ایران و منطق موازنه در غرب آسیا
سهراب انعامی علمداری*
تهران-ایرنا-جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر موثر منطقه غرب آسیا، به دلیل ساخت قدرت نرم و سخت خود، قادر است با منطق موازنه، نقش پیشران ثبات و امنیت را در تحولات مهم منطقه ای ایفا کند.

«به خدا قسم، ایران کشور شرافتمندی است و هرگز ما را مجبور به بازگشایی یا بستن سفارتمان در اینجا و آنجا نکرده است. ما به خاطر کارهایی که از شما دیدیم دوباره به سمت ایران بازگشتیم. حتی حیوانات هم از شر شما در امان نیستند!» این سحنان، مواضع یک متحد راهبردی ایران نیست،
بلکه سخنان «سلطان بن سعدالمریخی، وزیر مشاور دولت قطر در امورخارجه است که در نشست اتحادیه عرب و در میان کشورهای عربی ایراد می شود.
اتخاذ چنین مواضعی و بروز نشانه هایی دیگر از گسترش همکاری قدرت های موثر منطقه ای مانند ترکیه با جمهوری اسلامی ایران در موضوعات مشترک منطقه ای، نشانه هایی از بازگشت منطق موازنه به منطقه غرب آسیا دارد.
منطفه غرب آسیا اکنون در نقطه ای از بودن و شدن قرار گرفته، نقطه ای در میانه نظم و بی نظمی و به معنای دیگر، آشوب. آنچه در غرب آسیا در حال رخ دادن است، تحولاتی بس پیچده و نگرش هایی با فرایندی متفاوت از گذشته خود است. اگر زمانی نظم در این منطقه به واسطه موازنه قوای برخاسته از ساختار بین المللی دو قطبی و چندقطبی یا حتی یک-چندقطبی ایجاد می شده، اما امروز در کشاکش فروپاشی نظم ساکس پیکو(قرارداد 1915 میان فرانسه و انگلیس پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی) که مرزهای آن روز غرب آسیا را تعیین کرد، دیگر نظمی وجود ندارد. غرب آسیا در حال شدن و شاهد زایش استراتژیکی دیگری است؛ زایش استراتریکی که ساختارهای موازنه گر نظم پیشین ار هم پاشیده و به نظر می رسد که هنوز این ساختارها، نه بازسازی شده و نه ساختارهای جدیدی جایگزین شده است.
آنچه اکنون در پویش های سیاسی این منطقه دیده می شود، آشوب برخاسته از فروپاشی نظم و موازنه قوا در کشاکش دگردیسی های سیال بین المللی و منطقه ای است.
در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی به عنوان یکی از بازیگران و کنشگران عرصه راهبردی و صحنه ژئوپلتیکی این منطقه، تلاش کرده تا با پیگیری دو راهبرد «موازنه سازی» و «نظم سازی تعاملی» نقش فعال خود را در پویش های سیاسی این منطقه مهم ایفا کند.
دولت روحانی در حالی تلاش دارد تا با «سیاست تعامل سازنده» پیوندهای جدید منطقه ای ایجاد کند که در سوی دیگر میدان، آمریکای ترامپ، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه به عنوان مثلث تضاد منطقه ای به دنبال دو سیاست عمده «تضادسازی» و «ناموازنه سازی» میان کشورهای خواهان موازنه هستند، به ویژه اینکه پس از چرخش راهبردی قطر و ترکیه به سمت ایران، به نظر می رسد که منطق فقدان توازن جای خود را به منطق توازن و تعادل داده است.
این تضاد راهبردی و تلاش برای موازنه سازی در مقابل سیاست های آمریکا را می توان در سخنرانی حسن روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل نیز دید.
روحانی در این سخنرانی، ضمن پردازش ابعاد قدرت نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران در سپهر منطقه ای و جهانی، این منطق راهبردی را بیان می دارد که پویش های سیاسی منطقه غرب آسیا بیش از رقص شمشیرها، تهدید، تحریم و بی ثباتی به تعامل سازنده و اعتدال نیازمند است.
دولت روحانی در واقع تلاش می کند تا با بازمفهوم سازی از مفاهیم موازنه، نظم و تعامل، مکانیسم ها و مثلث محدودساز تضاد، تحریم و بی ثباتی منطقه ای را مهار کند.
به نظر می رسد که پیامد راهبردی چنین سیاستی، می تواند در سه سطح؛ موازنه نظامی امنیتی، موازنه اقتصادی-تجاری و موازنه سیاسی عمل کرده و منافع راهبردی متعدی را به ارمغان آورد.
منطق امنیت در پس زمینه ژئوپلیتیک منطقه ای حاکی از تحول و تلاطم دارد و پیگیری سیاست تعاملی، موازنه گرا و نظم ساز دولت دوازدهم می تواند علاوه بر مقابله با سیاست محدودسازی و تحریم دولت آمریکا، همراه با حفظ فضای راهبردی، منطق موازنه، ثبات و امنیت را به منطقه غرب آسیا بازگرداند.
*تحلیلگر مسایل راهبردی- ایرنا