه با افراط‌گرایی در آسیای مرکزی را تا حد زیادی خنثی می‌کند.

ـ طراحی استراتژی ویژه و عملی در حوزه روابط اقتصادی ـ تجاری: روابط اقتصادی و تجاری ایران با منطقه آسیای مرکزی و افغانستان در سطح مطلوبی قرار ندارد و حجم مبادلات جمهوری اسلامی ایران با این شش کشور درمجموع به چهار میلیارد دلار نمی‌رسد، درحالی‌که چین اکنون با بیش از سی میلیارد دلار حجم مبادله تجاری با جمهوری‌های آسیای مرکزی، سومین شریک تجاری این منطقه محسوب می‌شود.

براساس استراتژی موردنظر، تقویت روابط اقتصادی و تجاری میان ایران با آسیای مرکزی و افغانستان به شکل یک طرح مجزا یا در چهارچوب مسیر ترانزیت کالا از هند به افغانستان و آسیای مرکزی ازطریق بندر چابهار باید عملیاتی شود. فقط از یکی از این دو طریق، ایران و هند که هر دو درمجموع کمتر از چهار میلیارد دلار با منطقه آسیای مرکزی و کمتر از سه میلیون دلار با افغانستان مبادلات تجاری دارند، خواهند توانست با استفاده از معافیت بندر چابهار از تحریم‌های آمریکا و نزدیک شدن راهبردی دهلی نو ـ تهران درتقابل با ماجراجویی‌های پاکستان، روابط اقتصادی‌شان با منطقه آسیای مرکزی که نقش کلیدی در تحقق کریدور بین‌المللی حمل‌ونقل شمال ـ جنوب دارد را متحول سازند.

جمع‌بندی

غفلت، بی‌برنامه‌گی و ایدئولوژی‌زدگی سه مؤلفه اصلی در گسترش ناکافی و پرتنش روابط ایران با اغلب جمهوری‌های آسیای مرکزی در 25 سال اخیر بوده‌اند. با بررسی جامع و به‌ دور از ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک درمی‌یابیم که تا ایران این مؤلفه‌های چالش‌زا در سیاست‌گذاری‌ها و چشم‌اندازهای اقتصادی ـ تجاری و سیاسی ـ امنیتی کشورهای آسیای مرکزی را برطرف و رویکردهایش را اصلاح نکند، نمی‌توان انتظار داشت که جمهوری اسلامی ایران دیپلماسی عمومی پرتوان و موفقی را در آسیای مرکزی اجرا کند. درمقابل، اقدامات احتمالی تهران برای اعتمادسازی فراگیر با همه پنج کشور این منطقه، به‌طور کامل به میزان اثرپذیری این کشورها از القائات رقبای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران بستگی دارد. بنابراین، ایران باید ضمن تلاش برای عادی‌سازی گام‌به‌گام روابط با تاجیکستان، تقویت روابط اقتصادی و تجاری با قدرت‌های آسیای مرکزی (قزاقستان و ازبکستان) و کاستن از سطح فراز و فرودها در روابط تهران ـ عشق آباد، سعی کند در مسائل مهم منطقه‌ای همچون بحران افغانستان، تروریسم و افراط‌گرایی، قاچاق مواد مخدر و انسان سطح همکاری‌ها با کشورهای آسیای مرکزی را تا حد زیادی افزایش بدهد.

 *حسام‌الدین حجت‌زاده

منبع:ابرار معاصر، 5 فروردین 1397