ژاپن؛ فروپاشي قالبهاي سياسي سنتي
ژاپن از سال 2006 تاكنون پنج نخستوزير عوض كرده است كه سه تن از آنها درمجموع يكسال نخستوزير بودهاند.
«يوكيو هاتوياما» كه دوم ژوئن از قدرت بركنار شد، 259 روز بر مسند قدرت بود. نكتة مأيوسكننده دربارة رفتن ناگهاني آقاي هاتوياما اين بود كه با انتخاب او در آگوست گذشته، بهنظر ميرسيد در سياستهاي ژاپن پس از چند دهه تسلط حزب ليبرال دموكرات، تغييرات جديدي رخ ميدهد، اما دولت او هم مانند دولت قبلي به دليل فقدان صلاحيت، بيارادگي و فساد مالي از كار بركنار شد.
آقاي هاتوياما مسئول بيشتر اين رسواييها بود؛ مردي كه در ميان مردم به «بيگانه» معروف است و ميگويد با ديدن پرندهاي كوچك در آخرين تعطيلاتش به فكر استعفا افتاده است، بيلياقتي خيرهكنندهاي در ادارة كشور از خود نشان داد.
حمايت افكار عمومي از حزب او يعني حزب دموكرات ژاپن افت شديدي داشت و سبب شد تا دولت به احزاب كوچكتر اتكا كند.
هاتوياما بيشترين مسئوليت را در نبود شفافيت مالي و ترديد و دودلي در مورد انتخاب مكاني براي پايگاه نظامي آمريكا داشته است.
سؤالي كه نخستوزير كنوني (نائوتوكان) كه 4 ژوئن از ميان آراي حزب دموكرات انتخاب شد با آن روبروست، اينست كه آيا شكست هاتوياما به اين معني است كه تجربة نُه ماهه دموكراسيِ دوحزبي در ژاپن، شكستي بود كه به غلط تفسير شد؟
پاسخ اين سؤال فقط به لحاظ داخلي اهميت ندارد. چنين موضوعي به چرخ و فلكي براي تمام نخستوزيران ژاپن تبديل شده است. يعني به آساني ميتوان حدس زد هر كس ديگري هم كه انتخاب شود، در شرايط دومين كشور بزرگ اقتصادي دنيا تفاوتي بوجود نميآيد. اكنون اهميت ژاپن در آسيا به وضوح تحتالشعاع كشور چين قرار گرفته است. تمامي سياستمداران پوشالي ژاپن در شرف بركناري هستند.
ولي همين موضوع به شكل وحشتناكي اهميت ژاپن را در دنيا كم و اين كشور را با معضلاتي روبرو ميكند. ژاپن به دليل قرار داشتن در ميان كشورهاي ثروتمند جهان با اقتصادي پيشرفته، داراي بالاترين ميزان بدهي و تورم نيز هست.
اكنون ژاپن داراي اقتصادي است با يك بمب ساعتي كه در زير آن تيك تيك ميكند و به انفجار نزديك ميشود. فعلاً ژاپن ممكن است بتواند به راحتي از پس ديون خود برآيد، ولي واقعيت اينست كه وضع اقتصادي اروپا به گونهاي است كه به منزلة هشداري براي ژاپن تلقي ميشود و مدام يادآوري ميكند كه ژاپن براي جلوگيري از انفجار بمب به يك رهبري پرقدرت و قوي نياز دارد.
مسئله ديگر اينكه ثبات در آسياي جنوب شرقي تا حد زيادي بستگي به پيمان امنيتي پنجاه ساله ژاپن با آمريكا دارد كه به عنوان عامل تعادل عليه گسترش نظامي چين در منطقه عمل ميكند. مقابلة نُهماهه ژاپن با آمريكا بر سر پايگاه دريايي «اوكيناوا»؛ غائلهاي كه آقاي هاتوياما آن را برپا كرد و خود نيز در آن گرفتار شد، نمونة بارزي است از اين كه چگونه رهبري ضعيف ژاپن، آب را گلآلود ميكند.
* سايه حزب دموكرات بر سر ژاپن
با خارج شدن آقاي هاتوياما از گردونه، جاي اميدواري باقي بود كه حزب دموكرات ژاپن مشكلات خود را پشت سر گذارد و به سرعت اعتبار خود را در ميان رأيدهندگان و دوستان خارجي ژاپن بدست آورد.
با وجود اين، قبل از نخستوزيري نائوتوكان، دو دليل براي بياعتمادي و سوءظن مردم وجود داشت. دليل اول «ايچيرو اوزاوا» بود كه بهطور موذيانهاي از هاتوياما حمايت كرد و پشت او ايستاد. دومين دليل ميزان كارايي و لياقت كانديداهايي بود كه ميتوانستند پست نخستوزيري آينده ژاپن را از آن خود كنند.
اوزاوا كه دبيركل حزب دموكرات بود به همراه هاتوياما از مقامش استعفا داد، ولي او برخلاف هاتوياما هيچ قولي براي تسليم شدن در برابر مواردي كه برخلاف سياستهاي حزب بود، نداد. علاوه بر آن او كماكان چنان نفوذي بر حزب دارد كه ميتواند از پشت صحنه هم بر حزب و بخصوص بر انتخابات مجلس سنا كه به زودي برگزار ميشود، اعمال نفوذ كند و اين چيزي است كه نميتوان آن را ناديده گرفت. اوزاوا هم مانند هاتوياما درگير رسواييهاي مالي شد و بوي نامطبوع اين رسواييها چنان بود كه تاكنون چنين چيزي در حزب ليبرال دموكرات ژاپن مشاهده نشده بود.
او در تدوين سياستهاي حزب، بسيار دخالت و اعمال نفوذ كرد و نتوانست جلو سياستهاي نادرست را بگيرد، مثلاً تلاشهايي را براي پس گرفتن سيستم پستي ژاپن كه در كنترل بخش خصوصي است، انجام داد. اگر اوزاوا همچنان در حزب دموكرات پرنفوذ باشد، باعث خواهد شد هر كسي كه رهبر آيندة حزب باشد، در چشم رأيدهندگان كمارزش شده و صدمه ببيند.
كسي كه هدايت دولت ژاپن را برعهده ميگيرد، موارد زيادي برايش وجود دارد كه بايد به بوتة آزمايش بگذارد. «نائوتوكان» وزير دارايي سابق ژاپن، از قبل نيز بيشترين شانس را براي جايگزيني هاتوياما داشت.
او در مسائل مربوط به اصلاحات امور مالي از هاتوياما و اوزاوا خرد بيشتري از خود نشان داده است، اما دربارة ضعف رهبري حزب دموكرات ژاپن سكوت اختيار كرد و همين موضوع تصور جايگزيني او با «اوزاوا» را مشكل ميكند. كانديداهاي ديگري هم بودند كه با قدرت در برابر اوزاوا ايستادند. آنها نيز مخالفان زيادي در حزب دارند كه تحت نفوذ اوزاوا هستند و متأسفانه به نظر نميرسد در شرايط فعلي كسي وجود داشته باشد كه داراي خميرماية كافي براي بازگرداندن موقعيت جهاني ژاپن باشد.
بسياري از رأيدهندگان بر اين باورند كه تمامي اين مسائل، نتيجة تلاشهايي است كه ژاپن در سال 1993 براي فرار از ساية حزب ليبرال دموكرات انجام داد. دولت ائتلافي كه در آن سال جايگزين دولت قبل از خود شد ـ و تحت نفوذ اوزاوا بود ـ فقط 11ماه بر سر كار ماند، ولي از آن زمان تاكنون تغييرات زيادي بوجود آمده است.
امروز اندكي از گرفتاريهاي حزب دموكرات به حزب ليبرال دموكرات هم رسيده است و خود اين حزب (ليبرال دموكرات) هم در خطر انشعاب قرار دارد. آنچه كه از دو دهه ضرر و زيان سياسي براي ژاپن باقي مانده، احساس جدايي و دلتنگي رأيدهندگان ژاپني از آداب و سنتهاي قديمي سياسي خود است و همين شكسته شدن و فروريزي قالبها و خميره سياستهاي گذشته ژاپن، موجب شده است تا امروز، بازگشت قديميها به صحنه قدرت تقريباً غيرقابل تصور باشد.
به هرحال در نقطه اتصال اسفانگيز اين دوراهي، بعيد به نظر ميرسد بحران رهبري ژاپن فرصتي را براي وضع سياستهاي جديد فراهم كند. ژاپن در كنار مشكلات مالي داراي جمعيتي پا به سن گذاشته است كه به لحاظ منابع مالي كه دراختيار دارند، در كانون توجه هستند. شاخص سهام ژاپن در حال كاهش است و گرچه ژاپن از جنگ جهاني دوم تاكنون با ترديد و سوءظن به حضور نيروهاي آمريكا در اين كشور نگريسته، ولي به سختي توانسته است از خود دفاع كند.
سياستهاي فراكسيوني هم نتوانسته از پس اين مشكلات برآيد و به طور كلي شكست خورده است. جدايي فكري سياستمداران، سبب انشعاب احزاب شده است، اما برخي از آنان ديدگاههاي معقول و مهمي دربارة بازگرداندن اقتصاد ژاپن به دوران رونق خود دارند.
رهبريت جديد حزب دموكرات ژاپن كه به زودي انتخابات مجلس سنا را هم در پيش دارد، بايد بيش از اتحاد با افراد مستقلي كه تاكنون به آنها متكي بوده، از طريق ائتلاف با همتايان ايدئولوژيك خود روي اين انتخابات هم سرمايهگذاري كند.
خلاص شدن از شر اوزاوا نشانهاي از تغييرات اساسي است.
به هرحال جاي اميدواري است كه با بد شدن اوضاع، به زودي اصلاحاتي واقعي به وقوع بپيوندد.
حقيقت تلخ اينست كه دومين اقتصاد بزرگ جهان و زادگاه شركتهايي كه صنايع جهان را متحول كردهاند، اكنون فقط بوسيلة ناجيان وفادار خود ميتواند از مشكلات وخيمتر، دور بماند.
نخستوزير جديد
در چنين شرايطي، آيا پنجمين نخستوزير ژاپن در چهار سال گذشته، ميتواند برخلاف ديگران در كار خود موفق باشد؟
هنگاميكه نخستوزير مستعفي ژاپن استعفاي خود را اعلام كرد، آشكارا موجب تكانخوردن بازارهاي مالي توكيو شد و يأس و سرخوردگي كه در سالهاي اخير رهبران كشور مرتباً با آن دست به گريبان بودهاند، نمود بيشتري پيدا كرد. بههر حال انتخاب «نائوتوكان» بعنوان نخستوزير ژاپن كه 4 ژوئن توسط پارلمان انجام شد، ممكن است نويدبخش تغييراتي باشد. چهار نخستوزير قبلي متعلق به سلسلههاي ثروتمند سياسي بودهاند كه در ميان آنها پست نخستوزيري تقريباً از فرزندي به فرزند ديگر ميرسد. ولي آقاي «كان» مردي خود ساخته است كه پس از تحمل سالها رنج و زحمت در جنبشهاي مخالف نظاميگري وارد عرصة سياست شده است.
اكنون كار او درستكردن تمامي خرابكاريهاييست كه از نخستوزير قبلي كه نه ماه بر سر كار بود، بهجا مانده است.
هاتوياما بهطور اتفاقي نخستوزير شده بودومدت كوتاهي قبل از انتخابات، وقتيكه رئيس قبلي حزب دموكرات ايچيرو اوزاوا بهدليل رسوايي مالي از مقام خود استعفا داد، بهعنوان رهبر حزب دموكرات انتخاب شد.
هاتوياما هم به سهم خود در رسوايي اوزاوا دخيل بود، ولي كنارهگيري او بيشتر بهدليل بدقولي در تجديدنظر در تغيير مكان پايگاه دريايي عظيم آمريكا در اوكيناوا كه به شدت در نزد مردم ژاپن نامحبوب است، رخ داد.
سوءمديريت او در اين مسئله نمايانگر رويكرد سادهانديشانه و ناشيانهاش در ادارة ساير امور نيز بود. حمايت عمومي از دولت او بيش از 75 درصد پس از انتخابش به كمتر از 25 درصد تنزل يافت و ناچار شد سر تسليم فرود آورد.
آقاي كان شصت و پنج ساله كه وزير دارايي دولت قبلي بود، شخصيتي كاملاً متفاوت با هاتوياما دارد كه به دليل عقايد غيرسنتي و مخالفش با آداب و رسوم كشور، حتي گاهي برداشتهاي عجيب و غريبش از مد و ايدهآلهاي آرمانياش مانند آرزوي پيوستن چين، ژاپن و كره به يكديگر و تبديلشدن آنها به يك كشور واحد در ميان مردم به «بيگانه» معروف شده است. نائوتو كان به تيزهوشي شهرت دارد و سياستمداري واقعبين و مخالف هرگونه انتقاد است. در دهة 1990 او بهعنوان وزير بهداشت، دربارة نارسايي و نقض قوانين وزارتخانه كه اجازه تزريق خونهاي آلوده به HIV ويروس (ايدز) را به افراد ديگر ميداد، افشاگري كرد.
اينكار از او يك قهرمان براي كشور ساخت، زيرا كشور توانسته بود يكي از نخبگان قدرتمند خود را بشناسد. او بهعنوان وزير دارايي هم توانست بهجاي تحقير افراد باهوش، آنها را در دستگاههاي اداري بهكار گيرد و بههمين دليل استحقاق تحسين و تشويق يافت.
كشوري كه اكنون آقاي كان سكان هدايت آنرا به دست گرفته، با مشكلات حاد و درازمدتي روبروست كه نيازمند رهبريتي لايق است.اين مشكلات شامل ميزان سرسامآور بدهيهاي عمومي، ركود اقتصادي و جمعيتي پا به سن گذاشته است. آقاي كان در هنگام پذيرش پست جديدش قول تثبيت وضع مالي و بازگرداندن رشد اقتصادي كشور را دارد. او ترتيبي داده است تا اجراي سياستهايش را از روزهاي آخر ماه ژوئن شروع كند. سه چالش سياسي كوتاهمدت هم وجود دارد كه آقاي كان بايد بر آنها چيره شود، مبادا كه انتخابات، تفرقه در حزب دموكرات و پيمان امنيتي ژاپن ـ آمريكا سبب شود تا او هم مستأجر موقت دفتر جديدش باشد.
مسئلة اول اينست كه آقاي كان فقط چند هفته براي سروسامان دادن به مشكلاتي كه دولت ناكارآمد وابسته به حزب دموكرات طي نه ماه ادارة كشور، برجا گذاشته است، وقت دارد.
اگر شكست بخورد، حزب ناچار است از همان مسير انتخابات ژوئن، براي انتخابات مجلس سنا هم عبور كند. نيمي از كرسيهاي سنا آماده اشغال است و عملكرد ضعيف دولت، كار را براي حزب دموكرات سختتر خواهد كرد. براي جلوگيري از اين موضوع لازم است با احزاب كوچكتر ائتلاف شود، ولي همين مسئله، وقتيكه حزب دموكرات سعي كرد به هر قيمتي متحدان خود را در احزاب كوچكتر راضي كند، سببساز مشكلاتي در نه ماه گذشته شد. مثلاً حزب دموكرات، امتياز خصوصيسازي شركت پست را لغو و شركت پست را از كنترل بخش خصوصي خارج كرد.
لازم است آقاي كان براي نظمدادن به اوضاع مالي، اول از همه به اوضاع حزب خود نظم دهد. حزب دموكرات چتري شده است براي گروههاي مختلفي كه فقط يك هدف مشترك دارند: «غلبه بر حزب ليبرال دموكرات و بدستآوردن قدرت.» براي نيل به اين هدف، حزب تقريباً از هيچ مسلك و مرامي پيروي نميكند. اقليتي در حزب وجود دارد كه بيش از يك سوم اعضا را تشكيل ميدهد و به ايچيرو اوزاوا، كه از زمان ورودش به حزب، نماد بدترين و قديميترين سيستم مالي است، وفادارند. اگرچه اوزاوا ديگر در حزب دموكرات نقشي ندارد، ولي برخي انتظار دارند از نقش و نفوذ او در دستگاه امپراتوري هم كاسته شود. نائوتو كان هنوز هم ارتباط قوي خود را با اوزاوا حفظ كرده، ولي اگر قرار است بهعنوان يك اصلاحطلب موفق باشد، بايد دست اوزاوا را از حزب كوتاه كند.
مسئله آخر اينكه نائوتو كان مجبور است بدون تحت فشار گذاشتن آمريكاييها، بدون عصباني كردن بيشتر اهالي اوكيناوا يا بدون از دست دادن شغل خود راهي بيابد تا نيروهاي وابسته به پيمان امنيتي ژاپن ـ امريكا در پايگاهي ديگر جاي گيرند. اين مسئله در ميان تمامي نگرانيهاي آقاي كان، بيش از همه او را تحت فشار قرار داده است.
فرضيههايي كه زيربناي اتحاد بين آمريكا و ژاپن را تشكيل ميدهند، متعلق به 50 سال پيش است و مباني آن ديگر كارايي لازم را براي آينده ندارد. در گذشته آمريكا براي مهاركردن اتحاد جماهير شوروي و جلوگيري از نظاميگري مجدد ژاپن، علاقهمند به حفظ پايگاههاي خود در ژاپن بود. اكنون هيچيك از اين خطرات وجود ندارد، ولي خطر سماجت چينيها و غيرقابل پيشبيني بودن كرةشمالي، از ديد ژاپن كمتر از خطرات گذشته نيست. تجديد پيمان امنيتي با آمريكا يك ضرورت است، ولي هيچ سياستمدار ژاپني نميخواهد پست خود را به خاطر آن به خطر اندازد.
منبع: روزنامه اطلاعات