گرایش به دهلی
هند از جمله کشورهایی است که در دوران پساجنگ سرد در نظام بین المللی موقعیت متفاوتی نسبت به گذشته پیدا کرده است و از ابعاد اقتصادی، سیاسی و همچنین عامل انسانی، تغییر و تحولات عمده ای را به خود دیده و به تعبیری جزء قدرت های در حال ظهور در جهان امروز قلمداد می شود. هند امروز با توجه به موقعیت بین المللی خاص در مناسبات خارجی خود نسبت به گذشته متفاوت بوده و یکی از ابعاد این تفاوت، ماهیت دگرگون شده روابط هند و آمریکاست.
در حقیقت آنچه در روابط هند و آمریکا طی دهه گذشته رخ داده به نوبه خود یکی از شاخصه های نظام بین المللی در حال شکل گیری معاصر است. با توجه به اهمیت جهانی هند و موقعیت ایالات متحده آمریکا در نظام بین المللی، پرسشی جدی و درخور توجه قابل طرح است و آن این که روابط هند و آمریکا چرا و چگونه قابل تجزیه و تحلیل است. در پاسخ به چرایی باید گفت که برآمدن جهانی هند در کنار واقعیت های آماری قابل ملاحظه خود یکی از برساخته های آمریکا و نظریه پردازان آمریکایی است. در برآمدن هند نقش ایالت متحده و مخصوصا نظریه پردازان آمریکایی هندی تبار بسیار برجسته است.
به علاوه اهمیت یافتن آسیای شرقی در سیستم بین المللی و سیاست جدید آمریکا موسوم به ثقل زدایی از خاورمیانه و اروپا و ثقل گرایی به آسیا در رابطه مستقیم با هند قرار می گیرد؛ هند در کانون سیاست نوین ایالات متحده قرار دارد. همچنین از نظر اقتصادی روابط هند و آمریکا رو به افزایش است و این افزایش به خصوص در 15 سال گذشته به اوج رسیده که این مسئله، روابط دهلی-واشنگتن را نه فقط از نظر سیاسی و استراتژیک بلکه از نظر اقتصادی نیز حائز اهمیت می نماید. این دلایل کلان که در چرایی ذکر شد، خود می تواند در تحلیل چگونگی روابط نیز موثر باشد. در این زمینه و در تحلیل چگونگی روابط هند و آمریکا باید به دگردیسی این رابطه طی 2 دهه گذشته، بعد اقتصادی رابطه دو کشور و سرانجام ملاحظات کلان و راهبردی در این رابطه پرداخت.
* دگردیسی روابط
در دوران جنگ سرد، هند در عین آنکه کشوری وابسته به اتحاد شوروی نبود اما تمایل بیشتری به سمت بلوک شرق داشت وبه طور همزمان سخت غیرمتعهد بود. سیاستی مبتنی بر فاصله گرفتن از ایالات متحده در کنار روابط دوستانه با آن کشور را دنبال می کرد. اما ساختار تسلیحات هند و بنیادهای فکر استراتژیک آن کشور متمایل به شوروی بود و به هیچ روی، هند در اردوگاه غرب قرار نمی گرفت و هر چند که با غرب رابطه ای کم وبیش مبتنی بر احترام و حفظ مناسبات دوستانه را دنبال می کرد اما این روابط بعد از دوران جنگ سرد دچار یک دگردیسی جدی و قابل ملاحظه شد. در این دگردیسی، دوسویه رابطه یعنی نگرش دهلی نو به واشنگتن و نگرش واشنگتن به دهلی نو متحول شد و دگرگونی های متعددی در این رابطه دوجانبه به وجود آمد.
آمریکا به طور سنتی در عین حفظ تعادل بین هند و پاکستان در دوران جنگ سرد، سیاست تمایل به پاکستان را دنبال می کرد. اما به مرور بعد از دوران جنگ سرد از موضع تعادل بخش بین دو بازیگر رقیب و البته متمایل به پاکستان به سمت تمایل بیشتر به هند گرایش پیدا کرد. سیاست آمریکا مخصوصا در دوران بیل کلینتون به سیاست موسوم به گرایش به هند tilt towards india تمایل پیدا کرد و این تحول بسیار قابل توجه و توام با پیامدهای خاصی بود. از طرف دهلی نو نیز نگرش به آمریکا نسبت به دوران جنگ سرد تغییر پیدا کرد. البته در این تغییر ما شاهد تغییر و تحول در نسل رهبران و بوروکرات های هندی نیز بودیم.
به مرور فاصله گرفتن از ایالات متحده به نزدیکی به ایالات متحده تبدیل شد. اما آنچه در این میان قابل توجه است این نزدیکی به اتحاد و وابستگی منجر نشد. یعنی هند را در کنار گسترش روابط دوجانبه خود با آمریکا نمی توان متحد آن کشور به خصوص متحد نظامی قلمداد کرد. اما هند و آمریکا به سوی شراکت راهبردی حرکت کردند. در سال 2004 یعنی حدود 15 سال بعد از پایان جنگ سرد، روابط هند و آمریکا با عنوان شراکت استراتژیک تحول یافت. هندی ها سعی کردند با مفهوم پردازی، نزدیکی خود با آمریکا را در قالب های سنتی غیرمتعهدانه و فاصله دار توجیه کنند. نظریه پردازان هندی از خودمختاری استراتژیک سخن گفته اند و این دگردیسی را در قالب این خودمختاری توجیه کردند. اما هر چه هست روابط هند وآمریکا طی گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ سرد دچار دگردیسی کامل شد و از فاصله گیری به نزدیکی و همکاری استراتژیک تبدیل شده است. البته در کنار این نگرش استراتژیک ما شاهد رشد روزافزون تعاملات اقتصادی میان آمریکا و هند هستیم.
* روابط اقتصادی
هند یکی از اقتصادهای در حال رشد در دنیاست؛ در حال حاضر حجم اقتصاد هند دو تریلیون دلار است و این حجم اقتصادی، هند را در ردیف نهمین اقتصاد دنیا قرار داده است. برنامه هند این است که با حفظ رشد اقتصادی 7 درصد سالانه تا سال 2025 این حجم را به 5 تریلیون دلار افزایش دهد و در سال های بعد به 10 تریلیون دلار برساند. گفته می شود هند از اقتصادهای موفقی است که توانسته خط فقر را برای میلیون ها نفر بشکند و ارقامی بین 130 تا 400 میلیون نفر را از فقر خارج کند.
برای دهلی نو و واشنگتن مناسبات اقتصادی بسیار حائز اهمیت است. در حال حاضر حجم مبادلات دو کشور بالای صد میلیارد دلار در سال است و حدود 180 هزار شغل در آمریکا به صادرات به هند پیوند خورده است. در هند این رقم به 360 هزار شغل می رسد. جالب تر آنکه در داخل هند 840 هزار نفر برای کمپانی های آمریکایی کار می کنند و بسیاری از کمپانی های آمریکایی در حال حاضر به نیروی متخصص هندی در داخل هند متکی بوده و از طریق اقتصاد به هم پیوسته جهانی با هم مرتبط اند.
شورای اقتصادی آمریکا و هند که از موتورهای توسعه روابط اقتصادی است از 450 کمپانی تشکیل شده و این توسعه روابط اقتصادی، آهنگ شتابانی داشته است. برخی از تحلیلگران آمریکایی بر این باورند که هند مسیر رشد اقتصادی چین را طی می کند و متقابلا وابستگی اقتصادی بین هند و آمریکا در حال افزایش است. شایان ذکر است که تا حدود 10 سال قبل تقریبا هیچ خرید و فروش نظامی عمده ای بین هند و آمریکا وجود نداشت اما در 10 سال گذشته فقط 13 میلیارد دلار صادرات نظامی آمریکا به هند بوده است.
با توجه به آنچه ذکر شد بعد روابط اقتصادی برای دو کشور حائز اهمیت بوده و خواهد بود و این حساسیت زمانی بیشتر می شود که در نظر بگیریم اقلیت هندی در آمریکا از از موفق ترین جوامع مهاجرتی در این کشور هستند و در حوزه های علمی، اقتصادی و سیاسی تبدیل به نیروی موثری در جامعه آمریکا شده اند. به تبع پیوند اقتصادی میان هند و آمریکا از رهگذر این اقلیت فعال می گذرد. اما فراتر از اقتصاد و آنچه دگردیسی سیاسی روابط شناخته می شود، ملاحظات کلان استراتژیک در تحلیل روابط آمریکا و هند باید مد نظر قرار گیرد.
* ملاحظات کلان و استراتژیک
سیاست خارجی آمریکا در دوران باراک اوباما از یک تحول بزرگ به نام ثقل گرایی به آسیا، اثرات عمده ای یافته و این امر پوشیده نیست که تمرکز استراتژیک آمریکا به سمت آسیا در حال شکل گیری است. این سیاست همچنین با عنوان سیاست بازتعادل بخشی rebalancing نیز شناخته می شود. در قلب این سیاست این گزاره وجود دارد که آینده استراتژیک دنیا به تحولات استراتژیک در منطقه آسیای شرقی پیوند خورده است. دو نفر از کارشناسان روابط بین الملل به نام ویلیام تو whlliam tow و داگلاس استوارت douglas stuart در کتاب جدیدالانتشار استراتژی جدید آمریکا در آسیا بر این باورند که این گرایش به آسیا، چهارمین تحول بزرگ در سیاست خارجی آمریکا در خصوص تغییر نگاه و گرایش است.
تغییر اول سیاست موسوم به درهای باز بعد از جنگ های معروف آمریکا و اسپانیا رخ داد. گرایش دوم سیاست مهار بود. گرایش سوم مدیریت هژمونیک و سرانجام گرایش به شرق آسیا. هر چند که این گرایش در خود ابهامات فراوانی به همراه دارد ولی تردیدی در این زمینه نمی توان داشت که برای آمریکا، چین بازیگری مهم و قابل توجه بوده و ایالت متحده آمریکا در کنار حفظ روابط نزدیک با چین، در صدد است که از تبدیل چین به یک بازیگر استراتژیک برابر با آمریکا جلوگیری کند.
لذا آمریکا با این زاویه نگرش، سرمایه گذاری های نظامی، استراتژیک، اقتصادی و سیاسی خود را در منطقه آسیا مورد بازنگری قرار داده و در اینجاست که هند مهم و برجسته می شود. همچنین به همین جهت است که چینی ها در عین حفظ رابطه گسترده با هند نسبت به روابط هند و آمریکا مشکوک هستند.
در واقع روابط آمریکا و هند یکی از عناصر نظام جدید در حال شکل گیری در جهان است که در آن آمریکا سعی می کند با جا به جایی نقاط تمرکز استراتژیک، هژمونی خود را حفظ کند و در این زمینه به هند نیازمند است. ولی اینکه هند تا چه اندازه می تواند در ادامه این مسیر همگام و همراه آمریکا باشد با چالش های قابل توجهی روبه رو است. از آنچه گفته شد این استنباط را می توان کرد که روابط هند و آمریکا روابطی مهم و قابل توجه و همراه با دگردیسی های فراوان است.
عنصر اقتصادی رابطه برجسته و در حال برجسته شدن بیشتر است. ولی فراتر، روابط هند و آمریکا یکی از عناصر شکل دهنده به معماری آینده استراتژیک در آسیای شرقی و شاید در سطح نظام جهانی باشد.
از: سیدمحمد کاظم سجاد پور، عضو هیات علمی دانشکده روابط بین الملل
منبع: هفته نامه صدا، شماره 83