بررسی دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران
این مقاله با عنوان «بررسی دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران: دوران ریاست جمهوری آقایان خاتمی و احمدی نژاد» به دنبال پاسخ به این پرسش است که دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران در این دو دوره مشخص دارای چه ویژگی هایی بوده است و آیا می توان سخن از دیپلماسی مشخص و مدون به میان آورد؟
در دوران کنونی روزبه روز بر اهمیت دیپلماسی انرژی و به تبع آن بر اهمیت نفت به عنوان اصلی ترین عامل سیاسی در چرخه انرژی افزوده می شود. با بررسی دقیق در نوسانات صورت گرفته در تولید و صادرات و همچنین شرکتهای سرمایه گذار در دو دوره ریاست جمهوری خاتمی و احمدی نژاد می توان به خوبی به اهمیت و ضرورت تدوین دیپلماسی انرژی برای جمهوری اسلامی ایران پی برد. در این راستا این مقاله درصدد است تا دیپلماسی انرژی را با تمرکز بر نفت در این دو دوره بررسی کند.
این مقاله به دنبال پاسخ به این سئوال است که دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران در این دو دوره مشخص دارای چه ویژگی هایی بوده است و آیا می توان سخن از دیپلماسی مشخص و مدون به میان آورد؟ با توجه به ویژگی های دیپلماسی انرژی در دوره ریاست جمهوری خاتمی و احمدی نژاد، باید گفت که جمهوری اسلامی ایران دارای دیپلماسی انرژی مدون و مشخصی در این دو دوره نبوده است. از جمله تشابهات، مدون نبودن و نبود برنامه مشخص در حوزه انرژی به طور عام و نفت به طور خاص و از تمایزات، نوع نگاه آنها به دیپلماسی و اتخاذ سیاستهای متفاوت است.
ایران همواره به عنوان یکی از تولیدکنندگان و صادرکننده های اصلی نفت محسوب شده و نقش به سزایی در تأمین انرژی جهان داشته است. گفته می شود بزرگترین مجموعه لکه های نفتی در دنیا در خلیج فارس قرار دارد که فرصت بسیار خوبی برای بهره برداری های نفتی ایران است. اهداف، سیاستها، برنامه های توسعه و عملکرد اقتصاد ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی، شاهد بحرانها و نوسانات بسیاری بوده است و به دلیل وابستگی ایران به نفت، همیشه تحولات خارجی بر اقتصاد نفتی ایران مؤثر واقع شده است. در این بین در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد سیاست نفتی ایران دستخوش رویدادی شده است که مقاله حاضر درصدد بررسی آنهاست.
لازم به ذکر است که دولتها در جمهوری اسلامی ایران از سیاست یکپارچه ای در حوزه انرژی پیروی نمی کنند و شاهد این مدعا هم رویکرد متفاوت دو دولت مورد بررسی در این مقاله است. دولت خاتمی با رویکرد فرهنگی و سیاسی محور خود به دنبال تنش زدایی با دیگر کشورهای جهان و دولت احمدی نژاد با رویکرد مقابله با نظام جهانی در پی ایجاد و استقرار نظامی مبتنی بر عدالت بوده است. به تبع این رویکردها سیاستهای نفتی این دو دولت هم از چنین سمت وسوهایی برخوردار است. تولید و صادرات نفتی ایران در هر دو دوره، از سیاستهای تحریمی کشورهای دیگر صدمه دیده است و آثار آن بر پیکره نفتی کشور قابل لمس می باشد.
بر این اساس در این مقاله سئوال اصلی این است که دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران در این دو دوره مشخص دارای چه ویژگی هایی بوده است و آیا می توان سخن از دیپلماسی شاخص و مدون به میان آورد؟ در پاسخ باید گفت با توجه به ویژگی های دیپلماسی انرژی در دو دوره مشخص، جمهوری اسلامی ایران دارای دیپلماسی انرژی مدون و مشخصی در این دو دوره نبوده است. از جمله تشابهات، مدون نبودن و نبود برنامه مشخص در حوزه انرژی به طور عام و نفت به طور خاص و از تمایزات، نوع نگاه آنها به دیپلماسی و اتخاذ سیاستهای متفاوت است.
در دوران خاتمی که از آن به عنوان دوره تنش زدایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران یاد می شود نفت حوادثی چند را به خود دیده است. خاتمی زمانی دولت را تحویل گرفت که درآمد کشور در اولین سال ریاست جمهوری او میزان 10,48 میلیارد دلار بوده است که درآمد بالایی نبود. در سالهای قبل از ریاست جمهوری خاتمی تحریم سنگین قانون تحریم ایران و لیبی علیه ایران تصویب شد که در دوران او نیز ادامه پیدا کرد. طبق این تحریم که در ابتدا سرمایه گذاری بیش از 40 میلیون دلار و بعد سرمایه گذاری بیش از 20 میلیون دلار را در صنعت نفت ایران ممنوع کرد که باعث کاهش میزان سرمایه گذاری کشورهای خارجی در ایران شد. به رغم اینها در این دوره در حالت کلی سیاست خارجی تلاش بر این بود روابط با کشورهای دیگر برقرار شود تا از این طریق از آثار تحریمها کاسته شده، و بتوان به وضعیت نفت سامان بیشتری داد.
اگر نگاهی به سرمایه گذاری کشورهای اروپایی در این دوره شود، مشخص می گردد که تاحدودی این سیاستها موفق بوده است، هر چند تلاشها نمی توانست به نتایج مطلوب برسد چرا که در کشور آمریکا جمهوریخواهان چندان عمل متقابل انجام نمی دادند تا روند تنش زدایی بهتر به پیش برود. با وجود این، دولت خاتمی فقط توانست تولید را در یک روند ثابت نگه دارد و تنها در سال آخر با افزایش تولید مواجه شد.
اما صادرات نفت از سال 1382 تا 1384 رشد مناسبی داشته است. نکته جالب این است که در این سالها بیشترین صادرات ایران به کشورهای اروپایی بوده است که در سال 2004 ، بیست و نه درصد از کل صادرات نفتی ایران را شامل می شد.
در دوره دوم خاتمی نیز تمدید قانون تحریم ایران و لیبی همزمان با روی کار آمدن بوش پسر انجام شد. دولت بوش ایران را به عنوان محور شرارت معرفی کرد، با این حال رئیس جمهور دست از سیاستهای دیپلماسی محور خود برنداشت. درآمد کشور که در ابتدای سال ریاست جمهوری خاتمی 10,48 میلیارد دلار بوده است در سالهای 1381 تا 1384 رشد چشمگیری پیدا نمود که در سال 1384 به رقم 53,82 میلیارد دلار رسید.
از دیگر ویژگیهای این دوره می توان به پذیرش اصل تعامل مؤثر و همکاری در عین رقابت با دیگر اعضای اوپک از جمله عربستان، حضور فعال و ایجاد گفتگو بین مصرف کنندگان و تولیدکنندگان، همکاری با شرکتهای نفتی ازجمله شرکت توتال در فازهای 3 ،2 و 4 پارس جنوبی، حفظ بازار مصرف برای نفت ایران از راه دیپلماسی و ایجاد فضای دور از تنش اشاره نمود.
با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال 1384 سیاست های ایران به یکباره دچار تغییر اساسی شد. تنش زدایی جای خود را به تقابل با سیستم جهانی داد و مسائلی را برای ایران به بار آورد. میزان تولید نفت ایران تا سال 2009 همان میزان رشدی را داشت که در پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی اتفاق افتاده بود اما از سال 2009 به بعد کاهش جدی میزان تولید نفت کشور رخ داد. روند صادرات نیز روندی ثابت را طی کرد اما در سال 1388 با کاهش شدیدی مواجه شد. در این دوره تحریمهای بسیاری علیه جمهوری اسلامی ایران و صنعت نفت کشور اعمال شد.
درآمدهای نفتی کشور در این دوره به دلیل افزایش قیمت جهانی نفت، افزایش چشمگیری داشت به طوری که درآمد دولت از نفت در سال 1390 به 113 میلیارد دلار رسید که بیش از دو برابر میزان درآمد آخرین سال ریاست جمهوری خاتمی بود. در این دوره نیز همکاری هایی با شرکتهای نفتی صورت گرفت و قراردادهایی به امضا رسید اما بیشتر شرکتها به دلیل تحریمها نتوانستند به همکاریهای خود با ایران ادامه دهند. در اوپک هم در این سالها بر رقابت افزوده شد و کمتر جنبه همکاری جویانه به خود دید. فازهای مختلف پارس جنوبی در این دوره افتتاح شد که متأسفانه خیلی از آنها نتوانست به بهره برداری برسد.
بهرغم تمام تحریمهایی که بر ایران صورت گرفت دولت توانست روند صادرات را در یک حد معقول (البته نسبت به حجم تحریم) نگه دارد هرچند باتوان و ظرفیت نفتی کشور فاصله زیادی داشت. اما هر چه به سالهای آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد نزدیکتر می شویم از میزان صادرات و تولید کشور کاسته می شود. در مجموع به دلیل نبود سیاستهای مدون نفتی در کشور و وجود تحریم های شدید نفتی و غیرنفتی که فضای ایجاد معامله را برای کشور دشوار می کرد، در هر دو دوره مورد بررسی، ایران نتوانست از ظرفیت های نفتی خود بهره ببرد و به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای نفتی جهان آنچنان که شایسته است در سیاستهای نفتی و بازارهای انرژی جهان تأثیرگذار و تعیین کننده باشد.
با نگاهی کلی به آمارهایی که در این مقاله آمده است می توان دریافت که دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران اگر گفته نشود که هنوز شکل نگرفته است، در مراحل اولیه خود به سر می برد. نگاهی به وضعیت تولید و صادرات کشور در هر دو دوره نشان می دهد که چه فروش و چه صادرات با سیاستهای مشخص و تدوین شده ای که در یک خط سیر حرکت کنند، به جلو نمی رود؛ که البته خود دلایل متعدد دارد و یکی از آنها تحریم های مختلف علیه ایران و دیگری رقابتهای شدیدی است که دیگر کشورهای صادرکننده نفت به ویژه عربستان در اوپک با ایران دارند. البته نباید سهل انگاری های داخلی در عدم تهیه یک سیاست تدوین شده را نادیده گرفت.
در مجموع ایران در هیچیک از این دو دوره نتوانست از تنوع بازار مصرف بهره ببرد و دلیل اصلی آن نیز تحریمها و سیاستهای حذفی کشورهای رقیب ایران در عرصه انرژی و دیگر عرصه هاست.
با توجه به نظر گیلپین برای این که یک کشور بتواند در عرصه دیپلماسی انرژی تأثیرگذار باشد و نقش تعیین کننده داشته باشد باید به یک قدرت هژمونی در آن حوزه تبدیل شود. با در نظر گرفتن این نظریه باید گفت که ایران به دلایل مختلف از جمله تحریم های متعدد و نداشتن دیپلماسی تدوین شده و منسجم نتوانسته به عنوان یک قدرت هژمونی در اوپک ظاهر شود.
دو دولت خاتمی و احمدی نژاد هرکدام به تناسب خود (با توجه به توضیحاتی که در متن آمده است)، نتوانستند در حد مطلوب و مورد توقع از ایران به عنوان یکی از کشورهای بزرگ نفتی جهان، از ابزار انرژی به سود دیپلماسی کشور بهره برده و قدرت چانه زنی خود را در عرصه بین المللی بالا ببرند.
از: هادی آجیلی، عسگری واجدی روشن
منبع: فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و هشتم، شماره 1، بهار 1393