ایران و خط لوله تاپی؛ تهديدها و فرصتها

نويسنده: قاسم اصولی
ساخت خط لولة تاپي كه قرار است منابع انرژي خزر به ويژه تركمنستان را از طريق افغانستان به پاكستان و هند منتقل كند، چندي است كه با حمايت امريكا، اروپا و روسيه در دستور قرار گرفته و پيشرفتهايي نيز داشته است. هرچند هدف اصلي ساخت اين خط لوله اقتصادي عنوان ميشود، اما با توجه به حمايت واشنگتن از اين طرح، يكي از اهداف مهم سياسي آن را ميتوان محدود كردن هرچه بيشتر فضاي بازي ايران در عرصة انرژي منطقهاي دانست.
پروژه خط لوله تاپی از ۱۵ سال پيش مطرح شده بود، ولي عملیاتی کردن آن به علت چالشها و مشكلات امنيتي موجود به خصوص در افغانستان متوقف شده است. اين خط لوله ۱۶۸۰ كيلومتري كه مورد حمايت بانك توسعه آسيا است قرار است روزانه ۳.۲ ميليارد فوت مكعب گاز را از ميدان گازي دولت آباد تركمنستان به منطقه مولتان پاكستان و شهرك فاضيلكاي هند منتقل كند. صدور گاز ترکمنستان به آسیای جنوب شرقی و کشورهای نظیر هند، چین، پاکستان و افغانستان در شرایطی قوت مییابد که فشارهای بینالمللی بر ایران افزایش یافته و ایالات متحده آمریکا بطور علنی خواستار عدم توافق پاکستان، هند و چین با ایران در خصوص خط لوله صلح شده است. ضمن اینکه آمریکا خواهان متنوع سازی مسیرهای صادرات گاز ترکمنستان نیز شده است تا از این طریق هم از نفوذ روسیه در منطقه بکاهد و هم نقش ایران را در صدور نقش گاز خدشه دار نمایید.(1)
مسئلهای که در رابطه با خط لوله تاپی مطرح است این است که این خط لوله به عنوان یک جایگزین در مقابل خط لوله صلح مطرح است و علیرغم موقعیت مناسب استراتژیک و ژئواکونومیک ایران، در جهت کنار زدن ایران از معادلات سیاسی منطقهای و بینالمللی نقش ایفا میکند. سوالی که در این پژوهش مطرح میشود این است چه عواملی باعث به تعلیق درآمدن روند اجرایی خط لوله صلح و مطرح شدن خط لوله تاپی به جای آن شده است؟ فرضیهای که در مقابل این سوال اصلی مطرح است این است تاثیر ساختار نظام بینالملل بر کنشهای بازیگران و بالاخص ایالت متحده آمریکا که در کانون این تقسیم قدرت ساختار نظام بینالملل و جامعه جهانی قراردارد و تاثیری که بر تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای کشورهای سهیم در پروژه خط لوله تاپی داشته عامل اصلی به ثمر نرسیدن خط لوله صلح است. در این نوشته به روش توصیفی و تحلیلی به تبین این مسئله پرداخته میشود.
خط لوله تاپی به جای خط لوله صلح
روند کنونی تحولات نظام بینالملل بیانگر این است که کشورهایی نقش قدرت برتر جهانی را در سدهی بیست و یکم بازی خواهند کرد که بتوانند بر منابع و خطوط انتقال انرژی جهان تسلط داشته باشند.(2) در آغاز سدهی بیست و یکم دو عامل عمده «منابع و ارتباطات» نقش اصلی را در شکلگیری مناطق ژئوپولتیک و ژئواستراتزییک بازی میکنند بیش از 70 درصد ذخایر نفت و گاز جهان در منطقه کوچکی از حوزهی خلیج فارس تا حوزهی دریای خزر نهفته است. بر این اساس خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز به عنوان دو منطقه مهم و استراتژییک به لحاظ داشتن منابع غنی انرژی به عرصهای برای کسب امتیاز بیشتر و در نهایت برتری ژئوپولتیک هر کدام از قدرتهای درگیر در مقابل سایر رقبایش تبدیل شده است.
بنابرین این دو منطقه استراتژیک مکانی میباشند که آرایش جدید قدرتهای جهانی در بستر آن اتفاق میافتد(3) کشور ایران بهرغم جایگاه خاص در این شبکه ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک شکل گرفتهی جدید اورآسیا، بدلیل دیدگاه ساختارشکنانه و شالودهشکنانه نسبت به ساختار نظام بینالملل و تحت فشار جامعه جهانی نتوانسته از این فرصت استفاده کند. از جمله عواملی که باعث مطرح شدن خط لوله تاپی به جای خط لوله صلح شده است عبارت بودند از:
از نظر آمریکا این طرح باعث محوریت یافتن نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و افزایش درآمد اقتصادی و همچنین باعث توسعه مناسبات سیاسی و امنیتی و اقتصادی ایران با هند و پاکستان و تغییر تراز تجاری به سود ایران میشود و از دیگر دلایل مخالفت آمریکا این است که این طرح را عامل تقویت نفوذ و جایگاه ایران در خلیج فارس و همچنین بوجود آمدن مزیت خاص رقابتی برای ایران در منطقه میداند چون کشورهای عربی فاقد مرز زمینی با پاکستان میباشند. از سوی دیگر سیاست گرایش بسوی هند آمریکا، که در دورهی ریاست جمهوری بوش با امضای موافقتنامه اتمی هند و آمریکا در سپتامبر 2008 به اوج خود رسید از دیگر عواملی بود که باعث عدم پیوستن هند به این پروژه شد دولت هند همواره تحت فشارهای آمریکا مایل نبوده به خاطر این پروژه خللی در روابط خود با این کشور ایجاد شود.
نخستوزیر این کشور در طی سخنرانی خود در اواخر ژانویه سال گذشته اعلام کرد: «رابطه اقتصادی با آمریکا برای ما اهمیت زیادی دارد و قرار گرفتن در برابر آمریکا در جامعه جهانی به معنای انزوای اقتصادی و سیاسی است که میتواند تبعات بسیار مخربی برای اقتصاد کشور در پی داشته باشد. ما هرگز خواهان انزوا نیستیم و خواهان همراهی با جامعه جهانی هستیم.»(4) آمریکا در برابر سیاست خط لوله صلح ایران، پاکستان و هند برای بهره گیری از منابع گاز طبیعی ایران سیاست هویچ و چماق را در پیش گرفته است. کاندولیزا رایس در سفر خود به هند و پاکستان، نگرانیهای آمریکا را برای رهبران این کشورها روشن ساخت. او در همان حال به هر دو کشور وعده تحویل هواپیمای اف-16 را داد. برای پاکستان حضور حضور آمریکا در غرب آسیا پدیدهای مطلوب است، که با توسعه روسیه و چین مقابله میکند و گاهی نیز برای کسب منافع سیاسی بیشتر، سیاست موازنه را اعمال میکند.
ب) تحریمهای بینالمللی علیه ایران
با اجرای سیاست تحریم از سوی دولت کلینتون و اجرای قطعنامه تحریم علیه ایران و لیبی، شرکتهای جهان از سرمایهگذاری سالانه بیش از 20 میلیون دلار در بخش انرژی در ایران باز داشته شده اند. ناتوانی ایران در کنار آمدن با واقعیتهای نظام جهانی پس از شوروی، به خصوص نفوذ آمریکا و در تطبیق سیاستهای خود بر این اساس در تلاشهای این کشور در مناطق مختلف، ایجاد مشکل میکند نقطه ضعف دیگر سیاست ایران، ناتوانی این کشور در درک کامل ارتباطات بین مناطق مختلف جهان، کنش و واکنش و تاثیر و تأثر آنها در عصر جهانی شدن است از این رو رفتارهای با انگیزه ایدئولوژیک در خاورمیانه بر ماهیت روابطش با سایر مناطق جهان، تاثیر میگذارد(5).
فضای تخاصمی میان ایران و غرب و به تبع آن اعمال برخی تحریمهای بینالمللی علیه تهران، فرایند توسعه همکاری ایران با کشورهای منطقه را با دشواریهایی مواجه کرده است. ششم دسامبر 2010 مذاکرات نمایندگان جمهوری اسلامی ایران با گروه 1+5 بینالمللی (ایالات متحده امریکا، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان) جهت حل و فصل ابهامات برنامه هستهای ایران در ژنو از سر گرفته شد، از نشست قبلی که 1 اکتبر 2009 برگزار شد تا نشست اخیر، رویدادهای زیادی که برای تهران عمدتأ بار منفی داشته، رخ داده است. این رویدادها موجب تشدید و توسعه مسئله هستهای و تشدید انزوای سیاسی و اقتصادی ایران شده است، شایان ذکر است که از تابستان سال گذشته تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا، ژاپن، کره جنوبی و روسیه علیه ایران اعمال شده است.
زير اين شرايط، فشارهاي غرب بر جمهوری اسلامی ایران باعث شده که تهران سیاست خارجی خود را در سطح منطقهای فعالتر کنند در این بین آنها نه به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بلکه به افغانستان، جنوب آسیا، آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی توجه خاصی نمايد. چرا که ایران به لحاظ تاریخی در این مناطق نفوذ زیادی داشته، ولی بدلیل فشارها و تحریمهای جامعه بینالمللی اعمال این سیاست از سوی ایران نتیجه بخش نبوده است.(6)
مشکل تعیین قیمت گاز صادراتی یکی دیگر از موانع پیشرفت طرح یاد شده بود که منجر به طولانی شدن مذاکرات طی سالهای گذشته گردید در مذکرات اخیر سرانجام توافق شد تحویل گاز بر اساس استانداردهای امنیتی و زیستمحیطی صورت پذیرد و قیمت فروش آن بر طبق قیمت نفت خام وارداتی ژاپن به اضافه یک عدد ثابت که از معکوس بهای نرخ گاز طبیعی وارداتی ژاپن به دست آید، تعیین گردید. ولی به دلیل فشارهای بینالمللی و آمریکا این طرح عملی نشد و زمینه برای عملیاتی شدن پروژه خط لوله تاپی مهیا شد.(7) در کل ادامه سیاست تحریم به کاهش شدید توان چانهزنی ایران در معاملات گوناگون نفتی منجر شده است هر چند در غیاب شرکتهای آمریکایی، شرکتهای اروپایی و آسیایی از مشارکت در همکاریهای نفتی با ایران منصرف نشدند، ولی این وضعیت یک حالت خرید انحصاری را برای آنها بوجود آورده است. اين شرايط، توان چانهزنی و تحمیل قیمت مطلوب را از ایران سلب کرده و برخی قراردادها تحت فشارهای آمریکا بیثمر رها میشوند.(8)
منافع و کنشهای کشورهای ذينفع در خط لوله تاپی
هر یک از چهار کشور حاضر در این طرح، اهداف و منافع متفاوتی را دنبال میکنند. در این بین، ترکمنستان با توجه به سیاستهای جدید بردی محمدف، از یک سو در پی راه یافتن به بازارهای جدید انرژی و از سوی دیگر در صدد کاهش وابستگی خود به روسیه است. در واقع ترکمنستان با حضور در این طرح اهدافی نظیر متنوع سازی صادرات گاز، افزایش درآمد و کاهش وابستگی به مسکو را دنبال میکند، پاکستان نیز که از یک سو در تأمین انرژی مورد نیاز خود با مشکلات و معضلات مختلف مواجه است و از سوی دیگر با افزایش میزان مصرف انرژی روبه رو شده، هدف اصلی از حضور در این طرح را تأمین انرژی مورد نیاز خود عنوان کرده است.
به خصوص با توجه به موانع و مشکلاتی که در خصوص تحقق عملی و اجرایی شدن خط لوله صلح میان ایران-پاکستان و هند وجود دارد، در حال حاضر طرح تاپی پروژهای مناسب جهت تأمین انرژی اسلام آباد محسوب میشود. یکی دیگر از طرفهای حاضر در پروژه تاپی، کشور افغانستان است که با مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی نیز دست به گریبان میباشد از این رو افغانها به کسب میلیونها دلار از طریق عوارض عبور خط لوله از خط خود میاندیشد به نحوی که سود اقتصادی افغانستان از احداث این خط لوله، سالانه در حدود 400 میلیون دلار برآورد شده و انتظار میرود این پروژه برای 3005 نفر زمینه کار ایجاد کند. ضمن آنکه افغانستان از این طریق میتواند گاز مورد نیاز خود را نیز تأمین نماید و تا حد زیادی مشکل کمبود انرژی خود را مرتفع سازد.
هند نیز که اقتصاد رو به رشد آن نیاز وسیعی به سوخت دارد با حضور در خط لوله تاپی به تأمین انرژی مورد نیاز خود خواهد پرداخت به خصوص با توجه به فشار آمریکا برای خروج هند از پروژه خط لوله صلح، دهلی نو برای حضور در پروژه فوق از انگیزه کافی برخوردار است، در واقع خط لوله گاز ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند، اولین جایگزین هندیها برای خط لوله صلح محسوب میشود که هزینه های کمتری نیز برای دهلی نو دربردارد. علاوه بر این هند برای افزایش حضور خود در منطقه آسیای مرکزی سعی دارد به منابع انرژی کشورهایی نظیر ترکمنستان و قزاقستان دسترسی بیشتری داشته باشد. از این رو امضا یاداشت تفاهم هند و ترکمنستان در 5 آوریل 2008 در زمینه نفت و گاز نیز در این راستا قابل بررسی است.
قرارداد مذکور علاوه بر آنکه درها را برای سرمایه گذاری هند در ترکمنستان باز کرد دسترسی شرکتهای هندی را نیز به منابع انرژی این کشور از طریق آسیای مرکزی فراهم نمود. زیرا بر اساس توافق صورت گرفته بین هند و ترکمنستان، دهلی نو ضمن مشارکت در تولید گاز طبیعی در ترکمنستان، گاز تولیدی را نیز از طریق خط لوله ترانس افغانستان، منتقل خواهد کرد.این قرارداد از چنان اهمیتی برخوردار است که قربان قلی بردی محمد اف، رئیس جمهور ترکمنستان در مراسم امضای این قرارداد گفت«احداث خط لوله تاپی بین ترکمنستان، افغنستان، پاکستان، و هند تأثیر زیادی در گسترش سطح همکاریهای اقتصادی و تجاری منطقه خواهد داشت»(9) بطور کلی مثلث ایران-هند-پاکستان به سبب این که با انجام آن منافعی نصیب ایران میشد، باعث مخالفت و فشارهای جامعه بینالمللی و آمریکا به هند و پاکستان و جلوگیری از مشارکت آنها در این طرح شده بود.
به این خاطر آمریکا برای جلوگیری از سود ایران از فروش گاز در منطقه بارها پیشنهاد فسخ قرارداد با ایران و واردات گاز از افغانستان را به این کشورها داده بود. حتی پس از نشست این سه کشور و توافق برسر تعیین دو کشور بینالمللی و اعلام قیمت گاز صادراتی، دوباره واشنگتن خواستار احداث خط لوله جدید گاز از ترکمنستان به پاکستان شد و با احداث خط لوله از مسیر ایران به شدت مخالفت کرد و زمینه را برای مطرح شدن خط لوله تاپی مهیا کرد.(10)
چالشهای خط لوله تاپی
از مشکلات احداث خط لوله ترکمنستان-افغانستان-پاکستان، میتوان به بیثباتی درمسیراحداث آن بویژه در خاک افغانستان و بیثباتی در منبع سرمایهگذاری اشاره کرد. اوضاع سیاسی بیثبات در افغانستان تا حد زیادی میتواند برتوافقات طرفین تاثیر گذار باشد و برای مدت نامعلومی سرنوشت این پروژه را در هالهای از ابهام فرو برد. به خصوص که خط لوله گاز، مسیری به طول 1780 کلیومتر را در بر میگیرد که نزدیک به 735 آن از مسیر افغانستان خواهد گذشت با توجه به گذارخط لوله از برخی از مناطق ناآرام افغانستان نظیر استان های هلمند و قندهار، از هم اکنون برخی از کارشناسان درباره امنیت این پروژه ابراز تردید کرده اند. البته دولت افغانستان سعی دارد از طریق جذب نیروی نظامی به حل این معضل امنیتی مبادرت ورزد.
همچنین خط لوله مورد اشاره قرار است از منطقه کویته در شمال پاکستان که در ماههای گذشته شاهد ناآرامی هایی بود، عبور کند. ضمن آنکه هنوز مشخص نیست که آیا ترکمنستان میتواند به تعهدات خود طبق قرارداد عمل کند یا نه؟ هندیها نیز با اشاره به دغدغه های امنیتی در ارتباط با این پروژه و مسئله تروریسم در پاکستان، اعلام کرده اند در صورتی که شرکتهای بزرگ بیمه بینالمللی حاضر به پوشش این پروژه هفت و سه دهم میلیارد دلاری شوند، آماده اجرای آن خواهند بود از این رو به نظر می رسد همانگونه که توافق نهایی میان هند و پاکستان، در خصوص خط لوله صلح با مشکلات و چالش های مختلفی همراه بود به احتمال زیاد در خصوص این طرح نیز چالشهای بی شماری میان دو کشور وجود خواهد داشت.
در نتیجه مشکل امنیتی در افغانستان، وجود تنش میان هند و پاکستان و تمایل کشور ایران به عبور خط لوله گاز از مسیر این کشور به هند، از جمله اصلی ترین چالش ها بر سر راه این پروژه میباشد بهرغم وجود چالش ها برای این طرح، به دلیل حمایتهای جامعه بینالمللی و آمریکا مانند حمایت ازخط لوله ناباکو و بر خلاف خط لوله صلح، امکان عملیاتی شدن آن بسیار است. و در صورت عملی شدن، نه تنها اقتصاد افغانستان از طریق کسب عوارض ترازیتی تقویت میشود، بلکه مناسبات میان هند و پاکستان که دو رقیب متخاصم در منطقه محسوب میشوند نیز بهتر و مستحکمتر خواهد شد
نتیجهگیری
ایران، هند، پاکستان، از مدت ها قبل مذاکرات گستردهای را در خصوص خط لوله صلح داشتهاند اما فشار آمریکا بر هندوستان و پاکستان در خصوص قراردادهای گازی با ایران موجب شده، تا مذاکرات سه طرف در این خصوص به نتیجه نرسد و تحت فشارهای جامعه بینالمللی و آمریکا، جایگزینی خط لوله تاپی به جای صلح را در پی داشته باشد. منافع ایران در برابر خط لوله تاپی یک حالت برد-باخت و بازی با حاصل جمع صفر بود و عملیاتی شدن آن باعث از بین رفتن منافع ایران از طریق خط لوله صلح شد. سیاست خارجی ایران به دلیل دید ساختارشکن وشالوده شکنانه نسبت به ساختار نظام بینالملل، تاثیر رویکرد ایدئولوژیک این کشور در حوزه خاورمیانه بر تمام سطوح و حوزههای روابط در مناطق مختلف، و دید تغییر وضع موجود، مورد هجمه و فشارهای بینالمللی قرار گرفته است و تعاملات و مراودات ایران در حوزه های مختلف سیاسی واقتصادی را متأثر ساخته است.
تبین این وضعیت از منظر نورئالیستی که در آن تاکید بر تاثیر ساختار بر کارگزار و جهتدهی کنش کارگزار از طریق ساختار است نمایانگر این واقعیت است که کنشهای بازیگران خط لوله تاپی از قبیل پاکستان و هندوستان تحت تاثیر فشارهای جامعه بینالمللی و آمریکا به عنوان کانون اصلی توزیع قدرت ساختار نظام بینالملل، شکل گرفته و جایگزینی خط لوله تاپی به جای صلح را در پی داشته است. خط لوله صلح که میتوانست با ایجاد وابستگی متقابل موجبات تحکیم مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران –هند- پاکستان را فراهم آورد و همچنین با توجه به ارتباط بخش انرژی و امنیت ملی کشورها، زمینه را برای درک امنیت متقابل منطقهای و تقویت جایگاه ایران در تأمین انرژی جنوب آسیا را فراهم آورد و قدرت مأنور کشورمان را بعنوان یک کشور دارای ذخایر گاز در جهان افزایش دهد بدلیل تاثیر ساختار نظام بینالملل برکنش بازیگران، فشار جامعه بینالمللی و اعمال سیاست مهار ایران، به نتیجه نرسید.
منبع: ایراس