این مقاله به بررسی روشها و مسایل گوناگون مربوط به صادرات پرداخته و فرصتها وچالشهای پیش روی گاز ایران و از جمله: خط لوله صلح و گاز فشرده مایع ایران را در این زمینه مورد بررسی قرار داده است و ملاحظات مربوط به امنیت انرژی را در این خصوص یادآور می شود.

 
 
موقعیت ژئواکونومیک ایران و ملاحظاتی پیرامون صادرات گاز

 از دیدگاه نظریه پردازان روابط بین الملل و از جمله «کارکردگرایان» توسعه همکاری ها و برقراری روابط اقتصادی، تجاری و حمل و نقل، از روش های مناسب برای ایجاد همگرایی در مناسبات بین المللی و تعمیق دوستی و ایجاد «صلح و ثبات»، به ویژه در میان کشورهای یک منطقه است. با توجه به این مطلب، نویسنده این مقاله بر این باور است که شکل گیری ایده احداث «خط لوله صلح» (ایران، پاکستان و هند) با موقعیت ژئواکونومیک ایران، همخوانی داشته و تحقق این ایده را باید اقدامی استراتژیک و گامی مثبت در راه تأمین منافع ملّی و امنیت ملی هر سه کشور ارزیابی کرد.

در این ارتباط، این مقاله به بررسی روشها و مسایل گوناگون مربوط به صادرات پرداخته و فرصتها وچالشهای پیش روی گاز ایران و از جمله: خط لوله صلح و گاز فشرده مایع ایران را در این زمینه مورد بررسی قرار داده است و ملاحظات مربوط به امنیت انرژی را در این خصوص یادآور می شود.

متخصصان روابط بین المل، با استناد به نظریه هایی چون  «ثبات مبتنی بر هژمونی» معتقد هستند که یکی از شاخصهای بنیادی قدرت هژمون در هر عصری، کنترل منابع، خطوط و مسیرهای انتقال انرژی هستند. این واقعیت، امروزه انرژی را هم به ابزار قدرت و هم به هدف قدرت، تبدیل کرده است. از سویی دیگر، در منطق روابط بین الملل نیز، این اصل پذیرفته شده که همکاری و همگرایی، منطقه گرایی، می تواند عاملی مهم در ایجاد صلح و ثبات  تلقی شده و رشد و توسعه اقتصادی به همراه داشته باشد.

در بیشتر موارد، از همگرایی به عنوان شیوه ای برای حل و فصل درگیریهای منطقه ای و بین المللی یاد شده است که طی آن، به تدریج واحدها و مناطق دیگر را شامل شده و در بلند مدت، باعث گسترش جهانگرایی می شود. کارکردگرایان در روابط بین الملل براین باورند که واحدهای جداگانه سیاسی قادر به تأمین خواسته ها و نیازهای انسانی در چارچوب بسته خود نیستند. زیرا احتیاج های جوامع بشری را باید در ورای مرزهای ملی جستجو کرد. به عبارتی انگیزه اصلی دولتها برای چنین همکاریهای نزدیکی دسترسی به منافع و امکاناتی است که قبل از ورود به فرایند همگرایی دست یافتن به آنها غیر ممکن است. این امر همکاری های گسترده ای را میان دولتهای ملی بوجود می آورد. چنین همکاری هایی که دولتها را از پوسته و مدار بسته خود خارج کرده و وارد عرصه همکاری های برون مرزی کند، می تواند خود عامل عمده ای برای کاهش تشنج ها و استقرار صلح باشد.

از این نظر تجانس های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی از مؤلفه های وحدت بخشی هستند که این امکان را به دولتهای مستقل واقع در یک منطقه می دهند تا از منابع مادی و معنوی خود با همکاری مشترک بهره مطلوب ببرند؛ یعنی آنها می توانند کمبودهای یکدیگر را از جهت های مختلف تأمین کرده و تکمیل کننده اقدام های سرمایه گذاری و تولیدی یکدیگربین المللی تلقی شده و رشد و توسعه اقتصادی را به همراه داشته باشند. بنابراین آرمان صلح در همه این کوشش ها یک ملاحظه زیربنایی است.

در این راستا، شکل گیری ایده احداث خط لوله صلح به سوی پاکستان و هند، توسط مدیران ارشد و کارشناسان ایرانی، گام بزرگی در راستای ایجاد و توسعه همکاریهای منطقه ای جمهوری اسلامی ایران در جهت نظریه همگرایی در روابط بین الملل و نیز تأمین منافع ملی کشور در این منطقه از جهان تلقی می شود. زیرا ایران به عنوان یکی از تولیدکنندگان بزرگ انرژی در جهان فرصت خوبی برای برخورداری از این ابزار اقتصادی در جهت توسعه همکاریهای بین المللی و سیاسی با همسایگان شرقی دارد. تا آنجا که خط لوله انتقال گاز ایران به هند و پاکستان می تواند تا انتهای شرق آسیا و رسیدن به چین، بازارهای هدف مورد نظر ایران را در دست بگیرد.

در مورد اهمیت این خط لوله می توان اشاره کرد که آهنگ روبه رشد اقتصادی کشورهای هند و پاکستان و پیش بینی نیازهای آینده آن کشورها به انرژی تا آنجا است که واقعیتها و ملاحظات سیاسی بر منطق اقتصادی این خط لوله سایه افکنده است. چرا که این دو کشور در طی چند دهه گذشته بر سر منطقه کشمیر آزاد، اختلاف دیرینه ای داشته و دوبار به رویارویی مستقیم روی آورده اند؛ اکنون به این نتیجه رسیده اند که در خصوص چگونگی تأمین انرژی مورد نیاز خود به انعطاف و پیدا کردن راههای مسالت آمیز روی آورند. از سوی دیگر با توجه به ذخایر عظیم گاز طبیعی ایران و نیز موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی منطقه خاورمیانه، خلیج فارس و اوراسیا و نیز مجاورت در کنار بزرگ ترین دالان انتقال انرژی جهان(تنگه استراتژیک هرمز)، مکانی که محل عبور 40 درصد صادرات انرژی جهان است و همچنین به دلیل واقع شدن در مرکز و کانون بیضی استراتژیک انرژی اهمیت زیادی دارد.

چنین به نظر می رسد که این کشور می بایستی نقشی استراتژیک در ساختار نوین و اقتصاد سیاسی تجارت و ترانزیت انرژی منطقه و نیز جهان، اقتصاد سیاسی بین الملل ایفا کند. چراکه این موقعیت ممتاز ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی، به نوبه خود می تواند ایران را به یکی از قطبهای قدرت منطقه ای و نیز جهانی در عرصه تولید و نیز انتقال انرژی تبدیل کند.جمهوری ارشد مدیران جمهوری اسلامی ایران در حوزه انرژی، نیک می دانند که در صورت عدم بکارگیری یک راهبرد ملی مبتنی بر واقعیتهای سیاسی و ژئوپلیتیکی حاکم بر اقتصاد سیاسی بین الملل، این فرصت پیشِ روی ایران می تواند به نوبه خود به یک تهدید بزرگ تبدیل شده؛ این فرصت طلایی را در اختیار دیگر رقبا و قدرتهای منطقه ای قرار دهد.

از آنجا که پروژه خطوط لوله صلح، علاوه بر تأثیر مستقیم اقتصادی، رخدادهای سیاسی و مناسبات کشورهای منطقه را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد؛ طبیعی است که واکنش کشورهای مختلف و از جمله ایالات متحده امریکا را که در طول سه دهه گذشته، از پشتیبانان بزرگ علیه ایران بوده است، به دنبال داشته باشد. از دیدگاه مدیر مطالعات استراتژیک بینالمللی آمریکا در واشینگتن خط لوله به معنی«نفوذ سیاسی» است.

بدین ترتیب از آنجا که آمریکا اهرم انرژی را به عنوان یکی از پشتوانه های مهم پیگیری سیاست خارجی یکجانبه این کشور به حساب می آورد؛ از همان آغاز به مخالفت با این طرح مهم منطقه ای برخاسته و در کنار ملاحظات سیاسی خود در خصوص ایران، مقام های دو کشور هند و پاکستان را برای صرف نظر کردن از این پیشنهاد تحت فشار گذاشته است.

اما از آنجا که موقعیت ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک ایران به شکلی است که از قابلیتهای لازم در حوزه منابع اقتصادی بهره می برد و بدون وجود چنین امکاناتی زمینه برای متحول کردن جایگاه ایران کاهش خواهد یافت.

مخالفت آمریکا با حذف و یا تغییر خطوط انتقال انرژی را می توان «سیاست محصور سازی» ایران در حوزه منابع اقتصادی تفسیر کرد. اما چون جایگاه آینده ایران در منطقه، تابعی از چگونگی کنترل منابع اقتصادی است، به هر میزان که نقش واسطه ای ایران در انتقال خطوط انرژی افزایش یابد، به همان نسبت موقعیت مطلوبتری برای جایگاه اقتصادی و استراتژیک ایران بوجود خواهد آمد.

با آنچه که گفته شد در این مقاله، در پی یافتن پاسخی مناسب به سؤال ذیل می باشیم: ایران در عرصه صادرات گاز به بازارهای هدف با چه ملاحظاتی مواجه است؟

نتیجه گیری:

1. با ظهور عصر ژئواکونومی در آغاز قرن بیست و یکم، کانون های انرژی بیش از گذشته مورد توجه کشورهای مصرف کننده انرژی و قدرتهای جهانی و فرامنطقه ای قرار گرفته است در این میان. قرار گرفتن ایران در کانون هارتلند و بیضی استراتژیک انرژی جهان ضمن  ضمن آنکه فرصت بسیار ارزشمندی را در اختیار کشورمان قرار داده است؛ مسئولیت بسیار سنگینی را نیز در جهت تأمین حداکثری منافع ملّی و امنیت ملّی متوجه مسئولین و مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران کرده است. از آنجا که از نظر اقتصادی، طرح خط لوله به عنوان یک سازمان دهنده جهت ترویج همکاری های منطقه ای و پیونده دهنده اقتصادی میان ایران، پاکستان وهند محسوب می شود؛ از دیدگاه منافع ملّی می تواند دستاوردهای مختلفی برای هر یک از کشورهای مشارکت کننده در پروژه در برداشته باشد؛ چراکه منافع اقتصادی و توسعه ظرفیتهای ملی، مخرج مشترک برای توسعه همکاری های سه کشور است. هر چند که افزایش اهمیت موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی پاکستان، باعث نگرانی هند و تا حدودی مانعی بالقوه در راه عملیاتی شدن این پروژه خواهد بود؛ اما انتظار می رود توسعه همکاری های اقتصادی و تأمین منافع اقتصادی مشترک حساسیتهای هند را در این خصوص کاهش دهد. امید است توسعه اقتصادی ملی، منطقه ای و هم پوشانی منافع ملّی ناشی از اجرای پروژه خط لوله، ضمن تقویت امنیت ملی منطقه ای این کشورها سبب برقراری صلح و ثبات در منطقه و تحکیم پیوندهای دوستی شود.

2. در خصوص ملاحظات مربوط به صادرات گاز ایران باید گفت : گاز طبیعی همواره یک سوخت اساسی با سریع ترین رشد بوده است؛ به طوری که درحال پیشی گرفتن از نفت و سایر منابع انرژی است. تفاوت مهم بین گاز و نفت، هزینه های پشتیبانی و نگهداری آنها است.

زیربنای پشتیبانی برای تولید، انتقال و توزیع گازطبیعی به میزان قابل توجهی وسیع تر و خیلی گرانتر از تأسیسات زیربنایی برای نفت است. از این رو، گاز طبیعی را اغلب یک کالای فلات قاره ای می نامند. در همین ارتباط در طی دو دهه گذشته بازار آسیایی گاز به شکلی شگرف توسعه پیدا کرده و در محدوده نفوذ تعداد بسیار معدودی از دست اندرکاران این بخش قرار گرفته است؛ از جمله ژاپن، کره جنوبی و تایوان به عنوان واردکنندگان اصلی و اندونزی، مالزی و قطر به عنوان صادرکنندگان بزرگ این بازارمطرح هستند

مطالعه حاضر، نشان می دهد که در آینده قابل پیش بینی، بازار آسیایی شاهد توسعه چشمگیر حجم تجارت و نیز تعداد واردکنندگان و صادرکنندگان خواهد بود. تولیدکنندگانی مانند قطر، روسیه و کشورهای ساحلی دریای خزر و مصرف کنندگان بزرگی همچون چین، هندوستان و ترکیه به احتمال زیاد نقش ممتازی را در ژئوپلیتیک و ژئواکونومی گاز طبیعی در آسیا ایفا خواهند کرد؛ و از رقبای اصلی صنعت گاز ایران خواهند بود.

3. همچنین از آنجا که روند صعودی مصرف گاز طبیعی در جهان و به خصوص در کشورهای آسیایی حوزه پاسفیک به طور مستمر در حال افزایش است و در آینده شاهد افزایش تقاضای گاز طبیعی به ویژه ال. ان. جی. در این کشورها خواهیم بود؛ کشور ایران به عنوان یکی از دارندگان بزرگترین منابع گازی جهان می تواند در آینده به عنوان یک عرضه کننده مطمئن در  این منطقه مطرح شود، و پاسخگوی افزایش تقاضای این کشورها باشد.

البته وارد شدن در این بازار رقابتی علاوه بر مشکلات سیاسی که در بسیاری از شرایط به ویژه در بازار انرژی اقتصاد را تحت تأثیر قرار می دهد، بحث نفوذ در بازار ال. ان. جی . یا گاز مایع طبیعی را نیز مطرح می کند. همچنین عدم شفافیت قیمت گاز طبیعی یکی دیگر از مشکلات مطرح در مورد تحقق این مهم است. ذکر این نکته ضروری است که هر چند 14/9 درصد از ذخایر قطعی گاز طبیعی جهان در کشور ما نهفته است. ولی 82 درصد آن در سایر کشورهایی پراکنده است که بسیاری از آنها در امر تجارت بین المللی گاز طبیعی فعالاند و همگی آنها بر عدم شفافیت قیمت گاز طبیعی آگاه هستند.

4. همچنین در خصوص بازارهای هدف صنعت نفت ایران باید افزود با توجه به این که ایران دارای دومین سطح ذخایر جهانی گاز طبیعی است، متناسب با میزان سرمایه گذاری ها در این زمینه به شرط اقتصادی بودن صدور گاز به خصوص در بخش ال. ان. جی این عرصه، میدان به نسبت مناسبی را برای تأمین بخش دیگری از درآمدهای ارزی کشور فراهم می کند. در این ارتباط نواحی OECD، اروپا، ژاپن، کره جنوبی، هند و چین از جمله مناطقی هستند که می توانند به عنوان بازارهای هدف مورد توجه وزارت نفت ایران قرار گیرند.

همانگونه که اشاره شد منطقه آسیا – پاسفیک، ظرفیت بسیار زیادی برای واردات ال. ان. جی در دهه آینده دارد و رقابت میان تولیدکنندگان این محصول جهت عرضه به این بازار افزایش خواهد یافت. کشورهایی مثل قطر برنامه های ویژه ای برای صادرات این محصول برنامه ریزی کرده اند . همچنین روسیه در حال ساخت اولین واحد مایع سازی خود در ساخالین است که انتظار می رود عرضه محصول خود را تا چند سال آینده آغاز کند. بنابراین با توجه به ظرفیتهای موجود بازار آسیا- پاسفیک و ذخایر عظیم گازی کشور ایران و همچنین همجواری این کشور با بازار آسیا – پاسفیک، شایسته است تا سیاستگذاران بخش انرژی ایران تدابیر و تصمیم های مفید و سازنده ای را پس از انجام کلیه مطالعات لازم جهت کسب سهم بازار بیشتر در این منطقه به کار گیرند.

5. کشورهای آسیای جنوبی مانند هند و پاکستان با داشتن منابع بسیار اندک گاز طبیعی و تقاضای بالای انرژی؛ همچنین اتحادیه اروپا می توانند در ردیف بازارهای هدف و سودآور مورد نظر صنعت نفت و گاز ایران به شمار می آیند. پیش بینی می شود که تقاضای گاز طبیعی هند به عنوان دومین کشور پرجمعیت جهان به گونه ای چشمگیر افزایش یابد و این افزایش بیشتر به علت اجرای پروژه های جدید نیروگاهی، کارخانه های پتروشیمی و مصرف کلی صنعتی است.

منطقی ترین و اقتصادی ترین گزینه برای هند وارد کردن گاز با خط لوله است؛ از همین رو مسئله انتقال گاز ایران به هند از راه پاکستان، همچنان یکی از اولویتهای مهم برای توسعه صنعت گاز ایران است که باید با جدیت بیشتری آن را دنبال کرد.

6. علت اصلی کندی و عدم پیشرفت طرح های صادرات گاز ایران، نگرانی مشتریان بالقوه نسبت به «امنیت عرضه» است که این امر نیز در جای خود ناشی از جوی است که پیرامون کشور ما از نظر ثبات سیاسی داخلی و منطقه ای آن به وجود آمده است. تنها در صورت مبارزه مؤثر و مثبت با چنین جوی است که می توان بر تحریم های بین المللی در طرح های صادرات گاز کشور پیروز شد. خواه ناخواه بخش منابع مالی و فنی لازم برای طرح های پرهزینه و پیچیده صادرات گاز در غرب یا در کنترل غرب قرار دارد؛ همچنین افزون بر همه جنبه های آشکار مالی، فنی، تجاری و حقوقی طرحهای صادرات گاز، می توان از یک لابی بین المللی سخن به میان آورد که ارتباطات غیر رسمی، غیر آشکار، تبلیغی و کار آفرینانه لازم را میان دولتهای عرضه کننده گاز به بازار جهانی از یک طرف و محافل سیاسی، مالی و سرمایه گذاری بین المللی از طرف دیگر، برقرار کند.

به عنوان مثال «آلکساندرهیگ» وزیر خارجه سابق آمریکا سمت مشاور رئیس جمهوری ترکمنستان را در مورد کلیه طرحهای صادرات انرژی و از جمله گاز طبیعی آن کشور برعهده داشت. «جورج کوئینسی لومزدن» سفیر سابق آمریکا در امارات متحده عربی، مدیریت  پروژه خط لوله گاز قطر به پاکستان را در اختیار می گیرد به هیچ وجه اتفاقی نیست، شناخت این شبکه های ارتباطی و بهره گیری از نفوذ و امکانات آنها – در جهت و در عین تأکید بر منافع ملی – می تواند عامل مؤثری برای ورود یک عرضه کننده جدید به بازار جهانی گاز به شمار آید.

7. در مورد بازارهای هدف صنعت نفت و گاز ایران در آسیا و نیز کشورهای هند و پاکستان باید گفت که در این منطقه، امنیت انرژی به معنای امنیت ملی است؛ زیرا رونق اقتصادی این منطقه به طور فزاینده ای در معرض اختلافهای جهانی عرضه انرژی و بی ثباتی در مناطق صادرکننده انرژی است. بنابراین تداوم حضور آنها در بازارهای جهانی نیازمند وجود امنیت عرضه انرژی است و ایجاد امنیت تنها توسط یک کشور خاص امکان پذیر نیست؛ بلکه نیازمند همکاری منطقه ای و رهیافت شبکه ای است؛ زیرا اگر هر کشوری به تنهایی برای افزایش امنیت انرژی، سیاستها و استراتژی های خود را اجرا کند، باعث افزایش برخوردها و تنش ها در مورد کنترل منابع عرضه انرژی یا رقابت برای به دست آوردن منابع انرژی می شود.

این مساله، خود ضمن در تعارض قرار گرفتن با نظریه کارکردگرایان و منطقه گرایان در تئوری های روابط بین الملل، باعث بی ثباتی بازار بین المللی انرژی می شود. از آن جایی که اغلب کشورهای شرق و جنوب آسیا در مورد وابستگی به واردات نفت وضعیت تقریباً مشابهی دارند، یکپارچه سازی زیر ساختهای انرژی و همکاری در اکتشاف ذخایر در سطح جهان، بهترین راه در جهت ایجاد امنیت انرژی، به خصوص در این منطقه از جهان است.

از: سید محمد کاظم سجادپور

منبع: مطالعات اوراسیای مرکزی، مرکز مطالعات عالی بین المللی (دانشکده حقوق و علوم سیاسی)، سال سوم، شماره 6، بهار و تابستان 1389