آسیب شناسی روابط ایران و تاجیکستان؛ چشم انداز پیش رو
به رغم روابط حسنه ایران و تاجیکستان در دهه 1990 به نظر میرسد طی یک دهه گذشته این روابط به تدریج دستخوش تحولاتی شده است که به واسطه آن، زمینه سردی روابط ایران و تاجیکستان فراهم آمده است. در همین رابطه، موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) و موسسه ابرار معاصر تهران روز سهشنبه مورخ 3/5/1396 اقدام به برگزاری نشست مشترکی در محل موسسه ایراس با هدف آسیب شناسی این روابط نمودند که آقایان دکتر علی اشرف مجتهد شبستری و دکتر سید رسول موسوی سفرای پیشین ایران در تاجیکستان و جناب آقای حسن بهشتی پور پژوهشگر ارشد حوزه اوراسیا از سخنرانان اصلی آن بودند. مدیریت این نشست نیز بر عهده دکتر بهرام امیراحمدیان بود. آنچه در ذیل از نظر میگذرد گزارشی از مباحث مطروحه توسط سخنرانان و تنی چند از کارشناسان حاضر در جلسه میباشد.
به رغم روابط حسنه ایران و تاجیکستان در دهه 1990 به نظر میرسد طی یک دهه گذشته این روابط به تدریج دستخوش تحولاتی شده است که به واسطه آن، زمینه سردی روابط ایران و تاجیکستان فراهم آمده است. در همین رابطه، موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) و موسسه ابرار معاصر تهران روز سهشنبه مورخ 3/5/1396 اقدام به برگزاری نشست مشترکی در محل موسسه ایراس با هدف آسیب شناسی این روابط نمودند که آقایان دکتر علی اشرف مجتهد شبستری و دکتر سید رسول موسوی سفرای پیشین ایران در تاجیکستان و جناب آقای حسن بهشتی پور پژوهشگر ارشد حوزه اوراسیا از سخنرانان اصلی آن بودند. مدیریت این نشست نیز بر عهده دکتر بهرام امیراحمدیان بود. آنچه در ذیل از نظر میگذرد گزارشی از مباحث مطروحه توسط سخنرانان و تنی چند از کارشناسان حاضر در جلسه میباشد.
ایراس: جنبش تاجیکستان یک جنبش اسلامی نبود. یک جنبش دموکراتیک بود و آقای نوری علیرغم آنکه یک رهبر مذهبی بود رهبری یک حنبش دموکراتیک را نیز بر عهده داشت و تاجیکستان را در مسیر یک جنبش دموکراتیک هدایت کرد. علت آنکه حزب نهضت اسلامی را به عنوان یک حزب معتدل به رسمیت میشناسیم از آن رو است که میراث آقای نوری را به عنوان یک نهضت دموکراتیک دنبال کرده است. درحقیقت، آقای نوری به عنوان کسی که میتواند آموزههای اسلامی را مطرح کند.
مهمترین نکته در اینجا این است که آقای نوری در این مرحله هدف خود را دموکراتیک اعلام میکند و به هیج عنوان بحث تشکیل دولت اسلامی و تشکیل نظام اسلامی مطرح نیست. وی میگوید که ما همه برای تاجیکستان میجنگیم، میخواهیم تاجیکستان قانون داشته باشد، جلوی تجاوز گرفته شود، عدالت برقرار شود. پس در این مرحله شخصیت آقای نوری به عنوان یک رهبر مذهبی و انقلابی با محتوای حرکتی دموکراتیک است. مرحله بعدی زندگی آقای نوری که شاهد آن هستیم مربوط به ایامی است که ایشان وارد جریان مذاکرات میشوند. در دوران مذاکرات آقای نوری به عنوان یک دیپلمات تمام عیار هستند. آنچنان در مذاکرات صلح وارد میشوند، آنچنان تواناییهایی را از خود نشان میدهند و آنچنان طیف گستردهای از کسانی مثل ملا عبدالله که طالبان را به عنوان لیبرال میشناخت از آقای نوری تبعیت میکردند تا جمعه نعمنگانی فرمانده نیروی نظامی ازبکستان، و تا کسانی مثل آتاخان لطیفی کمونیست و حبیب سنگینف و به عبارتی طیف گستردهای از همه تفکرات وی را به عنوان رهبر پذیرفته بودند و هر آنچه آقای نوری میگفت طرح میکردند.
بعد از این وارد مرحلهای میشویم که علاوه بر وجوه انقلابی، اسلامی و دیپلمات بودن وجه دیگری از شخصیت آقای نوری بروز مییابد که میتوان از آن به عنوان معمار صلح یاد کرد که این مرحله مربوط به دوران کمیسیون آشتی ملی است؛ یعنی بعد از اینکه مذاکرات صلح در مسکو به نتیجه رسید دوره اجرای صلح بود. برخلاف خیلی از توافقهای صلحی که در افغانستان صورت میگیرد اما ساز و کار اجرایی ان پیشبینی نمیشود، در تاجیکستان مذاکرات صلح حائز سازو کار اجرایی و روشهای اجرای موافقتنامه صلح بود مبنی بر اینکه دولت به کار خود ادامه میدهد. در کنار دولت یک کمیسیون آشتی ملی تشکیل میشود که این کمیسیون آشتی ملی تغییراتی را در ساختارهای دولت انجام میدهد و نیروهایی را هم وارد دولت میکند که یک دولت ائتلافی تشکیل دهند و طیق توافق قرار بر این بود که 30 درصد نیروهای اپوزوسیون وارد دولت شوند. در کنار این کمیسیون آشتی ملی و دولت گروه دیگری هم حضور داشتند که از سفرای کشورهای ناظر مذاکرات و تضمینکننده صلح بودند؛ یعنی متشکل از سفرای پایتختهایی که تشکیل میشد و همچنین دو کشور روسیه و ایران که در این مذاکرات نقش کلیدی داشتند. این سفرا بر فعالیتهای کمیسیونهای آشتی ملی و دولت نظارت میکردند.
ارزندهترین وجه شخصیت آقای نوری در این مرحله بروز مییابد که وی خاطرات خود در کتاب «آشتی نامه» نوشته است. آقای نوری در این مرحله صلح را برگزید. برای مثال در همین ایام، در دورهای آتاخان لطیفی که تمام بیانیههای صلح را نوشته بود ترور شد و به دنبال این کمیسیون آشتی ملی فعالیتهایش را متوقف کرد، همه گمان میکردند که کشور دوباره وارد جنگ خواهد شد ولی آقای نوری قبول کرد مدیریت صحنه را به دست بگیرد. از نظر عدهای آقای نوری کوتاه آمده بود و در مقابل دولت عقبنشینی کرد. اما وی معتقد بود وقتی صلح را انتخاب کردیم باید هزینه صلح را بپردازیم. بعد از آتاخان لطیفی حبیب سنگینف ترور شد؛ بحث تقسیم 30 درصد از پستها به اپوزوسیون عملا به 10 درصد تقلیل یافت و مواردی از این قبیل مرتبا پیش میآمد. اما آقای نوری مایل نبود به خاطر پست و مقام وارد عمل شود. وی بر این باور بود اگر مردم تاجیکستان روزی بخواهند آزادی و اسلام را داشته باشند همیشه میتوانند ولی ما نباید وارد عرصهای شویم که بعدها بگویند اینها به خاطر پست و مقامی که از آنها دریغ کردند دوباره در کشور جنگ به راه انداختند و مایل نبود تاجیکستان را به افغانستان دوم تبدیل نماید. جمعبندی من این است که آقای نوری انسان ناشناختهای برای همه ما است و زحمات ایشان قدر دانسته نشده و میراث ایشان متاسفانه مورد توجه قرار نگرفته است. خیلیها هم که الان از تاجیکستان و نهضت اسلامی صحبت میکنند از ظن خود به تحلیل حزب نهضت اسلامی و دیگر امور میپردازند و قادر به تحلیل شخصیت ایشان نیستند.
.jpg)
اگرچه ممکن است تاجیکستان به لحاظ سیاسی و اقتصادی ضعیفتر از سایر کشورهای آسیای مرکزی باشد اما به جهت عقبه فرهنگی، تاجیکها قویترین فرهنگ را در آسیای مرکزی دارند؛ لذا پرسترویکا و گلاسنوست در تاجیکستان به معنای بازگشت به فرهنگ خودی، فرهنگ نیاکان، احیای خط فارسی و خط نیاکان، بازگشت به هویت خودشان بود. در مرحله مربوط به دوران کمیسیون آشتی ملی علاوه بر وجوه انقلابی، اسلامی و دیپلمات بودن وجه دیگری از شخصیت آقای نوری بروز مییابد که میتوان از آن به عنوان معمار صلح یاد کرد.
آقای نوری شخصیتی استثنایی بودند که جایگزینی برای آن نمیتوان یافت. وی همچنین تمایلات خاصی نسبت به ایران داشتند. در واقع شکلگیری نهضت اسلامی تاجیکستان متأثر از انقلاب اسلامی ایران هم بود. گرچه ایران مستقیما بر آن تحولات اثر نگذاشت اما آنچه در ایران اتفاق افتاد در تاجیکستان بیاثر هم نبوده است. آنها خیلی دقیق اخبار ایران و تحولات ایران را دنبال میکردند به طوری که شاید خیلی از ما در جریان برخی امور نبودیم. هدف از مباحث مربوط به حزب نهضت اسلامی و آقای نوری در ذیل موضوع آسیبشناسی روابط ایران و تاجیکستان انتقال این پیام بود که شناخت ما از بسیاری از مسائل تاجیکستان چندان گسترده نیست.
در وقایعی که در ارتباط با جنگ داخلی تاجیکستان رخ داد روس ها نقش بسیار پررنگی داشتند. بعد از فروپاشی شوروی افسران ارشد روس احساس میکردند اگر برگردند دیگر یدبیضایی که دارند نخواهند داشت. بنابراین اقدام به فروش سلاح هم به دولت و هم به اپوزوسیون کردند. درواقع از بیرون سلاح چندانی نرسید. چون مرز افغانستان در اختیار روسها بود و تا مدتها بعد هم فرودگاهها توسط روسها اداره میشد. بنابراین، روسها یکی از منابع درآمدشان بحث فروختن سلاح بود.
روسها حاضر نبودند نقش ایران را در مذاکرات صلح تاجیکستان بپذیرند. به عبارتی روسها اصلا حضور ایران را برنمی تابیدند. آن ایام روابط روسیه با امریکا بسیار نزدیک بود. در کل اگر نقش ایران نبود، اگر روسها هم بعد از آن حمله مرزی متقاعد نمیشدند مذاکرات شروع نمیشد. ما با اپوزوسیون صحبت کردیم آنها با دولت صحبت کردند و نهایتا مذاکرات شروع شد. نخستین دور مذاکرات در مسکو بود و دورههای بعد در تهران برگزار شد و طبق آنچه خود هیأت دولت و هیأت اپوزوسیون به آن معتقد هستند نقشی که ایران در جریان مذاکرات صلح تاجیکستان داشت 80 درصد بود. درواقع ما جدیتر از روسها در فرآیند مذاکرات صلح بودیم.
ضمنا، ترکیب اپوزوسیون دموکراتیک بود. لیکن خود دموکراتها هم این نکته را دریافتند که اگر مسلمانان در میدان شهدا به میدان نمیآمدند وضعیت به گونهای دیگر بود و دموکراتها این قدرت را نداشتند.
.jpg)
آقای رحمان شاید با مشورت دوستانش در روسیه و جاهای دیگر سعی کرد در سه برهه دست به اقدامات مشخصی بزند. از 1997 تا 2001 سعی کرد تمرکز قدرت را داشته باشد، لذا فرماندهان نظامی را بر گرد خود جمع کرد، از اعضای اپوزوسیون به دولت دعوت کرد و به آن پست و مقام داد و این افراد را جذب دولت کرد؛ از 2001 تا 2008 درصدد بود آرام آرام اپوزوسیون را به سمت خارج از بدنه دولت بکشاند. وضعیتی پیش آمد شد که خود آقای توری جان زاده به عنوان معاون نخست وزیر وقتی دید دیگر جایی برای بازی ندارد ناگزیر به جدایی از دولت شد. در هرحال، بعد از اتمام مذاکرات این کشورهای تضمینکننده میبایست نقشی میداشتند. اما آقای رحمان به گونهای بازی کرد که این کشورهای تضمینکننده هم دیگر آنچنان نقشی نداشتند تا رسید به سالهای 2008 به بعد.
در حال حاضر وضعیت اقتصادی تاجیکستان زیاد مناسب نیست. همین امر عاملی است که رئیس جمهور این کشور به جانب کشورهای عربی میرود و چون ایران در این میان قرار دارد، سعی دارد پولهایی از آنها بگیرد. عربستان، امارات و سایر کشورهای عربی هم حاضر به همکاری و حمایت از تاجیکستان هستند. توجه داشته باشیم امریکاییها هم همکاری هایی دارند و چراغ سبزهایی به آقای رحمان نشان میدهند.
نگرانی اروپا از این است که باتوجه به بازگشت داعش و با توجه به آنچه در سوریه و عراق در حال وقوع است این مسئله به طور بالقوه تهدیدی برای آسیای مرکزی باشد. کسانی هم که از تاجیکستان به داعش پیوستند و از ناراضیان بودند الزاما اسلامی نبودند، رادیکالها یا ناراضیانی بودند که اسلامیزه شدهاند.
پولی که از روسیه به تاجیکستان برمیگشت (در ارتباط با نیروی کار تاجیکستان که در روسیه مشغول به کار هستند) متأسفانه در حال حاضر 30 درصد کاهش یافته است. که همین مسئله بر افزایش ناراضایتیها دامن میزند و به خودی خود بر وضعیت اقتصادی اثر میگذارد. همانطور که میدانید اگر درآمدهای حاصل از نیروی کار تاجیکستان که بخش اعظم ان هم از روسیه است نباشد اقتصاد تاجیکستان نمیچرخد و شاید بتوان گفت بیش از بودجه کشور بخش عمدهای از همین درآمدها است.
در رابطه با عربستان باید گفت که عربستان خیلی پیش از اینها در آنجا فعال بوده است. به طوری که الان خیلی آشکارا در آنجا برای سلفیگری هزینه میکند. یک زمانی عربستان مخفیانه اقداماتی را انجام میداد و حتی اوایل استفاده از واژه وهابی در جامعه تاجیکستان بدترین ناسزا به حساب میآمد. اما الان عربستان کار را به جایی رسانده که نه تنها در تاجیکستان که در آسیای مرکزی مسجد میسازد و فعالیت آشکار دارد.
نکته بعدی مسئله ارتباط با روسیه است. باید این مسئله را حل کنیم. یعنی باید ببینیم سیاست ایران در آسیای مرکزی باید با هماهنگی با روسیه تنظیم شود یا مستقل از روسیه. آیا قرار است از دروازه مسکو با آسیای مرکزی کار کنیم یا با مسکو در آسیای مرکزی رقیب هستیم.
نکته بعدی پشتوانه تاریخی، زبانی، فرهنگی و دینی ایران و تاجیکستان است، با این حال، چرا این همه پتانسیل طی این 25 سال جواب نداده است؟ یا چرا کمتر از این پتانسیلها استفاده شده است؟
شاید ضعف اقتصادی تاجیکستان از جمله دلایلی است که باعث شد ما کمتر به این کشور توجه کنیم. در موضوعات فرهنگی بر روی موضوعاتی که حساسیت برانگیزی کمتری دارند تمرکز کنیم و در موضوع اقتصاد رویکرد اقتصادی مشخص داشته باشیم نه مثل دوره آقای احمدی نژاد که در آنجا ایران حضور داشت اما از سر نیاز و طرف تاجیک این مسئله را درک می کند که اگر آقای بابک زنجانی در آنجا است به خاطر دورزدن تحریمها است و اگر در آنجا حضور داشتیم برای این بود که گزینه جایگزین چندانی نداشتیم.
.jpg)
در بحث آسیب شناسی، منطقه آسیای مرکزی در اولویت سیاست خارجی دولتهای مختلف در ایران نبوده است. اگرچه در زمان ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی این امر اولویت پیدا کرد اما در دستگاه سیاست خارجی نهادینه نشد. یعنی وابسته به ستادی بود که با انحلال آن ستاد همه چیز از بین رفت.
اساسا چون اولویت دولت ما اقتصاد نیست. عملگرایی ای که در ارتباط با منطقه گفته می شود مشکلی را حل نمی کند. نیاز منطقه اقتصاد، سرمایهگذاری، انتقال تکنولوژی و تجارت هست. اما هیچ کدام از اینها را ما به صورت جدی نتوانستیم انجام دهیم.
در شمال ما 5 کشور منطقه آسیای مرکزی هستند که دوتا از آنها تاجیکستان و قرقیزستان اقتصاد بسیار ضعیفی دارند و بین 30 تا 50 درصد GDP این کشورها از درآمد حاصل از نیروی کار و کارگرانی است که به داخل کشورها عرضه میکنند. مجموع اینها 25 الی 30 میلیارد دلار نیست و سه کشور دیگر مثل ما صادر کننده انرژی هستند. انرژی را به سمت اروپا، به سمت غرب و شرق صادر میکنند. یعنی با شمال، شرق و غرب روابط دارند. یک زمانی در آغاز فروپاشی شوروی میتوانستیم 20 میلیون تن کالا را از این منطقه محصور در خشکی ترانزیت کنیم، سال گذشته ترانزیت ما 6.5 میلیون تن بود. برای اینکه اینها چیزی برای مبادله با ما ندارند. آنها هم بازارشان مثل بازار ما است و به چین و ترکیه انرژی صادر میکنند.
بسیار حائز اهمیت است که رابطه دو ملت ایران و تاجیکستان تداوم و گسترش یابد و ما تمام سعیمان بر این است که در این شرایط هم روابطمان را در قالب انجمن دوستی ایران و تاجیکستان داشته باشیم.
ایراس: جنبش تاجیکستان یک جنبش اسلامی نبود. یک جنبش دموکراتیک بود و آقای نوری علیرغم آنکه یک رهبر مذهبی بود رهبری یک حنبش دموکراتیک را نیز بر عهده داشت و تاجیکستان را در مسیر یک جنبش دموکراتیک هدایت کرد. علت آنکه حزب نهضت اسلامی را به عنوان یک حزب معتدل به رسمیت میشناسیم از آن رو است که میراث آقای نوری را به عنوان یک نهضت دموکراتیک دنبال کرده است. درحقیقت، آقای نوری به عنوان کسی که میتواند آموزههای اسلامی را مطرح کند.
مهمترین نکته در اینجا این است که آقای نوری در این مرحله هدف خود را دموکراتیک اعلام میکند و به هیج عنوان بحث تشکیل دولت اسلامی و تشکیل نظام اسلامی مطرح نیست. وی میگوید که ما همه برای تاجیکستان میجنگیم، میخواهیم تاجیکستان قانون داشته باشد، جلوی تجاوز گرفته شود، عدالت برقرار شود. پس در این مرحله شخصیت آقای نوری به عنوان یک رهبر مذهبی و انقلابی با محتوای حرکتی دموکراتیک است. مرحله بعدی زندگی آقای نوری که شاهد آن هستیم مربوط به ایامی است که ایشان وارد جریان مذاکرات میشوند. در دوران مذاکرات آقای نوری به عنوان یک دیپلمات تمام عیار هستند. آنچنان در مذاکرات صلح وارد میشوند، آنچنان تواناییهایی را از خود نشان میدهند و آنچنان طیف گستردهای از کسانی مثل ملا عبدالله که طالبان را به عنوان لیبرال میشناخت از آقای نوری تبعیت میکردند تا جمعه نعمنگانی فرمانده نیروی نظامی ازبکستان، و تا کسانی مثل آتاخان لطیفی کمونیست و حبیب سنگینف و به عبارتی طیف گستردهای از همه تفکرات وی را به عنوان رهبر پذیرفته بودند و هر آنچه آقای نوری میگفت طرح میکردند.
بعد از این وارد مرحلهای میشویم که علاوه بر وجوه انقلابی، اسلامی و دیپلمات بودن وجه دیگری از شخصیت آقای نوری بروز مییابد که میتوان از آن به عنوان معمار صلح یاد کرد که این مرحله مربوط به دوران کمیسیون آشتی ملی است؛ یعنی بعد از اینکه مذاکرات صلح در مسکو به نتیجه رسید دوره اجرای صلح بود. برخلاف خیلی از توافقهای صلحی که در افغانستان صورت میگیرد اما ساز و کار اجرایی ان پیشبینی نمیشود، در تاجیکستان مذاکرات صلح حائز سازو کار اجرایی و روشهای اجرای موافقتنامه صلح بود مبنی بر اینکه دولت به کار خود ادامه میدهد. در کنار دولت یک کمیسیون آشتی ملی تشکیل میشود که این کمیسیون آشتی ملی تغییراتی را در ساختارهای دولت انجام میدهد و نیروهایی را هم وارد دولت میکند که یک دولت ائتلافی تشکیل دهند و طیق توافق قرار بر این بود که 30 درصد نیروهای اپوزوسیون وارد دولت شوند. در کنار این کمیسیون آشتی ملی و دولت گروه دیگری هم حضور داشتند که از سفرای کشورهای ناظر مذاکرات و تضمینکننده صلح بودند؛ یعنی متشکل از سفرای پایتختهایی که تشکیل میشد و همچنین دو کشور روسیه و ایران که در این مذاکرات نقش کلیدی داشتند. این سفرا بر فعالیتهای کمیسیونهای آشتی ملی و دولت نظارت میکردند.
ارزندهترین وجه شخصیت آقای نوری در این مرحله بروز مییابد که وی خاطرات خود در کتاب «آشتی نامه» نوشته است. آقای نوری در این مرحله صلح را برگزید. برای مثال در همین ایام، در دورهای آتاخان لطیفی که تمام بیانیههای صلح را نوشته بود ترور شد و به دنبال این کمیسیون آشتی ملی فعالیتهایش را متوقف کرد، همه گمان میکردند که کشور دوباره وارد جنگ خواهد شد ولی آقای نوری قبول کرد مدیریت صحنه را به دست بگیرد. از نظر عدهای آقای نوری کوتاه آمده بود و در مقابل دولت عقبنشینی کرد. اما وی معتقد بود وقتی صلح را انتخاب کردیم باید هزینه صلح را بپردازیم. بعد از آتاخان لطیفی حبیب سنگینف ترور شد؛ بحث تقسیم 30 درصد از پستها به اپوزوسیون عملا به 10 درصد تقلیل یافت و مواردی از این قبیل مرتبا پیش میآمد. اما آقای نوری مایل نبود به خاطر پست و مقام وارد عمل شود. وی بر این باور بود اگر مردم تاجیکستان روزی بخواهند آزادی و اسلام را داشته باشند همیشه میتوانند ولی ما نباید وارد عرصهای شویم که بعدها بگویند اینها به خاطر پست و مقامی که از آنها دریغ کردند دوباره در کشور جنگ به راه انداختند و مایل نبود تاجیکستان را به افغانستان دوم تبدیل نماید. جمعبندی من این است که آقای نوری انسان ناشناختهای برای همه ما است و زحمات ایشان قدر دانسته نشده و میراث ایشان متاسفانه مورد توجه قرار نگرفته است. خیلیها هم که الان از تاجیکستان و نهضت اسلامی صحبت میکنند از ظن خود به تحلیل حزب نهضت اسلامی و دیگر امور میپردازند و قادر به تحلیل شخصیت ایشان نیستند.
.jpg)
اگرچه ممکن است تاجیکستان به لحاظ سیاسی و اقتصادی ضعیفتر از سایر کشورهای آسیای مرکزی باشد اما به جهت عقبه فرهنگی، تاجیکها قویترین فرهنگ را در آسیای مرکزی دارند؛ لذا پرسترویکا و گلاسنوست در تاجیکستان به معنای بازگشت به فرهنگ خودی، فرهنگ نیاکان، احیای خط فارسی و خط نیاکان، بازگشت به هویت خودشان بود. در مرحله مربوط به دوران کمیسیون آشتی ملی علاوه بر وجوه انقلابی، اسلامی و دیپلمات بودن وجه دیگری از شخصیت آقای نوری بروز مییابد که میتوان از آن به عنوان معمار صلح یاد کرد.
آقای نوری شخصیتی استثنایی بودند که جایگزینی برای آن نمیتوان یافت. وی همچنین تمایلات خاصی نسبت به ایران داشتند. در واقع شکلگیری نهضت اسلامی تاجیکستان متأثر از انقلاب اسلامی ایران هم بود. گرچه ایران مستقیما بر آن تحولات اثر نگذاشت اما آنچه در ایران اتفاق افتاد در تاجیکستان بیاثر هم نبوده است. آنها خیلی دقیق اخبار ایران و تحولات ایران را دنبال میکردند به طوری که شاید خیلی از ما در جریان برخی امور نبودیم. هدف از مباحث مربوط به حزب نهضت اسلامی و آقای نوری در ذیل موضوع آسیبشناسی روابط ایران و تاجیکستان انتقال این پیام بود که شناخت ما از بسیاری از مسائل تاجیکستان چندان گسترده نیست.
در وقایعی که در ارتباط با جنگ داخلی تاجیکستان رخ داد روس ها نقش بسیار پررنگی داشتند. بعد از فروپاشی شوروی افسران ارشد روس احساس میکردند اگر برگردند دیگر یدبیضایی که دارند نخواهند داشت. بنابراین اقدام به فروش سلاح هم به دولت و هم به اپوزوسیون کردند. درواقع از بیرون سلاح چندانی نرسید. چون مرز افغانستان در اختیار روسها بود و تا مدتها بعد هم فرودگاهها توسط روسها اداره میشد. بنابراین، روسها یکی از منابع درآمدشان بحث فروختن سلاح بود.
روسها حاضر نبودند نقش ایران را در مذاکرات صلح تاجیکستان بپذیرند. به عبارتی روسها اصلا حضور ایران را برنمی تابیدند. آن ایام روابط روسیه با امریکا بسیار نزدیک بود. در کل اگر نقش ایران نبود، اگر روسها هم بعد از آن حمله مرزی متقاعد نمیشدند مذاکرات شروع نمیشد. ما با اپوزوسیون صحبت کردیم آنها با دولت صحبت کردند و نهایتا مذاکرات شروع شد. نخستین دور مذاکرات در مسکو بود و دورههای بعد در تهران برگزار شد و طبق آنچه خود هیأت دولت و هیأت اپوزوسیون به آن معتقد هستند نقشی که ایران در جریان مذاکرات صلح تاجیکستان داشت 80 درصد بود. درواقع ما جدیتر از روسها در فرآیند مذاکرات صلح بودیم.
ضمنا، ترکیب اپوزوسیون دموکراتیک بود. لیکن خود دموکراتها هم این نکته را دریافتند که اگر مسلمانان در میدان شهدا به میدان نمیآمدند وضعیت به گونهای دیگر بود و دموکراتها این قدرت را نداشتند.
.jpg)
آقای رحمان شاید با مشورت دوستانش در روسیه و جاهای دیگر سعی کرد در سه برهه دست به اقدامات مشخصی بزند. از 1997 تا 2001 سعی کرد تمرکز قدرت را داشته باشد، لذا فرماندهان نظامی را بر گرد خود جمع کرد، از اعضای اپوزوسیون به دولت دعوت کرد و به آن پست و مقام داد و این افراد را جذب دولت کرد؛ از 2001 تا 2008 درصدد بود آرام آرام اپوزوسیون را به سمت خارج از بدنه دولت بکشاند. وضعیتی پیش آمد شد که خود آقای توری جان زاده به عنوان معاون نخست وزیر وقتی دید دیگر جایی برای بازی ندارد ناگزیر به جدایی از دولت شد. در هرحال، بعد از اتمام مذاکرات این کشورهای تضمینکننده میبایست نقشی میداشتند. اما آقای رحمان به گونهای بازی کرد که این کشورهای تضمینکننده هم دیگر آنچنان نقشی نداشتند تا رسید به سالهای 2008 به بعد.
در حال حاضر وضعیت اقتصادی تاجیکستان زیاد مناسب نیست. همین امر عاملی است که رئیس جمهور این کشور به جانب کشورهای عربی میرود و چون ایران در این میان قرار دارد، سعی دارد پولهایی از آنها بگیرد. عربستان، امارات و سایر کشورهای عربی هم حاضر به همکاری و حمایت از تاجیکستان هستند. توجه داشته باشیم امریکاییها هم همکاری هایی دارند و چراغ سبزهایی به آقای رحمان نشان میدهند.
نگرانی اروپا از این است که باتوجه به بازگشت داعش و با توجه به آنچه در سوریه و عراق در حال وقوع است این مسئله به طور بالقوه تهدیدی برای آسیای مرکزی باشد. کسانی هم که از تاجیکستان به داعش پیوستند و از ناراضیان بودند الزاما اسلامی نبودند، رادیکالها یا ناراضیانی بودند که اسلامیزه شدهاند.
پولی که از روسیه به تاجیکستان برمیگشت (در ارتباط با نیروی کار تاجیکستان که در روسیه مشغول به کار هستند) متأسفانه در حال حاضر 30 درصد کاهش یافته است. که همین مسئله بر افزایش ناراضایتیها دامن میزند و به خودی خود بر وضعیت اقتصادی اثر میگذارد. همانطور که میدانید اگر درآمدهای حاصل از نیروی کار تاجیکستان که بخش اعظم ان هم از روسیه است نباشد اقتصاد تاجیکستان نمیچرخد و شاید بتوان گفت بیش از بودجه کشور بخش عمدهای از همین درآمدها است.
در رابطه با عربستان باید گفت که عربستان خیلی پیش از اینها در آنجا فعال بوده است. به طوری که الان خیلی آشکارا در آنجا برای سلفیگری هزینه میکند. یک زمانی عربستان مخفیانه اقداماتی را انجام میداد و حتی اوایل استفاده از واژه وهابی در جامعه تاجیکستان بدترین ناسزا به حساب میآمد. اما الان عربستان کار را به جایی رسانده که نه تنها در تاجیکستان که در آسیای مرکزی مسجد میسازد و فعالیت آشکار دارد.
نکته بعدی مسئله ارتباط با روسیه است. باید این مسئله را حل کنیم. یعنی باید ببینیم سیاست ایران در آسیای مرکزی باید با هماهنگی با روسیه تنظیم شود یا مستقل از روسیه. آیا قرار است از دروازه مسکو با آسیای مرکزی کار کنیم یا با مسکو در آسیای مرکزی رقیب هستیم.
نکته بعدی پشتوانه تاریخی، زبانی، فرهنگی و دینی ایران و تاجیکستان است، با این حال، چرا این همه پتانسیل طی این 25 سال جواب نداده است؟ یا چرا کمتر از این پتانسیلها استفاده شده است؟
شاید ضعف اقتصادی تاجیکستان از جمله دلایلی است که باعث شد ما کمتر به این کشور توجه کنیم. در موضوعات فرهنگی بر روی موضوعاتی که حساسیت برانگیزی کمتری دارند تمرکز کنیم و در موضوع اقتصاد رویکرد اقتصادی مشخص داشته باشیم نه مثل دوره آقای احمدی نژاد که در آنجا ایران حضور داشت اما از سر نیاز و طرف تاجیک این مسئله را درک می کند که اگر آقای بابک زنجانی در آنجا است به خاطر دورزدن تحریمها است و اگر در آنجا حضور داشتیم برای این بود که گزینه جایگزین چندانی نداشتیم.
.jpg)
در بحث آسیب شناسی، منطقه آسیای مرکزی در اولویت سیاست خارجی دولتهای مختلف در ایران نبوده است. اگرچه در زمان ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی این امر اولویت پیدا کرد اما در دستگاه سیاست خارجی نهادینه نشد. یعنی وابسته به ستادی بود که با انحلال آن ستاد همه چیز از بین رفت.
اساسا چون اولویت دولت ما اقتصاد نیست. عملگرایی ای که در ارتباط با منطقه گفته می شود مشکلی را حل نمی کند. نیاز منطقه اقتصاد، سرمایهگذاری، انتقال تکنولوژی و تجارت هست. اما هیچ کدام از اینها را ما به صورت جدی نتوانستیم انجام دهیم.
در شمال ما 5 کشور منطقه آسیای مرکزی هستند که دوتا از آنها تاجیکستان و قرقیزستان اقتصاد بسیار ضعیفی دارند و بین 30 تا 50 درصد GDP این کشورها از درآمد حاصل از نیروی کار و کارگرانی است که به داخل کشورها عرضه میکنند. مجموع اینها 25 الی 30 میلیارد دلار نیست و سه کشور دیگر مثل ما صادر کننده انرژی هستند. انرژی را به سمت اروپا، به سمت غرب و شرق صادر میکنند. یعنی با شمال، شرق و غرب روابط دارند. یک زمانی در آغاز فروپاشی شوروی میتوانستیم 20 میلیون تن کالا را از این منطقه محصور در خشکی ترانزیت کنیم، سال گذشته ترانزیت ما 6.5 میلیون تن بود. برای اینکه اینها چیزی برای مبادله با ما ندارند. آنها هم بازارشان مثل بازار ما است و به چین و ترکیه انرژی صادر میکنند.
بسیار حائز اهمیت است که رابطه دو ملت ایران و تاجیکستان تداوم و گسترش یابد و ما تمام سعیمان بر این است که در این شرایط هم روابطمان را در قالب انجمن دوستی ایران و تاجیکستان داشته باشیم.
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۶ ساعت 8:19 توسط احمدعلی بوستان سعدی
|
