بازگشت پوتین به کرملین و دورنمای سیاست خارجی روسیه

با شمارش کل آرای ماخوذه از صندوق های رای انتخابات ریاست جمهوری روسیه، کمیسیون مرکزی انتخابات روسیه اعلام کرد که ولادیمیر پوتین با کسب ۴۵۶۰۲۰۷۵ رای، ۶۳/۶۰ درصد آرا را به دست آورده و پیروز این انتخابات شد. گنادی زوگانوف، رهبر حزب کمونیست روسیه با کسب ۱۷/۱۸ درصد آرا (با ۱۲۳۱۸۳۵۳ رای) در مکان دوم و میخاییل پراخاروف، میلیاردر روس با کسب ۷/۹۸ درصد آرا (با ۵۷۲۲۵۰۸ رای) در مکان سوم قرار گرفت. همچنین، ولادیمیر ژیرینوفسکی، رهبر «حزب لیبرال دمکرات»، ۶/۲۲ درصد آرا (با ۴۴۵۸۱۰۳ رای) و سرگی میرونوف، رهبر حزب «روسیه عادل»، ۳/۸۵ درصد آرا (۲۷۶۳۹۳۵ رای) را کسب کردند.
به گزارش ریانووستی، کمیسیون مرکزی انتخابات نتایج دقیقتر این انتخابات را تا ۱۴ مارس (۲۴ اسفند) رسما منتشر خواهد کرد و رئیس جمهور منتخب از ۷ می ۲۰۱۲ (۱۸ اردیبهشت ۹۱) رسما کار خود را آغاز کرده و تا سال ۲۰۱۸ سکان رهبری فدراسیون روسیه را در دست خواهد داشت. گفتنی است برای اولین بار در روسیه، دوره ریاست جمهوری به جای چهار سال، شش سال خواهد بود.
به گزارش ایرنا، با انتخاب مجدد ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهورآینده روسیه و با وجود مشکلات عدیده داخلی در این کشور، پوتین در اولین اظهار نظر پس از پیروزی در انتخابات، از سیاست خارجی روسیه ای صحبت به میان آورد که طیفی از «تداوم و تغییر» را تجربه می کند. پوتین پیش از این در فاصله سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ میلادی دو بار سکان رهبری روسیه را بر عهده داشت و از آن زمان تاکنون نیز در سمت نخست وزیر این کشور مشغول فعالیت بود. وی شامگاه یکشنبه ۱۴ اسفند، در اجتماع دهها هزار نفری طرفداران خود در میدان مانژ مسکو که دمیتری مدودف نیز در آن حضور داشت، بدون اشاره به نام کشور خاصی از جنجال های تبلیغاتی مداخله جویانه غرب در جریان کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری کشورش انتقاد کرد. وی افزود: ما در مبارزه سالم و منصفانه ای پیروز شدیم و این نه تنها انتخابات ریاست جمهوری، بلکه آزمونی برای مردم روسیه و بلوغ سیاسی آنان بود. پوتین خاطرنشان کرد: این انتخابات نشان داد که هیچکس نمی تواند اراده خود را بر ما تحمیل کند. وی اضافه کرد: این انتخابات نشان داد که مردم روسیه به سادگی قادر به تشخیص دسیسه های جدید سیاسی دشمنان خود که هدفی جزء نابودی نظام حکومتی این کشور را دنبال نمی کند، می باشند. وی گفت: مردم روسیه امروز نشان دادند که این گونه سناریوها در سرزمین ما تحقق نخواهد یافت. گفتمان پوتین پس از انتخاب به عنوان رئیس جمهور آینده روسیه نشان می دهد که این کشور در دوران جدید زمامداری پوتین با تحولات گسترده ای رو به رو خواهد شد؛ همانظور که پیشتر نیز در سال ۱۹۹۹، روسیه با پوتین آغازی جدید را تجربه کرد.
روسیه پس از سال ۱۹۹۱ (۱۳۷۰) را می توان کشوری توصیف کرد که شرایط جدیدی را در حوزه داخلی و هم در حوزه خارجی تجربه می کرد، روسیه در دوران پسا شوروی با از هم پاشیدگی ساختارهای داخلی و خارجی گذشته مواجه شده بود و از دیگر سو می بایست ساختارهای جدیدی را برای تحرک در عرصه خارجی ایجاد می کرد. براین مبنا مجموع تحولات جدید موجب شد تا فرصت ها و تهدیدهای جدیدی پیش روی زمامداران این کشور قرار بگیرد.
در عرصه سیاست خارجی نیز روسیه تحولات چشمگیری داشت به نحوی که در دوران پسا شوروی، سیاست خارجی این کشور با فقدان ساختار تصمیم سازی و قابلیت و توان سناریوپردازی منسجم، تصمیمات جزیره ای و منفعلانه روبه رو شده بود. در دوران بوریس یلتسین سیاست خارجی روسیه بیشتر منفعلانه و جزیره ای عمل می کرد. اما با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۹) به عنوان کفیل ریاست جمهوری روسیه، سیاست خارجی این کشور به گونه ای مشهود تغییر کرد.
به نظر برخی کارشناسان سیاسی، تحولات سیاست خارجی دوران پوتین را شاید بتوان در دو سطح ساختاری و رویکردی طبقه بندی کرد. در این دوران سیاست خارجی روسیه در حوزه ساختاری از بی ثباتی به ثبات نسبی، از ساختار غیرمنسجم به ساختاری منسجم، تغییر رویه داد. در حوزه رویکردی نیز سیاست خارجی روسیه به شدت به سمت موازنه سازی میان بازیگران بین المللی حرکت کرد.
بر این اساس، دوران دمیتری مدودف را شاید بتوان دورانی دانست که سیاست خارجی در ثبات نسبی، تنها رویکرد متفاوتی را در عرصه اجرایی دنبال کرد و ثباتی که پوتین آفریده بود، در قالبهایی ساختارمند دنبال می شد. در چنین چارچوبی، انتخاب مجدد پوتین به عنوان رئیس جمهور آینده این کشور در سال۲۰۱۲ (۱۳۹۰)، نوع و چگونگی نگاه پوتین به سیاست خارجی جدید روسیه و راهبرد این کشور در نظام بین الملل متغیر کنونی برای پیشبرد اهداف و منافع ملی را با اهمیت ساخته است.
از این منظر، بررسی نگاه پوتین به اهداف، منافع ملی و راهبردهای کلان روسیه از یک سو و در دیگر سو، شاخص های رفتاری که سیاست خارجی جدید روسیه در دوران پوتین می تواند مد نظر داشته باشد و برآیندهای آن، بستری مناسب جهت بررسی خواهد بود.
ولادیمیر پوتین؛ از گذشته تاکنون
ولادیمیر پوتین، نخست وزیر پیشین روسیه و رئیس جمهور کنونی این کشور، بیشتر دوران کودکی خود را در بلوک های ساختمانی اتحاد جماهیر شوروی گذراند و سپس بیش از یک دهه از زندگی خود را در دنیای اطلاعات و جاسوسی سپری کرد. پوتین امروز در حالی ۶۰ ساله شده است که وارد مرحله دیگری از زندگی سیاسی خود می شود. اما با وجود تغییرات رخ داده درساختار داخلی روسیه، نظام بین المللی نیز با تحولات جدیدی مواجه شده بود، به طوری که نظام دو قطبی دوران جنگ سرد با اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود نداشت و فضای بین المللی روندهای متفاوتی را به خود می دید.
شاید بتوان گفت انتقال قدرت از یلتسین به پوتین نشان داد که ساختار سیاسی روسیه به دنبال تمرکز در ساختار و هویت مستقل در سیاست خارجی است. در این میان، اگرچه روسیه دوران یلتسین با موج جدایی طلبی، جنگ در چچن، ضعف در سیاست های امنیتی- دفاعی و سیاست خارجی مواجه بود، اما پوتین توانست پس از یلتسین به بسیاری از این نگرانی ها پایان دهد و فضای عمومی روسیه را ثبات بخشد.
در حوزه سیاست خارجی، از یک سو پوتین با محذورات ناشی از بازسازی قدرت روسیه به دلیل مشکلات اقتصادی برخاسته از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روبه رو بود و از دیگر سو، رفتار خارجی این کشور با توجه به پیشینه نظام دو قطبی می بایست در مسیر توانایی های گذشته قرار می گرفت. در این قالب، سیاست خارجی روسیه علاوه بر همکاری با غرب در چارچوب منافع اقتصادی، بایستی قابلیت ها و توانایی های منطقه ای و بین المللی خود را بازمی یافت. در این چارچوب، پوتین دست به اجرای راهبردی تلفیقی زد. بر این اساس، راهبرد پوتین تلفیقی از راهبرد نگاه به غرب آندره کوزیرف (وزیر امور خارجه اسبق روسیه) و نگاه به شرق یوگنی پریماکف (نخست وزیر اسبق روسیه) بود. در رویکرد نگاه به غرب و یا «آتلانتیک گرایی» تعامل و همکاری راهبردی به مثابه یک اولویت اساسی تعریف و تبیین شده است در حالی که در رویکرد «اوراسیاگرایی»، نگاه به شرق و بازگشت روسیه به مناطق ژئوپلتیک دوران شوروی مد نظر قرار می گرفت.
در این زمینه پوتین در ۶ ژانویه سال ۲۰۰۰ (دی ماه ۱۳۷۹) در یکی از اولین اقدامات خود، سندی را به عنوان طراحی مفهوم امنیت ملی روسیه تصویب کرد. به طوری که این سند دگرگونی اساسی در سیاست خارجی روسیه، نسبت به جهان غرب را موجب شد.
برخی کارشناسان براین باورند: پوتین با تعیین چند اولویت جدید، تلاش کرد تا رویکردهای سیاست خارجی روسیه را منسجم تر سازد:
- تقویت اقتصاد روسیه: روسیه دوران پسا شوروی به دلیل فروپاشیدن بسیاری از ساختارهای گذشته و لزوم بازسازی و ایجاد ساختارهای جدید، نیاازمند الزام اولویت دهی به حوزه اقتصادی بود که این الزام در دوران پوتین به صورتی نظام مند دنبال گردید.
- توجه به منطقه اوراسیا: پوتین تلاش کرد تا در چارچوب بازیابی سازمان هایی نظیر، سازمان کشورهای مستقل همسود و سازمان پیمان امنیت جمعی، آسیای مرکزی و قفقاز را به روسیه پیوند دهد.
- حمایت از استقرار جهان چندقطبی: در سند مربوط به سیاست خارجی روسیه، مخالفت با نظام تک قطبی و تلاش در جهت استقرار نظام چند قطبی، مورد تاکید فراوانی قرار گرفت و تلاش پوتین نیز در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ (۱۳۸۰- ۱۳۸۷) در جهت جلوگیری از ایجاد نظام تک قطبی بوده است.
- اولویت های دیگر سیاست خارجی این کشور مبارزه با تروریسم و جدایی طلبی قومی، تاکید بر نقش محوری سازمان ملل در عرصه بین المللی، حمایت از حق حاکمیت کشورها و ایجاد ثبات استراتژیک در جهان.
چشم انداز سیاست خارجی جدید پوتین
از نگاه برخی کارشناسان، در آغاز قرن بیست و یکم، وقوع دو رخداد فضای کلان روابط روسیه و غرب (به طور عام) و روابط روسیه و آمریکا (به طور اخص) را دگرگون ساخت. رخداد نخست، ورود پوتین به عرصه سیاست روسیه بود که با نگاهی متفاوت به روسیه و تواناییهای این کشور به عنوان رییس جمهور به کاخ کرملین پای گذاشت و رخداد دوم، حادثه ۱۱ سپتامبر بود که نظم بینالمللی را کاملا متحول کرد. اما با پایان دوران ریاست جمهوری پوتین و روی کار آمدن مدودف، سیاست خارجی روسیه در رویکردها دچار چرخشی متفاوت از گذشته شد و سیاست خارجی این کشور که پیش از این با مبنایی اوراسیاگرا اما با تعادلی غرب محور شناخته می شد، به یکباره با مبنایی «آتلانتیک گرا» (غربگرا) و تعادلی شرق محور اجرایی شد.
بر این اساس و در چنین چارچوبی، با انتخاب مجدد پوتین به عنوان رئیس جمهوری روسیه، به نظر می رسد که سیاست خارجی این کشور بار دیگر تحولات جدیدی را به خود خواهد دید. زیرا با توجه به فضای بین المللی جدید و تحولات رخ داده، سیاست خارجی پوتین را بایستی تلفیقی از اصول گذشته و رویکردهای جدید تلقی کرد. اینک پوتین به تبعیت از گفتمان امنیتی اوراسیاگرایی، به این تعبیر لرد پالمرستون معتقد است که روسیه «منافع دائمی دارد ولی دوستان و دشمنان دایمی ندارد». بر این مبنا، پوتین اهداف کوتاه مدت خود را ناظر بر نظارت موثر بر فضای شوروی سابق، ممانعت از گسترش نفوذ مراکز دیگر قدرت از قبیل آمریکا و چین به این فضا متمرکز کرده که این رویکرد در طرح «اتحادیه اوراسیایی» پوتین تبلور یافته است.
همچنین، پوتین در سیاست خارجی خود تلاش می کند تا مفهوم چندجانبه گرایی را به جای چندقطبی در ادبیات راهبردی بین المللی تقویت نماید. چرا که در یک فضای چندجانبه گرا فرصت برای نقش آفرینی روسیه بیش از گذشته خواهد شد. وی در این راستا فضای نوینی برای همکاری با ائتلاف غرب و ساز و کارهای فرا آتلانتیکی برای دستگاه های تصمیم ساز راهبردی روسیه بازتعریف کرده است.
در سند «دکترین سیاست خارجی روسیه» که در جولای ۲۰۰۸ (تیر ۱۳۸۷) تصویب شد، یکی از اولویت های اصلی سیاست خارجی این کشور مقابله با یکجانبه گرایی و اقدام در فضای چندقطبی تعریف شده است. در این چارچوب، شاید بتوان اولویت های سیاست خارجی روسیه در دوران جدید پوتین را در این اصول خلاصه کرد:
- افزایش نقش روسیه در روند و حل و فصل مسائل بین المللی
- تغییر جهت گیری سیاست خارجی روسیه ازغرب (اروپا و آمریکا) به سمت شرق (منطقه اوراسیا، آفریقا و آمریکای لاتین)
- عبور از مفهوم «دشمن» در سیاست امنیتی و خارجی و استفاده از مفاهیم رقابت و همکاری در برابر غرب
- کنار گذاشته شدن مفهوم نظام تک قطبی و اصالت دادن به چندجانبه گرایی بین المللی
- مشارکت فعال روسیه در چارچوب نظم نوین جهانی و ممانعت از الگوهای رفتاری یک جانبه گرا
جمع بندی
سیاست خارجی روسیه اگرچه در دهه گذشته با فراز و نشیب های بسیاری مواجه بوده است، اما به طور حتم نمی توان نقش پوتین به عنوان قوام دهنده سیاست خارجی جدید روسیه را از نظر دور داشت. در واقع، پوتین در ساختارسازی سیاست خارجی روسیه پساشوروی بسیار فعال بوده است. در چنین چارچوبی، سیاست خارجی روسیه توانست با مانور بیشتری نسبت به گذشته اقدام کرده و قابلیت تطابق براساس روندهای بین المللی را پیدا کند.
به نظر می رسد روی کار آمدن مجدد پوتین در روسیه، فرصت دوباره ای را برای پوتین فراهم کرده تا همزمان هم از غرب دوری کرده و هم از منافع حاصل از همگرایی با آن در عرصه سیاست خارجی و معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای بهره لازم را ببرد. به عقیده کارشناسان روابط بین الملل، رویکرد واگرایی و استقلال روسیه در نقاط مورد اختلاف با غرب، سطح نفوذ این کشور را در عرصه بین المللی افزایش می بخشد.
نقل از پایگاه خبری- تحلیلی «روسیران»،