در دفاع از هويت اسلامي
حميد ابوطالبي*
يكم: زماني كه در ديدار نخست وزير ايتاليا با دكتر روحاني، آقاي 'رنتزي' صميمانه گفت بايد نگران اين بود كه در جهان انديشهاي غرب، اكنون 'اسلامهراسي' وحشتناكتر و نگران كنندهتر از 'تروريسمهراسي' است و به نادرست آن را عامل اين ميخوانند، از آنچه بر اسلام رحماني و آيين محمدي رفته است، بر خود لرزيدم.
اينكه تيغ بيداد تعصب و فخر جاهلي چگونه رحمانيت و رحيميت اسلام و آيين والاگهر اخلاقمدار آن را در آتش خشم و غضب و كينه ميسوزاند و تاريخ گهربار گسترش دين محمدي كه عاري از خشونت شمشير و بري از جنايت و قساوت بود و جهان به آن ميباليد و نسبت به اين همه درايت و عقلانيت غبطه ميخورد، چگونه در پانزدهمين قرن برآمدن نور اسلام به خشونت و قساوت آغشته و به پليديهاي دوران آلوده شده است؟ كه: اسلام به ذات خود ندارد عيبي/ هر عيب كه هست، از مسلماني ماست.
دوم: مدت زماني بود كه اين بحث در ميانه ما روان بود كه آيا رييس جمهوري سرزمين تشيع رحمت و عدالت و ايران بزرگ و مقتدر، بايد در اجلاس سران سازمان همكاري اسلامي حضور يافته و به دفاع از هويت اسلام و رحمانيت اين كيان برخيزد؟ يا آنكه محافظهكاري پيشه كند و با بخشيدن عطاي حضور به لقايش، دامن خويش از معركه بيرون كشد؟ در اين مقوله، كمتر كسي به سمت ايشان به عنوان رئيس يك كشور ميانديشيد؛ بلكه ضرورت حضور فقيهي از خبرگان و فردي در كسوت روحاني در نظرها بيشتر موج ميزد، تا عصاي سخن برگيرد و بر اين جاهليت پرطمطراق برخروشد؛ كه: اي شمايان! دينتان و آيينتان بر كدامين بنيان استوار است؟ رحمانيت را با خشونت چه ارتباط؛ و خصومت را با اخوت چه رابطه؟ تيغ تيز بر چهره رحمانيت اسلام از چه رو ميكشيد؟
و برادركشي در يمن و عراق و سوريه... به چه سان توجيه ميكنيد؟ اين چه بلايي است كه بر سر عالم اسلام آوردهايد؟ و اين چه جاهليتي است كه بر همه شمايان سايه برافكنده است؟ و...
اين ضرورت بود كه با وجود مروتگريزيهاي آنان كه وظايف و اصول را ديگر اصالتي قائل نيستند و سياستبازي را به صورت محورانه بر دفاع از اسلام رجحان مينهند و تيغ تخريب برانديشه دفاع از اسلام برميكشند و...، تصميم بر آن شد كه بار اين سفر بربنديم تا رهبران دنياي اسلام از ايران بشنوند كه: شايد آن روزگاران كه تمدن اسلامي همه گروهها و مذاهب و فرق و نحل فكري و تعاملات قوميتها و طوايف انساني را در درون خود جاي داده و همزيستي مسالمتآميز پرثمري را بين آنان ايجاد كرده بود، كسي تصور نميكرد كه روزي در جهان مدرن، اسلام و تمدن پرفروغش آنچنان هراسآلود جلوه كند كه اسلامهراسي در كنار تروريسم و افراطگرايي، اقوام و طوايف انساني را به وحشت اندازد و دنياي جديد با تصويري از رحمانيت و عدالت و كرامت اسلامي مواجه شود كه اسلامهراسانه به مقابله با انديشه اسلام برخيزد؛
- شايد كمتر كسي ميانديشيد جهان اسلام صحنه درگيريهاي خشونتباري گردد كه اسلامستيزي و اسلامهراسي جاي اسلام باوري بنشيند و برادران ديني تيغ بر هم كشند.
و هشدار دهد كه: اكنون عصر احترام و افتخار، زمان بيحرمتي و انتحار شده است؛ ايام، صورت عدالت راستين و محبت و برادري خويش را به خشونت، انتقام، و برادركشي وانهاده؛ سيرت ديني، صيغه بي ديني پذيرفته و آيين پيامبر رحمه للعالمين، نماد خشونت و انديشه متعالي جهاد، رنگ و بوي آدمكشي گرفته است. اكنون جهان ديني ما از عناصر افتخار خويش سدهها است كه فاصله گرفته و عدالت و رحمانيت و برادري و آزادي را قرنها است كه وانهاده است.
سوم: لذا بحث حضور در اجلاس سران سازمان همكاري اسلامي ديگر بحث اين كشور و آن كشور، يا ايران و عربستان نبود و نميشد به اين ميزان كوته نگرانه به آن نگريست؛ ديگر سخن از سياست و ديپلماسي دوجانبه نبود كه بايستيم و بنگريم تا ديگران درلايههاي خشم و خشونت پيچيده در دلارهاي نفتي و برآمده از سياست بازيهاي قدرتهاي جهاني و بازيگريهاي صهيونيسم، رحمانيت اسلام را در خشونت جاهلي بپيچند و تصويري سهمگين برجاي گذارند؛ بلكه اينجا سخن از دفاع از هويت اعتقاد و آيين پيامبر(ص) رحمت و اسلام عدالت و دين كرامت بود و اينكه نبايد اجازه داد بر مظلوميت رحمانيت اسلام، تيغ جهالت و افراط و خشونت و ترور و وحشيگري بكشند و ما متأسفانه نظارهگر باشيم و بگذاريم و بگذريم. واقعاً اگر جاهليت اولي بر عربستان و برخي ديگر بلاد عرب حاكم نبود؛ اگر تعصب قومي- عربي حكمراني نميكرد و اگر خشونتورزي از درون انديشه افراطيگري و تندروي برنميآيد؛ عربستان مشكل ايران بود؟ و ميان ايران و عربستان چنين وضعيتي پديد ميآمد؟ ما مبتني برآيه شريفه 'اِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّهَ حَمِيَّهَ الْجاهِلِيَّهِ' و اين سخن گرانسنگ 'الله الله في كبرالحميه و الفخر الجاهليه' اميرمؤمنان(ع)، ميانديشيديم كه جهان اسلام بايد به هويت اسلامي مان باور بياورد، فخر جاهليت را به كناري نهد، از تفرقه و نفاق و خشم و كينه دوري كند، سرزمينهاي اسلام را جايگاه جولان نزاعهاي جاهلي قرارندهد و اخلاق و برادري و اخوت ديني را ملاك تعامل خود قرار دهد؛ تا بذر كينه پاشيده نشود و برادركشي در اسلام تصوير پاك آيين محمدي را به اسلامهراسي در عرصه جهاني تبديل نكند و تروريسم پيچيده در واژه جهاد بر جهان اسلام سيطره نيفكند.
چهارم: ما به استانبول براي يك اصل باورمندانه رفتيم، تا از ايران كه در آسايش و امنيت، رو به تعالي دارد، به مصداق حديث شريف 'من اصبح ولم يهتم به امور المسلمين فليس بمسلم'، براي نجات مسلمين و كشورهاي اسلامي و اين دين مبين و آيين گرانسنگ و شريف پيامبر اسلام(ص) گامي برداريم.
لذا حركت و حضور ما در اجلاس سران سازمان همكاري اسلامي هم ضرورت بود و هم اينكه بايد از موضع قدرت و عزت و عظمت سخن و انديشه در دنياي اسلام صورت پذيرد؛ هدف، 'وحدت امت اسلامي' باشد- اگرچه به اين سادگي در دسترس نيست و برآن، در برابر تفرقه و دوئيت و كوبيدن بر طبل اختلاف و نفاق و جنگ تأكيد شود؛ اينكه امت اسلامي ديگر استبداد داخلي، تحجر مذهبي و سلطه خارجي را نميپذيرد و تكريم صلح با احترام نهادن به حق تعيين سرنوشت ملتها ممكن خواهد بود، نه ائتلافسازيهاي بي حاصل و بمبارانهاي بي پايان و... و اينكه مردمان اين كره خاكي از دامن تدبير و تعامل و اميد، و به جاي تحريك و تقابل، در برابر هم نشستن و كريمانه سخن گفتن را پسنديدهاند و ميكوشند تا متمدنانه، چهره سبعيت از رفتارهاي ناپسند خويش بشويند و مصلحانه، تعالي مردم خود را رقم زنند و...؛ لذا مسووليت سران كشورها در قبال ملتها ايجاب ميكند كه بهترين راه را براي فراتر رفتن از تاريخ روابط تنشآميز يكديگر برگزينند و آينده را به بهترين وجه بر مدار احترام متقابل و همكاري بسازند؛ اين همه خصومت ازچه رو است؟ و چه بهرهاي تاكنون براي ما رقم زده است؟ و...؛ كه بر پيامآور سرزمين ايران و اسلام نيست، مگر بلاغ المبين.
اگرچه بر اين باور هم استوار بوديم كه اگر اين سازمان به لحاظ ساختاري و نفوذ كارايي داشت و اگر توان بسيج دنياي اسلام در آن بود و اگر كسي به حرف و سخن آن در اين نزديك پنج دهه وقعي مينهاد؛ وضعيت عالم اسلام اين نبود و بر فلسطينيان مظلوم اين نميگذشت و خشونت و قساوت و تيغ و درفش از برج و باروي سرزمينهاي اسلامي فرو نميريخت و ثروت جاهليت بر سنت رسولالله اين نميآورد كه اكنون آورده است، اسلامهراسي روند حاكم جهان نميبود و تنفر و كينه مسلمان را از مسلمان جدا نميكرد و...؛
و اينكه بايد بپذيريم كه:
- جهان اسلام امروز بشدت دستخوش بحرانهاي لاينحل، چالشهاي دروني، معضلات بيروني نابودكننده، مشكلات فزاينده، برادركشي، تكفيريگرايي، جنگافروزي، تحريف دين به نام جهاد، تضعيف اخلاق به جهت منافع قومي و قبيلهاي است؛
- جهان اسلام امروز در آتش كينه ميسوزد؛ در شعلههاي سوزان تفرقه و دورويي، حيات خويش وا مينهد؛ ثبات و امنيت و رفاه از آن رخت بربسته است و گرد فقر و بيچارگي و خونريزي و... لحظه به لحظه بر دامن پاك و بيگناه مسلمانان مينشيند: از افغانستان تا سوريه و يمن و عراق؛
- جهان اسلام سزاوار آن نيست كه در موج ناامني، خشونت و ترور درغلتد و به عقب ماندگي، توسعه نيافتگي و... مبتلا گردد.
پنجم: اين نگرانيها و آن ايدهآلها، عرصه حضور و صحنه تعامل ما را در اجلاس رقم ميزد؛ تا با سخن گفتن با رهبران و در كنار آن مردم عالم اسلام و در جلسات خصوصي و عمومي، طرح وحدت در عالم اسلام دراندازيم كه اين همه نگراني را در حداقل خود پاسخگو باشد. لذا سه موضوع را با رياست جديد سازمان كه از ما خواست تا تجربيات دوران رياست خود را با آنها درميان گذارده و در حوزه انديشهاي و دفاع از هويت اسلامي نيز با هم در ارتباط و تبادل نظر باشيم درميان گذاشتيم؛ اينكه:
- ترويج 'وحدت امت اسلامي' و تقريب مذاهب، ملاك گسترش تعاملات در جوامع اسلامي باشد و تأكيد كنيم كه 'هويت ما اسلام است.'
- در زمينه مقابله با تروريسم، افراطگرايي و تفكرات خشونتآفرين و مقابله با اسلامهراسي، همكاري ميان كشورهاي اسلامي گسترش يابد؛ بويژه با تكيه بر قطعنامه پيشنهادي ايران در مجمع عمومي سازمان ملل متحد موسوم به (WAVE)؛
- درخصوص گسترش نقش و ارتقاي جايگاه زنان در جهان اسلام اقدامات وسيعي صورت پذيرد؛ تا اين همكاريها بتواند جايگاه آنان را به مقام واقعي خود برساند؛
آن گونه سخن گفتن و اين گونه تعامل كردن سبب شد تا تمايل به همكاري در ميان سران كشورهاي اسلامي با ايران به سطح واقعي خود رسيده و زمينه را براي حضور قويتر و تعامل بيشتر و نقش افزونتر در سازمان همكاري اسلامي در دوران رياست تركيه فراهم آورد.
*معاون سياسي دفتر رييس جمهوري
منبع: روزنامه ايران 30/01/1395