قدر غدير

 

قدر غدير

به انگيزه فرارسيدن عيد غديرخم

نویسنده: سهند صادقي بهمني

منبع: روزنامه همشهری 28/10/84

 

غدير از آن روي در ذاكره انساني انسان، قدر و منزلت مي يابد و نزد آسمانيان شناخته شده تر از آن، در نزد زمينيان مي گردد كه استمرار ولايت و امامت- كه بالاترين مرحله انساني است- در آن متجلي مي شود.

رابطه انسان سرگشته و حيران و اسير در ظلمات دنيا با متن مقدس- قرآن كريم و سنت نبوي- كه نسخه الهي هدايت بشر به شمار مي رود از يك سو و رابطه او با واقعيت عصري كه در آن مشغول سير و حركت است از سوي ديگر ضرورت وجود انسان كامل و رهبري و اشراف او را بر اجتماع آدميان، در تمامي اعصار و ازمنه به اثبات مي رساند. گرچه غدير همچون تمامي حوادث ديگر، حادثه اي محدود به زمان و مقيد به مكان است؛ اما تأثيري فراتر از افق زماني و گستره مكاني از خود به جاي مي گذارد، چرا كه فراگرد سرگذشت ابناء آدم و سرنوشت بشر آخرالزمان در اين روز رقم مي خورد؛ بشري كه استلزام هاي طبيعي اش  رو به سوي جاودانگي دارد، اما پاي رفتن ندارد و محتاج انساني از جنس نور است تا پاي رفتنش باشد و راه را بر او بنمايد. انساني كه مهتدي و ره يافته است.

ندايي غريب، در واپسين لحظات حجه الوداع، جان آخرين فرستاده الهي را نوازش داد: «اي پيامبر؛ آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شود، ابلاغ كن؛ و اگر نكني پيامش را نرسانده اي و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مي دارد،  آري خدا گروه كافران را هدايت نمي كند.» پيام پيامبر تمام نيست مگر آن كه امر الهي را كه تحقق رسالتش منوط به آن است آشكارا واگويه كند و خدا نيز او را از شرّ مردم معصوم مي دارد!

آيا حكمي فقهي نازل گرديده؟ يا اصلي اخلاقي؟ و يا آموزه اي كلامي و اصلي اعتقادي است اين آخرين پيام؟ چرا نبايد پيامبر(ص) از مردم بهراسد مگر اين ابلاغ متضمن چگونه امري است؟ بي شك احكام فقهي فراواني باقي مانده اند كه پيامبر(ص) فرصت بيان آنها را نداشته است. صدها غزوه و سريه فرصت محدود بيست و سه ساله پيامبر(ص) را تنگ تر ساخته اند. آموزه هاي كلامي و الهياتي نيز بارها بيان شده اند و اصولاً شريعت مبتني  بر بنيان هاي اعتقادي است و نتوان بنيادي را بي بنيان برافراشت. قوانين اخلاقي نيز بدان پايه نرسند كه اگر ابلاغ نگردند دين ناتمام باشد، چه كه اكثرشان فطري اند و ذات بشري بدانها آگاه. بنابراين اين نتيجه گيري منطقي به نظر مي رسد كه اين آخرين ابلاغ تاكنون ابلاغ شده باشد اما بايد آن را براي آخرين بار تأكيد كند و آن را در گستره اي به پهناي تمامي امت اسلامي طنين انداز كند و حاضران آن را به غايبان و پدران آن را به پسران برسانند و پژواكش عالم گير گردد تا خدا حجتش بر مردم تمام گردد و راه عذر بر آنان مغلق. متمم پيام پيامبر(ص) داراي چنين ويژگي است كه با بيان آن از «امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براي شما [به عنوان] آيين برگزيدم.»

قرآن  كريم و سنت رسول به عنوان يكي از دو يادگار ابدي پيامبر براي امتش همواره با واقعيت و زمينه اي كه امت اسلامي در آن سير مي كند نسبتي مي يابد. از سوي ديگر متون مقدس با نفس امت نيز رابطه اي تناظرگونه برقرار مي سازد؛ نسبت و رابطه اي كه نوبه نو مي گردد چرا كه امت در حال نوبه نو شدن است و حال و هوايش در تغيير و تحول. براي آن كه قرآن و سنت با واقعيات موجود و زمينه هاي مفروض از يك سو و با امت اسلامي از سوي ديگر نسبتي صحيح و متناسب يابند، ناگزير و لابد نيازمند واسطه اي هستند كه دست به سامان اين سازمان زند. واسطه اي كه از يك سو بر حقيقت قرآن و سنت واقف باشد و از سوي ديگر به واقعيت عصر و زمانه آگاه و خبير. اين رابط به وضوح و روشني درمي يابد كه در هر عصر و هر مكاني چگونه امت مرحومه را با آنچه كتاب و سنت بر آن حكم مي كنند سازگار سازد. بنابراين به روشني مي توان دريافت آنچه را كه اگر پيامبر ابلاغش نكند دين ناتمام است. آن تبيين و تطبيق دين است در شرايط گوناگون، بيان اموري كه پيامبر تبيين ننموده، زيرا يا فرصت تبيين نبوده و يا زمانه بيان فرانرسيده بوده، يا اموري كه بنا بر مقتضيات زمان و خصوصيات زمين متغير گرديده و به حكم دگرگونه گشتن موضوع حكم نيز رنگ تغير به خويش گرفته است. بنابراين پاسخ پرسش از مضمون و مقصود آخرين پيام الهي، كلامي بيش نيست: «امامت». امامت چيست؟ «امامت رياستي است عام و زعامتي است تام، در كار خاص و عام در مهمات دين و دنيا كه وظيفه آن حفظ حوزه اسلام است و رعايت رعيت و اقامه دعوت، با دليل و قدرت و بازداشتن اختلاف و ستدن انصاف مظلومان از ظالمان و گرفتن حقوق از كساني كه نمي دهند خود آن را و رساندن آن به مستحقان و...»

امكان مناقشه در تعريف، امام الحرمين جويني از «امامت» و مانع اغيار و جامع افراد ندانستن آن فراهم است. ولي سودي از كنكاش در آنچه كم و بيش مورد اجماع مسلمانان از ابتدا تا امروز بوده است حاصل نيست. با اين وصف امامت همان رسالت و نبوت است و البته نه فقط رسالت و نبوت بلكه مرحله اي بالاتر. چرا كه برخي نبيّان، رسول نبوده اند و برخي رسولان، امام.

البته با يك استثناء، امام الزاماً صاحب شريعت نيست. پيامبر(ص) به علي بن ابي طالب(ع) فرمودند: «اي پسر عمو! آيا راضي نيستي كه نسبت تو به من همان نسبت هارون به موسي است، مگر آن كه بعد از من نبوتي نيست.» ابراهيم خليل(ع) پس از ساليان دراز رسالت و نبوت به مرحله «امامت مردم» نائل مي گردد. در اين حال از خداي تعالي مي پرسد: «از دودمانم [چه طور]؟ يعني آيا امامت به فرزندان من هم خواهد رسيد؟ خداي عزّ و جل مي فرمايد:« پيمان و عهد من به ظالمان و بيدادگران نمي رسد. » بنابراين فاجران و فاسقان و ظالمان را از اين عهد و پيمان نصيب و بهره اي نيست. فرزنداني از ابراهيم- كه پدر مؤمنان و مسلمانان است- واليان عهد و صاحبان پيمانند كه از هرگونه رجس و پليدي و گناه پاك باشند و كاملاً پاكيزه و مطهر گرديده باشند كه« خدا فقط مي خواهد آلودگي را از شما و خاندان و اهل بيت پيامبر(ص) بزدايد و شما را پاكيزه و مطهر گرداند. »

و البته« خدا بهتر مي داند كه رسالتش را كجا قرار دهد. » از اين روست كه بركه  هاي ميانه راه مكه و مدينه قدر مي يابند و غدير نام. غدير قدر از آن روي مي گيرد و نزد آسمانيان از آن روي از آن در نزد زمينيان شناخته شده تر مي گردد كه اعلان امتداد مرحله اي بالاتر از رسالت در آن رخ مي دهد. آنان كه بازرفته اند بايد بازگردند و آنان كه نرسيده اند بايد بازرسند تا استمرار ولايت و امامت- كه بالاترين مرحله اي كه يك انسان مي تواند به آن دست يابد و به انسان كامل مبدل گردد- متجلّي گردد.

قطعاً اعلام اخوت و يا صداقت صرف به تنهايي تدارك اين همه مقدمه و برپايي آن همه مؤخّره را نمي طلبد، كه سال يكم هجري شاهد پيمان مواخاه و عقد اخوت ميان محمد(ص) و علي(ع) بوده است. و آنچه مايه نقض پيمان و يا نقصان در عهد گردد نيز حاصل نگرديده.  بي شك اعلان امتداد امامت و ولايت منظور نظر نبي(ص) بوده است. اما داستان اعلان ولايت.

پيامبر سال دهم هجري را براي انجام آخرين حجش برگزيد. چرا كه فرشته الهي هر سال يك بار بر او نازل مي گرديد، ولي در آن سال دوبار نازل گرديد و پيامبر علت آن را نيك مي دانست.« حجه الوداع »،« حجه الاسلام»، «حجه البلاغ »،« حجه الكمال »و« حجه التمام »نام هايي است كه بنا به مناسبات گوناگون بر آخرين حج پيامبر(ص) نهاده اند. حضرت(ص) با غسل و تدهين و با دو تكه لباس ساده احرام« لنگ و حوله »در حالي كه زنانش را در هودج قرار داده بود، با پاي پياده از مدينه خارج گرديد. با وجود بيماري هاي فراواني كه در سال دهم رايج گرديده بود قريب يكصد و چهل هزار نفر همراه رسول خدا(ص) به قصد و عزيمت حج خارج گرديدند. البته كساني كه حج مي گزاردند بيش از اين تعداد است. چرا كه عده اي در مكه مقيم بودند، عده اي نيز به همراه امام علي(ع) و ابوموسي اشعري از يمن رهسپار حج گرديدند. گروهي نيز از عراق و مصر عازم حج بودند. پس از پايان اعمال و مناسك حج پيامبر(ص)  قصد مدينه نمودند. هجدهمين روز ذيحجه پيامبر(ص) و مسلماناني كه همراه ايشان بودند به منطقه غديرخم جحفه رسيدند. در اين منطقه كاروان هاي مصر، عراق و مدينه از يكديگر جدا مي گشتند. جبرئيل امين(ع) در اين سرزمين بر پيامبر(ص) نازل گرديد و آيه ابلاغ را بر ايشان فراخواند: «يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك...» در اين هنگام پيامبر امر فرمودند كاروان هايي كه جلو افتاده اند، بازگردند و آنها كه نرسيده اند ملحق گردند. اذان ظهر در داده شد. روز بسيار گرمي بود، به گونه اي كه مسلمانان رداهاي خويش را بر سر كشيدند و بخشي از  آن را زير پا نهادند تا از گرماي شن زارها در امان باشند. جايگاه مرتفعي از جهاز اشتران برساختند. پيامبر(ص) از جهازها صعود كردند و بر بالاي آن ايستادند و پس از حمد و ثناي خداوند و ذكر نعمت هاي او خطبه خويش را اين گونه آغاز كردند.« اي مردم! در ابلاغ آنچه كه خداي تعالي بر من فروفرستاده، كوتاهي نكرده ام و هم اكنون سبب نزول آيه را برايتان بازخواهم گفت: فرشته وحي- جبرئيل عليه السّلام- سه بار بر من فرود آمد و از سوي پروردگارم فرمان داد تا در اين مكان به پا خيزم و سپيد و سياه مردم را رسماً آگاهي دهم كه علي بن ابي طالب برادر، وصي، جانشين و امام پس از من است كه نسبتش به من همان نسبت هارون به موسي است، با اين تفاوت كه رسالت خاتمه يافته است و بعد از خدا و رسولش، علي، ولي و صاحب اختيار شماست كه ولي شما،  تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند: همان كساني كه نماز برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند.» (مائده/۵۵)، علي بن ابي طالب همان كسي است كه نماز به پا داشت و در حال ركوع، به نيازمند صدقه داد. او در هر حالي رضاي خدا را مي جويد. از جبرئيل خواستم كه از خداوند متعال، معافيت مرا از تبليغ اين مأموريت تقاضا كند؛ اي مردم! چون مي دانستم كه در ميان مردم، پرهيزگاران اندك و منافقان بسيارند و از مفسده جويي گنه آلودگان و نيرنگ بازي آنان كه دين اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفته اند، آگاهي داشتم. همان ها كه خداوند در قرآن كريم وصفشان كرده است: «چيزهايي به زبان مي گويند كه در دل هايشان نيست و اين كار را آسان مي پندارند حال آن كه نزد خدا كاري بزرگ است.» (فتح، ۱۱)، (نور، ۱۵) اي مردم! بدانيد كه خداوند، علي را ولي و صاحب اختيار شما معين فرموده و او را امام و پيشواي واجب الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پيروان ايماني ايشان و بر هر بياباني و شهري و بر هر عجم و عربي و هر بنده و آزاده اي و بر هر صغير و كبيري و بر هر سياه و سفيدي و بر هر خداشناس موحدي، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه كس نافذ و لازم الاجرا مقرر كرده است. هر كس با علي مخالفت كند ملعون است و هر كه از او اطاعت كند مرحوم. مؤمن كسي است كه به علي ايمان آورد و او را تصديق كند. مغفرت و رحمت خداوند ويژه او و كساني است كه سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطيع و تسليم باشند.

اي مردم! اين آخرين باري است كه مرا در اين موقعيت ديدار مي كنيد، پس گوش فرا داريد و به سخنانم دل سپاريد و دستور پروردگارتان را فرمان بريد.

خداوند عزوجل، پروردگار و ولي و صاحب اختيار و خداوندگار شماست و گذشته از او پيامبرش- محمد(ص)- همين من كه اكنون به پا خاسته و با شما سخن مي گويم سپس بعداز من علي به امر خدا بر شماست ولايت و صاحب اختياري دارد و پس از او امامت پيشوايي تا روز واپسين و تا آن هنگام كه خدا و پيامبرش را ديدار خواهيد كرد، در ذريه و نسل من كه از پشت علي(ع) هستند، قرار خواهد داشت.

اي مردم دانشي نيست كه خداوند به من تعليم نكرده باشد. من نيز هرچه كه تعليم گرفته ام به علي(ع) اين امام پارسايان آموخته ام و ديگر دانشي نيست مگر آن كه به علي آموخته ام و اوست امام و راهنماي آشكار.

اي مردم! مبادا كه نسبت به او راه ضلالت و گمراهي سپريد و مبادا كه از او روي برتابيد، و مبادا كه از ولايت و سرپرستي و از اوامر و فرمانهايش به تكبر روي سرباز زنيد. اوست كه هادي بحق و عامل بحق و نابود كننده باطل است و از ناپسنديده ها بازتان مي دارد.

اوست كه در راه خدا از سرزنش هيچ كس پروا نمي كند و اوست نخستين كسي به خدا و پيامبرش ايمان آورد و جان خويش را فداي رسول الله(ص) كرد. در آن هنگامه  ها كه هيچ كس در كنار پيامبر باقي نماند. همچنان از او حمايت كرده و تنها رها ننموده و همو بود كه در آن روزگار كه كسي را انديشه عبادت و پرستش خدا نبود، در كنار پيامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت مي كرد. اي مردم! علي را برتر و والاتر از هر كس بدانيد كه خدايش از همه، والاتر و برتر دانسته است و به ولايت او تمكين كنيد كه خدايش بر ولايت بر شما منصوب فرموده است.

اي مردم! علي، امام و پيشوا از جانب حق تعالي است و خداوند توبه منكران ولايت او را هرگز نخواهد پذيرفت.

اي مردم! همه پيامبران پيشين و رسولان نخستين، مردم را به آمدن من بشارت داده اند. من خاتم پيامبران و رسولان خدايم و بر همه خلق آسمانها و زمين ها حجت و برهانم، هر كس در اين امر ترديد كند، همچون كفار جاهليت نخستين است و هر كس در سخني از سخنانم شك كند در حقيقت در تمام سخنانم شك كرده است. چنين كسي مستوجب آتش است.

اي مردم! علي را برتر از همه بدانيد كه به غير از من، از هر مرد و زني، برتر و والاتر است. بدانيد كه خداوند به خاطر ماست كه به جهانيان روزي مي دهد و آفرينش برپاي و برقرار است.

اي مردم! خداوند دانا و مهربان مرا خبر داد كه دوران عمر من به زودي سپري مي شود. و بايد دعوت او را اجابت نمايم در حالي كه من و شما همگي مسئول هستيم، اينك شما چه مي گوييد؟

مردم گفتند: شهادت مي دهيم كه تو رسالت الهي را ابلاغ كردي و خير گفتي و كوشش نمودي پس خداي عز وجل به تو جزاي خيردهاد.

- پيامبر فرمودند: آيا شما شهادت نمي دهيد كه نيست معبودي مگر خدا و اينكه محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و اينكه بهشت حق است، جهنم حق است، صراط حق است. برزخ حق است، مرگ حق است و ساعت محشر بي ترديد خواهد آمد؟ و خداوند هر كه را در قبر است مبعوث مي كند؟

مردم گفتند: همه آن  را گواهي مي د هيم.

سپس پيامبر(ص) دست علي(ع) را گرفتند و بلند كردند. به نحوي كه سپيدي زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم شناختند او را.

- اي مردم! چه كسي از مردم بر مؤمنين نسبت به خودشان ولايت و برتري و تسلط دارد؟ مردم گفتند: خدا و رسول بهتر مي دانند.

- خدا مولاي من است و من مولاي مؤمنان هستم. و از آنها نسبت به خودشان اولي هستند. پس هر كه را كه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست. و سه مرتبه اين عبارت را تكرار كردند سپس فرمودند: خدايا دوست باش با هر كه با او دوست است و دشمن باش با هر كه با او دشمن است و دوست بدار هر كه را كه او را دوست دارد و مبغوض بدار هر كه را كه با او بغض مي ورزد. ياري كن هر كه را كه او را ياري مي كند و خوار كن هر كه را كه او را خوار و ذليل مي كند.حق با اوست، هر جا كه او باشد و اين حق است كه همچون پروانه گرداگرد او مي گردد.

اي مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قيامت به وديعه مي سپارم و من ابلاغ كردم آنچه را كه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه كساني كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده اند يا نيامده اند،  پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.»  هنوز مردم متفرق نشده بودند كه فرشته وحي آيه اكمال دين و اتمام نعمت را بر پيامبر(ص) نازل كرد. پس پيامبر(ص) فرمودند: الله اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و بر رضايت پروردگار بر رسالت من و ولايت علي پس از من، آنگاه اصحاب و مردم شروع به تبريك گفتن كردند.

نقل از سایت باشگاه اندیشه

نکات مهم برای موفقیت بازاریابی الکترونیکی

كسب و كار اينترنتي
بازاريابي الكترونيكي مهمترين بخش كسب و كارهاي اينترنتي است و براي موفقيت در اينگونه كسب و كارها بايد توجه زيادي به آن داشت. در اين مقاله بصورت خلاصه 70 نكته مهم براي موفقيت در بازاريابي الكترونيكي بيان شده است. پس از خواندن هر يك از اين نكات كمي تأمل كنيد! چه ايده هايي به ذهن شما مي رسد؟


1- يك موقعيت منحصر به فرد و بي همتا در كسب و كار خود ايجاد كنيد.

2- داشتن موقعيت بي همتا در اينترنت مهمتر از محتواي تبليغاتي شما است.

3- تنها به كاهش قيمت كالاها در سايت اكتفا نكنيد.

4- قبل از ايجاد و توسعه محصول بازار آن را پيدا نماييد.

5- به دنبال جماعت حريص و مشتاق به محصول يا خدمات باشيد.

6- سعي نكنيد يك بازار جديد ايجاد نماييد.

7- آزمودن، كليد موفقيت در بازاريابي است.

8- هدف تمام تبليغات شما بايد افزايش فروش باشد.

9- حتي تبليغات مجاني براي شما هزينه بر است.

10- هر جزء از سايت و يا بازاريابي شما بايد بر روي موقعيت بي همتاي شما در كار اينترنتي تمركز داشته باشد.

11- تمامي فعاليتهاي خود را در قالب يك استراتژي اصلي قرار دهيد.

12- براي ايجاد جريانهاي چندگانه درآمد برنامه ريزي كنيد.

13- كالاهاي گرانبهاتر را نيز به كالاهاي ارائه شده اضافه نماييد.

14- بازاري را انتخاب كنيد كه نسبت به آن مشتاق هستيد.

15- به محيط خارجي خود نيز فكر كنيد!

16- هيچ تكنيك بازاريابي واقعاً جديد نيست.

17- به دنبال فرصتهاي ساده باشيد.

18- هنگام انتخاب يك كسب و كار از مبارزه طلبي كناره گيري كنيد.

19- سعي نكنيد با شركتهاي بزرگ و اصلي رقابت كنيد.

20- به دنبال كمبودها بگرديد.

21- طرح خود را بر اساس واقيعت استوار سازيد.

22- مطمئن شويد تمامي صفحات سايت شما براي بازگشت به صفحه اصلي لينك دارند.

23- گرافيك سايت خود را كاهش دهيد.

24- همواره به تكنولوژيهاي جديد جهش نكنيد.

25- براي داشتن Domain خوب هزينه بيشتري بپردازيد.

26- امكان خريد توسط كارتهاي اعتباري را در سايت خود قرار دهيد.

27- براي سفارش دهي گزينه هاي مختلفي را به كاربر پيشنهاد دهيد.

28- فراموش نكنيد ارائه كالاهاي رايگان كليد فروش است.

29- كالاهاي خوب و با ارزش را بصورت رايگان هديه دهيد.

30- هر چيزي را بصورت رايگان ارائه ندهيد!

31- جمع آوري نشاني ايميل افراد يكي از بهترين راههاي بازاريابي است.

32- فرصت ارائه بازخورد براي كاربران سايتتان را فراهم كنيد.

33- هر وب سايت بايد يك عنوان درشت (سر صفحه) داشته باشد.

34- نداشتن نامه هاي فروش تمامي بازاريابي ها را كند مي سازد.

35- سعي كنيد از هر بازديد كننده حداقل 1000 تومان درآمد ايجاد كنيد.

36- بر روي مشتريان هميشگي تمركزكنيد.

37- سايت شما بايد بر روي مزايا تمركز داشته باشد.

38- 80 درصد از وقت خود را بر روي تهيه عناوين سايت صرف كنيد.

39- سايت شما بايد اعتبار را ايجاد كند.

40- گواهينامه ها و تأييديه ها كليدهاي اعتبار شما هستند.

41- يك گارانتي بي قيد و شرط را پيشنهاد دهيد.

42- براي افزايش ارزش كالاهاي خود انعام نيز در نظر بگيريد.

43- در فرم سفارش پيشنهادات ديگري را نيز ارائه كنيد.

44- يك دايركتوري از كالاهاي پر طرفدار در هارد ديسك خود ايجاد كنيد.

45- هر نكته اي كه در مورد نوشتن نامه هاي فروش به دستتان مي رسد را مطالعه كنيد.

46- يك سيستمي را براي تهيه نامه هاي فروش ايجاد كنيد.

47- به ايميلهاي خود جنبه شخصي ببخشيد.

48- اطلاعات مناسبي را در نامه هاي الكترونيكي خود قرار دهيد.

49- همواره يك بانك اطلاعات شخصي از مشتريان خود داشته باشيد.

50- از تبليغات رايگان براي آزمايش سيستم خود استفاده كنيد.

51- در گروههاي مختلف مباحثه شركت نماييد.

52- مقالاتي را به سايت خود بيفزاييد.

53- كتاب الكترونيكي(ebook) اختصاصي خود را حتماً تهيه كنيد.

54- به دنبال مبادله لينك باشيد.

55- به موتورهاي جستجوي اصلي به طور دستي سايت خود را submit نماييد.

56- نشاني سايت خود را در تمامي كالاها قرار دهيد.

57- نشاني سايت خود را در سربرگ نامه ها و كارت ويزيت خود قرار دهيد.

58- مطبوعات بهترين تبليغات رايگان براي شما هستند.

59- پس از گسترش سيستم، براي تبليغات پول بپردازيد.

60- بنرهاي تبليغاتي خود را بصورت محاوره اي بسازيد.

61- هر تبليغاتي را كدبندي و آزمايش كنيد.

62- از عناوين مشابه سايت در بنرهاي تبليغاتي استفاده كنيد.

63- تبليغات offline نتايج بهتري را ممكن است به همراه داشته باشد.

64- كارت پستال شما را بهتر در معرض ديد قرار مي دهد.

65- تبليغات در مجله بسيار مؤثر است.

66- مقالاتي را به روزنامه ها و مجلات ارسال كنيد.

67- به اطراف خود براي دستيابي به ايده هاي محصولات نظر داشته باشيد.

68- اطلاعات ويدئويي درباره كالاهاي خود تهيه كنيد.

69- در سايت خود بخش عضويت نيز قرار دهيد.

70- به دنبال پروژه هاي سريع و راحت باشيد.

موفقیت

نكاتي درباره موفقيت:

 موفقيت افراد به عوامل مختلفی بستگی دارد.  مطلب زير در اين خصوص از سايت انجمن علمی مديريت بازرگانی تقديم می شود.

  1. موفقيت افراد بيش از آنكه به ميزان هوش آنها بستگي داشته باشد به ميزان اشخاص بستگي دارد.
  2. همه ما بيش از آنكه متوجه خود باشيم محصول تفكرات پيرامون خويش هستيم پس بايد اين تفكرات را تقويت كنيم.
  3. امرسون مي گويد : مردان بزرگ كساني هستند كه مي دانند انديشه ها بر جهان حكم مي رانند.
  4. ميلتون در بهشت گمشده مي گويد : ذهن بر تخت خود نشسته است و مي تواند درون خود بهشتي از جهنم و جهنمي از بهشت بر پا كند.
  5. كساني كه خود را در رده دوم مي بينند ، زندگي و كارهايشان هم در رده دوم باقي مي ماند.
  6. نگذاريد فكرتان عليه شما به كار افتد ، در عوض كوشش كنيد كه آنرا به خدمت بگيريد.
  7. اولين رمز موفقيت ايمان و اعتقاد به تواناييهاي خويش است.
  8. افراد موفق آدمهاي معمولي هستند كه از اعتماد به نفس و ايمان بيشتري برخوردارند.
  9. پايداري و پشتكار95% از توانايي را تشكيل مي دهد
  10. از انيشتين پرسيدند : يك مايل چند فوت است؟ پاسخ داد :چرا بايد مغزم را از اطلاعاتي پر كنم كه مي توان در عرض دو دقيقه از هر كتاب مرجعي يافت. پس اطلاعات بهينه و به جا را در فكر خود جايگزين اطلاعات بيهوده سازيد.
  11. ذهن انسان براي فكر كردن است نه براي انبار كردن اطلاعات.
  12. اقدام ترس را از ميان بر مي دارد.
  13. براي موفقيت و نفوذ بهتر به ميان ديگران اقدامات زير را در زندگي روزمره به كار گيريد:

·        هميشه در رديف هاي جلو بنشينيد.

·        مستقيماً به چشم ديگران نگاه كنيد.

·        بلند و قاطع سخن بگوييد.

·        خنده رو باشيد.

·        انعطاف پذير باشيد.

14. براي نفوذ بر قلب هاي افراد نكات زير را به كار گيريد:

·        افراد در هر سني كه باشند تشنه تعريفند.

·        در تعريف از ديگران زياده روي و مبالغه ننماييد.

·        خودتان را آنگونه كه هستيد بنگريد و ديگران را آنگونه كه بايد باشند بنگريد.

 15. وقتي كه فكر كنيد چيزي غير ممكن است فكرتان در پي آنست كه دلايلي بيابد كه اين مطلب را اثبات كند ، ولي هنگامي كه ايمان داشته باشيد ، ايماني حقيقتي انكار نشدني است ، فكرتان راه هاي انجام آن كار را مي يابد.

 16. وقتي كاري را شروع مي كنيد ، زياد مهم نيست كه از آن چه ميدانيد ، مهم اين است كه وقتي كارتان را شروع مي كنيد ، چه چيزهايي ياد مي گيريد و چه طور از آنها استفاده مي نماييد.

 17. انسان هاي بزرگ گوش كردن را به انحصار خود در مي آورند.

 18. انسان هاي كوچك حرف زدن را به انحصار خود در مي آورند.

19 . رهبران بزرگ بيشتر وقت خود را صرف نصيحت شدن مي گذرانند تا نصيحت كردن.

20. براي به حركت در آوردن ديگران اول بايد خودتان را به حركت در آوريد.

21. براي موفق بودن بايد احساس ارزشمند بودن كنيد.

22. نكات مهم زير را براي موفق شدن به كار ببنديد:

·        قدر داني و تشكر را از ياد نبريد.

·        تعريف و تمجيد از ديگران را از ياد نبريد.

·        افراد را محترمانه مورد خطاب قرار دهيد.

·        افتخارات را در انحصار خويش قرار ندهيد.

23. موفقيت هر شخص به حمايت ديگران بستگي دارد.

24. در حد اقل 90% عامل محبوبيت ، به مراتب بيشتر از مهارت مد نظر است.

ده عامل موفقيت از نظر ليندون  جانسون رئيس جمهور پيشين امريكا:

  1. سعي كن اسامي افراد را به خاطر بسپاري . بي مبادلاتي در اين كار ممكن است نشانه بي علاقگي نسبت به آنها باشد.
  2. فرد راحتي باش تا هيچكس به معاشرت با تو احساس ناراحتي و اجبار نكند.
  3. اين احساس را به خود تقويت كن كه "هر چه پيش آيد خوش آيد" در اين صورت هيچ چيز نمي تواند آرامش تو را به هم بزند.
  4. خودپرست نباش و بيهوده تظاهر نكن كه همه چيز را مي داني.
  5. خصوصياتي در خود پرورش بده كه جالب توجه باشند و باعث شوند مردم به اثر معاشرت با تو به برداشتهاي ارزشمندي برسند.
  6. شخصيت خود را زير ذره بين ببر تا بتواني عوامل ناهنجار را از آن خارج كني.
  7. آنقدر دوست داشتن مردم را تمرين كن كه اين كار براي تو يك عادت شود.
  8. هميشه از فرصتهايي كه براي تبريك گفتن به افراد , اظهار همدردي در غمها و ناكامي همايشان پيش مي آيد استفاده كن.
  9. به مردم قدرت روحي بده تا محبت بي رياي خودشان را نثار تو کنند.

كيوان ملكي

http://arbm.blogfa.com/

 

ادامه نوشته

موفقیت

نكاتي درباره موفقيت:

 موفقيت افراد به عوامل مختلفی بستگی دارد.  مطلب زير در اين خصوص از سايت انجمن علمی مديريت بازرگانی تقديم می شود.

  1. موفقيت افراد بيش از آنكه به ميزان هوش آنها بستگي داشته باشد به ميزان اشخاص بستگي دارد.
  2. همه ما بيش از آنكه متوجه خود باشيم محصول تفكرات پيرامون خويش هستيم پس بايد اين تفكرات را تقويت كنيم.
  3. امرسون مي گويد : مردان بزرگ كساني هستند كه مي دانند انديشه ها بر جهان حكم مي رانند.
  4. ميلتون در بهشت گمشده مي گويد : ذهن بر تخت خود نشسته است و مي تواند درون خود بهشتي از جهنم و جهنمي از بهشت بر پا كند.
  5. كساني كه خود را در رده دوم مي بينند ، زندگي و كارهايشان هم در رده دوم باقي مي ماند.
  6. نگذاريد فكرتان عليه شما به كار افتد ، در عوض كوشش كنيد كه آنرا به خدمت بگيريد.
  7. اولين رمز موفقيت ايمان و اعتقاد به تواناييهاي خويش است.
  8. افراد موفق آدمهاي معمولي هستند كه از اعتماد به نفس و ايمان بيشتري برخوردارند.
  9. پايداري و پشتكار95% از توانايي را تشكيل مي دهد
  10. از انيشتين پرسيدند : يك مايل چند فوت است؟ پاسخ داد :چرا بايد مغزم را از اطلاعاتي پر كنم كه مي توان در عرض دو دقيقه از هر كتاب مرجعي يافت. پس اطلاعات بهينه و به جا را در فكر خود جايگزين اطلاعات بيهوده سازيد.
  11. ذهن انسان براي فكر كردن است نه براي انبار كردن اطلاعات.
  12. اقدام ترس را از ميان بر مي دارد.
  13. براي موفقيت و نفوذ بهتر به ميان ديگران اقدامات زير را در زندگي روزمره به كار گيريد:

·        هميشه در رديف هاي جلو بنشينيد.

·        مستقيماً به چشم ديگران نگاه كنيد.

·        بلند و قاطع سخن بگوييد.

·        خنده رو باشيد.

·        انعطاف پذير باشيد.

14. براي نفوذ بر قلب هاي افراد نكات زير را به كار گيريد:

·        افراد در هر سني كه باشند تشنه تعريفند.

·        در تعريف از ديگران زياده روي و مبالغه ننماييد.

·        خودتان را آنگونه كه هستيد بنگريد و ديگران را آنگونه كه بايد باشند بنگريد.

 15. وقتي كه فكر كنيد چيزي غير ممكن است فكرتان در پي آنست كه دلايلي بيابد كه اين مطلب را اثبات كند ، ولي هنگامي كه ايمان داشته باشيد ، ايماني حقيقتي انكار نشدني است ، فكرتان راه هاي انجام آن كار را مي يابد.

 16. وقتي كاري را شروع مي كنيد ، زياد مهم نيست كه از آن چه ميدانيد ، مهم اين است كه وقتي كارتان را شروع مي كنيد ، چه چيزهايي ياد مي گيريد و چه طور از آنها استفاده مي نماييد.

 17. انسان هاي بزرگ گوش كردن را به انحصار خود در مي آورند.

 18. انسان هاي كوچك حرف زدن را به انحصار خود در مي آورند.

19 . رهبران بزرگ بيشتر وقت خود را صرف نصيحت شدن مي گذرانند تا نصيحت كردن.

20. براي به حركت در آوردن ديگران اول بايد خودتان را به حركت در آوريد.

21. براي موفق بودن بايد احساس ارزشمند بودن كنيد.

22. نكات مهم زير را براي موفق شدن به كار ببنديد:

·        قدر داني و تشكر را از ياد نبريد.

·        تعريف و تمجيد از ديگران را از ياد نبريد.

·        افراد را محترمانه مورد خطاب قرار دهيد.

·        افتخارات را در انحصار خويش قرار ندهيد.

23. موفقيت هر شخص به حمايت ديگران بستگي دارد.

24. در حد اقل 90% عامل محبوبيت ، به مراتب بيشتر از مهارت مد نظر است.

ده عامل موفقيت از نظر ليندون  جانسون رئيس جمهور پيشين امريكا:

  1. سعي كن اسامي افراد را به خاطر بسپاري . بي مبادلاتي در اين كار ممكن است نشانه بي علاقگي نسبت به آنها باشد.
  2. فرد راحتي باش تا هيچكس به معاشرت با تو احساس ناراحتي و اجبار نكند.
  3. اين احساس را به خود تقويت كن كه "هر چه پيش آيد خوش آيد" در اين صورت هيچ چيز نمي تواند آرامش تو را به هم بزند.
  4. خودپرست نباش و بيهوده تظاهر نكن كه همه چيز را مي داني.
  5. خصوصياتي در خود پرورش بده كه جالب توجه باشند و باعث شوند مردم به اثر معاشرت با تو به برداشتهاي ارزشمندي برسند.
  6. شخصيت خود را زير ذره بين ببر تا بتواني عوامل ناهنجار را از آن خارج كني.
  7. آنقدر دوست داشتن مردم را تمرين كن كه اين كار براي تو يك عادت شود.
  8. هميشه از فرصتهايي كه براي تبريك گفتن به افراد , اظهار همدردي در غمها و ناكامي همايشان پيش مي آيد استفاده كن.
  9. به مردم قدرت روحي بده تا محبت بي رياي خودشان را نثار تو کنند.

كيوان ملكي

http://arbm.blogfa.com/

 

ادامه نوشته

ميراث دار دانايي

 ميراث ميراث دار دانايي

امروز سال روز شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام (۱۱۴ ه.ق ) می باشد . ضمن تسلیت این روز به عموم شیعیان و عاشقان امامت و ولایت  مطلب زیر تحت عنوان میراث دار دانایی از سایت باشگاه اندیشه تقدیم دوستداران آن امام می گردد.

نویسنده: سهند صادقي بهمني

منبع: روزنامه همشهری 18/10/84

 

    «نقش ائمه در احياء و پاسداري دين به صورت عام و وظيفه اي كه امام باقر عليه السلام به خصوص در اين عرصه ايفا كرد همواره مورد پژوهش هاي كلامي- تاريخي پژوهشگران قرار داشته است. تدوين اولين مجامع روايي- حديثي به دست ايشان و شاگردان ايشان در زمانه اي كه نگارش هرگونه خبر و يا روايتي از رسول خدا(ص) ممنوع به شمار مي رفت و در نهايت منجر به ايجاد نقصاني بزرگ در فرهنگ اسلامي- كه مبتني بر دو ركن كتاب و سنت بود- مي گشت دو هدف عمده تبيين معارف اصيل اسلامي و نقد شبهات و خرافه پراكني هاي مغرضين را دنبال مي كرد. علاوه بر آن تربيت شاگردان انديشمند و با فضيلت در عرصه هاي گوناگون علوم اسلامي دو وظيفه بود كه امام باقر در آن زمانه ظلمت حكومت اموي دنبال مي كرد و فعاليتهاي خويش و مجموعه تحت رهبري خود را در آن راستا سازماندهي مي كرد. در اين زمينه گاهي فرقه هاي ريز و درشتي سر از آستين بيرون مي آوردند كه برخي اوقات زمينه حمايت نظري از حكومت اموي را فراهم مي ساختند. امام در اين وضعيت بر خويش فرض مي دانست تا علاوه بر انجام وظايف اصلي، در جهت روشنگري و تبيين اسلام اصيل به مقابله با آنان نيز برخيزد. در اين مقاله به گوشه اي از فعاليتهاي امام باقر(ع) نگاهي مي افكنيم.

امام محمدبن علي بن حسين عليه السلام، در سپيده دم سوم صفر(۱) در مدينه منوره متولد گرديد. پدر ايشان امام علي بن حسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام و مادرش، ام عبدالله فاطمه دختر حسن بن علي بن ابي طالب عليه  السلام بود. بنابراين هم از سوي پدر و هم از سوي مادر داراي علو و رفعت نسب است و نخستين كسي است كه از هر دو طرف علوي و هاشمي است. امام باقر(ع) سه سال و شش ماه با جدش امام حسين(ع) و سي و چهار سال با پدرش امام  زين العابدين(ع) زندگي كرد و نوزده سال و ده ماه نيز مدت امامت ايشان به طول انجاميد. امام سجاد(ع) در سال ۹۴ هجري در مدينه چشم از جهان فروبست و در همين سال امام باقر(ع) به امامت رسيد. بنابراين ايشان هنگام به امامت رسيدن سي و نه سال داشته است. لقب او باقر العلوم به معناي شكافنده دانشها است. البته اين لقب، يك لقب عادي به شمار نمي رود. در واقع لقبي است كه از سوي رسول خدا(ص) به ايشان اعطاء شده است. امام باقر(ع) چهار ساله بود كه به همراه پدرش فاجعه كربلا و كشتار بي رحمانه اهل بيت عليهم السلام را از نزديك به نظاره نشست. اين حادثه در روحيه اين كودك باهوش تأثيري شگرف نهاد و تا آخر عمر هرگز آن را فراموش نكرد. همواره به ياد جدش بود، حتي نذر كرد تا بعد از وفاتش عده اي از شيعيان تا ده سال در سرزمين مني مراسم عزاداري اباعبدالله را برگزار نمايند. مراحل نوجواني و جواني امام در مدينه و در محضر پدر بزرگوارش گذشت. در اين دوران، ايشان، دو خليفه اموي يعني مروان بن حكم (۶۵ م) و عبدالملك بن مروان (۶۵-۸۶ ه) را درك نمود. اولين خليفه اي كه امام در دوران امامت خويش با وي معاصر بود وليد بن عبدالملك (۸۶-۹۶ ه) بود. وي با ناز و نعمت بزرگ شده بود و فردي ستمكار بود.(۲) هرچند در روزگار او مرزهاي جغرافيايي اسلام گسترش بي حد و حصري يافت و اندلس، خوارزم، سمرقند، كابل و طوس و... فتح گرديد.(۳) ولي واليان خونخوار وي كه حجاج بن يوسف ثقفي يكي از آنان است كارنامه قتل دهها هزار انسان بيگناه را از خود به جاي گذارده اند.(۴) در اين دوران بزرگاني همچون سعيد بن جبير به جرم حمايت از اهل بيت به شهادت رسيدند.(۵)

امام سجاد(ع) نيز با سمي كه به دستور وليد به ايشان خورانيده شد به شهادت رسيدند.(۶) وليد در سن ۴۳ سالگي در سال ۹۶ در دمشق درگذشت. خليفه بعدي سليمان بن عبدالملك (۹۶-۹۹ ه) ابتدا از حاكميت قرآن و سنت پيامبر(ص)  سخن مي گفت ولي در عمل مانند برادر و پدرانش حكومت مي كرد. در دوران او امر امامت پنهان بود و به شيعيان اجازه داده نمي شد تا با امام خويش به صورت علني ديدار داشته باشند و به شدت تحت فشار بودند.(۷)

عمربن عبدالعزيز (۹۹ _ ۱۰۱ ه) تنها خليفه اموي است كه به عدالت شهره گرديده بود. او گامهايي در كاستن از فشارهاي سياسي و اجتماعي موجود بر شيعيان برداشت، فدك را به اهل بيت بازگرداند، به موعظه ها و نصايح امام  باقر(ع) توجه مي كرد و رسم شوم دشنام و سب علي(ع) را از ميان برد.(۸)

با مرگ تقريباً مبهم و مشكوك عمربن عبدالعزيز در سال ۱۰۱ ه . ق، يزيد بن عبدالملك، جوان ۲۵ ساله به خلافت رسيد و تا سال ۱۰۵ ه.ق خلافت كرد.(۹)دوره چهارساله خلافت يزيد را شديد ترين دوران عليه شيعيان ناميده اند. او به شدت نسبت به خاندان علي(ع) كينه توزي مي كرد و از آشكار ساختن اين كينه ها ابايي نداشت.(۱۰) خلفاي قبل از يزيد در اوقات فراغت به اخبار جنگها و داستانهاي حماسي شجاعان قديم عرب گوش مي دادند ولي در دوران يزيد ساز و آواز جاي قصايد و اشعار را گرفت. يزيد نيز در بيست و نه سالگي به طرز مشكوكي درگذشت.

هشام بن عبدالملك (۱۰۵-۱۲۵ ه) آخرين فرزند عبدالملك بن مروان، گرچه از برادر خويش بهتر مي نمود اما مردي خشن، درشتخو و به شدت مستبد بود. بخل، ستمگري و بي عاطفه گي از ويژگي هاي بارز او بود.(۱۱) نسبت به امام باقر(ع) كينه عجيبي داشت، گرچه دوران يزيد براي شيعيان سخت ترين دوران به شمار مي رود اما تنها در دوران هشام بود كه امام مرتباً تحت مراقبت پنهان و آشكار قرار داشت و برخي اوقات حتي كار به احضار امام به مركز خلافت يعني دمشق هم مي رسيد.(۱۲) شيعيان نيز در اين ميان بي نصيب نماندند. جابربن  يزيد جعفي از شاگردان امام(ع) به دستور ايشان و براي حفظ جان، خود را به ديوانگي زد تا از شر هشام در امان باشد.(۱۳) در چنين فضايي امام  باقر(ع) بايد جهت مبارزه خويش را تعيين مي نمود. البته امري كه به طور قطع مشخص بود، اين بود كه در چنين فضايي، فعاليت سياسي گسترده و فراگير ميسور نيست. امام استراتژي مبارزه فرهنگي را برگزيد. اصلي ترين گروهي كه در اين مبارزه مورد هجوم و خطاب امام(ع) واقع شدند فرقه مرجئه بود. زيرا فرقه مرجئه تعريف خاصي از ايمان ارائه مي داد كه عمل هيچ گونه نقشي در آن نداشت، البته شرايط پيدايش اين گروه ارتباط خاصي با حكومت اموي نداشت. ولي در ادامه مورد سوء استفاده حكومت واقع شد. تعريف خاص مرجئه از ايمان باب طبع امويان بود؛ چرا كه اكثر آنان انسانهايي فاجر و فاسق بودند و با اين تعريف مي توانستند خود را جزئي از جامعه مؤمنان بنمايانند. البته مبارزه فرهنگي امام(ع) در اين نحوه از مبارزه غيرمستقيم منحصر نمي شد.گاهي اوقات برخوردهاي مستقيم ايشان با خلفاء منجر به متنبه شدن آنها يا لااقل سرافكندگي آنان مي گرديد. در دوران اقامت امام در دمشق، هشام به هر نيرنگ و حيله اي كه متوسل شد نتوانست كاري از پيش ببرد در مقابل روز به روز بر محبوبيت امام افزوده مي شد. بنابراين هشام از امام خواست تا به مدينه برگردد. امام باقر(ع) كه به همراه پسرش امام صادق(ع) به دمشق مسافرت كرده بودند در هنگام خروج از كاخ سبز اموي با اجتماع بزرگي از راهبان و كشيشان مسيحي مواجه گرديد كه ظاهراً  براي اجتماع سالانه شان گرد هم آمده بودند. امام نيز كنجكاو شدند تا به صورت ناشناس در مجمع شركت كنند. وقتي اسقف اعظم وارد جلسه گرديد و سيماي امام را ملاحظه كرد متوجه شد ايشان از مسيحيان نيست؛ لذا از ايشان سؤال كرد:

* از مسيحيان هستي يا از مسلمانان؟

- از مسلمانان.

* از دانشمندان يا نادانان؟

- از نادانان نيستم!

* اول سؤال كنم يا شما مي پرسيد؟

- اگر ميل داريد شما پرسش بفرماييد.

* به چه دليل شما مسلمانان ادعا مي كنيد كه اهل بهشت غذا مي خورند و مي  آشامند ولي فضولات ندارند؟ آيا اين موضوع در جهان ما هم نمونه و مثالي دارد؟

- بلي، نمونه آن جنين است كه در رحم مادر تغذيه مي كند ولي مدفوعي ندارد.

* عجيب است! شما گفتيد از دانايان نيستيد.

- خير، گفتم از نادانان نيستم.

* به چه دليل عقيده داريد كه ميوه ها و نعمتهاي بهشتي كم نمي شوند. هر چه از آنان مصرف شود باز به حال خود باقي بوده، كاهش پيدا نمي كنند؟ آيا اين موضوع در عالم محسوسات هم مثال و نمونه اي دارد؟

- مثال آن در عالم محسوسات آتش است، زيرا اگر از شعله آتش صدها چراغ روشن كنيد، چراغ اول به جاي خود باقي است و چيزي از آن كاسته نمي شود. اسقف هر سؤالي مي كرد، امام پاسخ مناسب مي داد. دست آخر اسقف اذعان داشت: «مردم!  دانشمند والا مقامي را كه مراتب اطلاعات ديني مذهبي او از من برتر و بالاتر است به اينجا آورده ايد تا مرا رسوا سازيد و مسلمانان بدانند پيشواي ايشان از ما برتر و داناتر است .به خدا سوگند ديگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال ديگر زنده ماندم ديگر مرا در ميان خود نخواهيد ديد. اسقف اين را گفت و از جا برخاست و رفت.» (۱۴)

امام از يك سو به تاييد قيامهاي مختلفي كه بر ضد حكومت اموي انجام مي شد مي پرداخت و از سوي ديگر به مناظره و بحث با پيروان مذاهب و ملل گوناگون مي پرداخت. البته اين مناظرات، ايشان را از وظيفه اصلي كه براي خويش قائل بود باز نمي  داشت، ايشان اكثر تلاش و همت خويش را معطوف تدوين و مكتوب ساختن احاديث و تربيت محدث، فقيه و متكلم مي كرد. زمينه اي كه باعث اين امر بود ممنوعيت نگارش حديث بود. اين ممنوعيت كه از زمان خليفه اول آغاز شده بود تا سال ۱۰۱ هجري كه عمربن عبدالعزيز براي مدت كوتاهي اجازه نگارش و كتابت حديث را صادر كرد ادامه يافت البته بلافاصله بعد از عمر اين سياست نيز با توجيه بازگشت به سيره سلف صالح از ميان رفت. امام به خوبي به مضرات و پيامدهاي بسيار منفي كه بر اين پديده مترتب بود آگاه بودند بنابراين نگارش اصول حديثي را آغاز نمودند از چهار صد اصل حديثي كه باقي مانده است، بيش از يك سوم آن در زمان ايشان نگارش يافته است. اين اصول شامل علوم مختلف اسلامي مانند، فقه، حديث، تفسير و كلام مي شد، فرهنگ اسلامي بر دو پايه قرآن و سنت استوار بود و نابودي سنت به گونه اي منجر به نقصان جبران ناپذير فرهنگ اسلامي مي گرديد. امام باقر(ع) در احاديث خويش همواره سنت استناد را رعايت مي كرد و سلسله سندي آن را همواره به پيامبر (ص) مي رسانيد. به عبارت ديگر مي توان امام باقر(ع) را اولين مدون و جامع احاديث اسلامي دانست و اين نقش با توجه به ميراثي كه امروزه از ايشان باقي مانده است به جرأت با هيچ اقدام ديگر فرهنگي در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلام قابل مقايسه نيست. اين احاديث دو نقش عمده ايفاء مي كردند، الف- تبيين صحيح ابعاد ومسائل گوناگون اسلام. ب- نفي شبهات ناشي از نشر و گسترش احاديث جعلي و خرافي خصوصاً  در زمينه عقايد. اين احاديث جعلي و خرافي معمولاً  به وسيله حكام اموي انتشار مي يافت. آنها در اين راه مبالغ هنگفتي را نيز هزينه مي كردند و بسياري از محدثان را در خدمت خود مي گرفتند. مي توان به اين نتيجه گيري رسيد كه زمينه هاي منع نگارش حديث نبوي به صورت نسبي با زمينه هاي روي كار آمدن حكومت اموي و حوادثي كه پس از آن به وقوع پيوست هم پوشاني دارد. امام(ع) توجه خويش را به مبارزه تمام عيار با اين شرايط و پيش زمينه ها معطوف كرده بود. اشاره شد كه فرقه مرجئه پشتيباني تئوريك حكومت اموي را برعهده داشتند. امام(ع) مناظرات فراواني را با اين فرقه برگزار مي كرد. آنان بر اين باور بودند كه مرتكب گناهان كبيره به دوزخ نمي رود يا لااقل همواره در دوزخ نمي ماند؛ زيرا همانطور كه ذكر آن گذشت آنان بر اين باور بودند كه عمل جزيي از اركان ايمان نيست و ايمان به تنهايي و فارغ  از هرگونه عمل در سعادت و نجات انسان مؤثر است. از اين رو حكمرانان اموي به علت اعمال ننگينشان براي تقويت اين فرقه تلاش مي كردند. فرقه هاي«يونسيه»، «عبديه»، «فسانيه» و «ثوبانيه» چهار فرقه اصلي مرجئه درزمان امام بودند كه به فعاليت و تبليغ مشغول بودند. امام همواره مقابل آنان موضع گيري مي كرد و مواضع آنان را به باد انتقاد مي  گرفت، معمولاً  امام با قرائت سوره مباركه «والعصر» آنان را به نقش عمل در سعادت اخروي متذكر مي شدند، امام دعاي معروفي درباره مرجئه دارند كه از اين قرار است: «پروردگارا!  پيروان گروه مرجئه را از رحمت خود دور فرما كه آنان دشمنان ما در دنيا و آخرت هستند.» (۱۵)

امام همين رويه را در برابر فرقه هاي جبري و قدري پي مي گرفت. جبريه معتقد بودند انسان هيچ گونه اراده و اختياري در اعمال ارادي خويش ندارد، در مقابل جبريه ، گروه هاي قدري قرار داشتند كه بر اين باور بودند انسان در اعمال و كردارهاي ارادي خويش كاملاً  آزاد و رها عمل مي كند و خدا هيچ گونه تسلطي بر اين حيطه انساني ندارد.

امام براي پاسخگويي به شبهات آنان بسيار تلاش مي كرد و اين گونه در برابر ايشان استدلال مي نمود: «پروردگار بر آفريدگان خود مهربانتر از آن است كه آنان را به گناه وادارد و سپس عذابشان نمايد و همچنين عزيزتر از آن است كه اراده كاري نمايد و آن عمل محقق نگردد.» ايشان راه حل سومي را مطرح مي ساختند، راه حلي كه بعداً  توسط امام صادق(ع) مدون تر گرديد و آن نظريه «لاجبر ولاتفويض بل امربين الامرين» بود، نظريه اي كه به قول امام باقر(ع)، گستره آن از فاصله ميان آسمان و زمين بيشتر است.(۱۶) امام باقر با فرقه هاي گوناگون خوارج كه با شيعه در يك جبهه و بر ضد حكومت قرار داشتند نيز مناظرات گوناگوني انجام داد. يكي از جالب ترين اين مناظرات مناظره ايشان با «نافع بن ازرق» رئيس گروه ازارقه- يعني تندروترين گروه خوارج _ است. روزي نافع از امام درباره مسائل حلال و حرام سؤال مي كرد و امام نيز به سوالات او پاسخ مي داد، امام(ع) در ضمن گفت وگو فرمودند: به اين مارقين (جداشدگان از اميرالمؤمنين(ع) ) بگو: چرا از اميرالمؤمنين(ع) جدا شديد و آن را حلال شمرديد در صورتي كه خون خويش را در راه او نثار مي كرديد و ياري او را موجب نزديكي به خداي عزوجل مي دانستيد؟ نافع پاسخ داد: به اين علت كه ايشان، عمروبن عاص و ابوموسي اشعري را در دين خدا حكم قرار داد. در حالي كه خداوند مي فرمايد: لا حكم  الالله، يعني نيست حكم كردن مگر از آن خدا. امام فرمودند: خداوند عزوجل در شريعت خويش در دو مورد دو نفر را حكم قرار داده است. يكي در مورد اختلاف زن و شوهر است كه مي فرمايد: «و اگر از جدايي و شكاف ميان زن و شوهر بيم داشته  باشيد، داوري از خانواده شوهر و داوري از خانواده زن انتخاب كنيد (تا به كار آنها رسيدگي شود) و اگر اين دو داور تصميم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك مي كند زيرا خداوند دانا و آگاه است.» [۳۵: نساء] مورد ديگر داوري سعدبن معاذ يكي از اصحاب جليل القدر رسول خداست چون كه او را درميان خويش و قبيله بني قريظه حكم قرار داد و هر دو طرف به داوري او گردن نهادند. او نيز نه بر اساس قرآن كه براساس تورات حكم نمود، كه البته طبق نظر خدا بود، آن گاه امام افزود: آيا نمي دانيد كه امير  مومنان(ع) حكميت را به اين شرط پذيرفت كه دو داور براساس قرآن داوري كنند و از حدود قرآن تجاوز نكنند و شرط كرد كه اگر بر خلاف قرآن رأي صادر كنند، رأي آنها مردود خواهد بود. وقتي به امير مؤمنان(ع) گفتند: داوري كه خود تعيين كردي بر ضرر تو نظر داد فرمودند: من او را داور قرار ندادم، بلكه كتاب خدا را حكم و داور قرار دادم. پس چگونه مارقين حكميت قرآن و مردود بودن رأي خلاف قرآن را گمراهي مي شمارند اما بدعت و بهتان خود را گمراهي به شمار نمي آورند؟! نافع بن ازرق پس از اين استدلال گفت: به خداوند سوگند اين سخن را نه شنيده بودم و نه به ذهنم خطور كرده بود. حق همين است. ان شاءالله.(۱۷) امام با روشنگري ها و اقداماتي كه انجام مي داد پايه هاي حكومت اموي را سخت لرزان مي كرد. هشام نيز به اين امر پي برده بود و دنبال فرصتي مي گشت تا ايشان را از سر راه خويش بردارد. سرانجام امام محمدباقر عليه السلام در شامگاه هفتم ذي حجه سال ۱۱۴ هجري قمري به دست ناپاك خليفه اموي هشام بن عبدالملك مسموم و به شهادت رسيدند. البته بعد از ايشان حكومت اموي دوام چنداني نياورد و در سال ۱۳۲ هجري از ميان رفت . از امام باقر(ع) نقل شده است: «سخت ترين كارها سه چيز است.(۱) همدردي با برادران ديني در مال (۲) حق دادن به مردم از طرف خود يعني ميان خودت و مردم به انصاف رفتار كن،(۳) ذكر خدا در هر حال(۳) (۱۸) .

 

 

سيماي استان آذربايجان شرقي

 

سيماي استان آذربايجان شرقي

 

۱- حدود و موقعيت جغرافيايي :

   استان آذربايجان شرقي محدوده اي از كشور ايران را با حدود 07/45481 كيلومتر مربع در شمال غربي فلات ايـران بـه خـود اختصاص داده است ، ايـن استان داراي 19 شهرستان ، 41 بخش ، 139 دهستان ، 53 شهر و 3177 آبادي است . از اين آباديها 2830 آبادي داراي سكنه و مابقي (347) خالي از سكنه است.

   اين استان از شمال با جمهوري هاي آذربايجان ، نخجوان و ارمنستان هم مرز بوده و داراي 235 كيلومتر خط مرزي است . در حال حاضر ارتباط استان در طول اين مرز تنها از چهار نقطة جلفا، خداآفرين،‌كردشت و نوردوز صورت مي گيرد كه در اين ميان جلفا از اهميت خاصّي برخوردار است. شهر مرزي جلفا از طريق خط آهن نخجوان ،‌ ايروان و تفليس به جمهوري اكراين و بنادر درياي سياه متصل است .

    توپوگرافي منطقه ويژگيهاي اقليمي متنوعي را ايجاد كرده است . ارتفاع استان از 160 تا 4811 متر متغيّر بوده و ميزان نزولات جوّي در استان بطور متوسط از 250 الي 600 ميلي متر در نوسان است .

2- اطلاعات اقتصادي ،‌اجتماعي ، صنعتي و ...

    جمعيـت استـان در سال 1381، 3635123 نفر بـرآورد شده است . (شهري 935،358،2 و روستائـي188،276،1) براساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1375، نرخ با سوادي 36/75 درصد بوده كه كمتـر از ميانگيـن كشور (5/79 درصد) مي باشد. نـرخ بيكـاري در سال 1379،02/7 درصد بوده كه يكي از دلايل مهم پائين بودن آن، نرخ بسيار بالاي مهاجرت از استان است . شايان ذكر است براساس آمار سال 1380  نرخ بيكاري در فصول بهار، تابستان و پائيز به ترتيـب 75/8، 42/9 و 66/6 بوده است . نرخ بيكاري در مرداد سال 1381، 3/6 درصد گزارش شده است . براساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1375، استان آذربايجان شرقي با خالص مهاجرت 88458 نفر در طول سالهاي 65 تا 75 بين 26 استان كشور رتبه اول را دارا بوده است .

   پائين بودن نرخ رشد سالانه جمعيت در دهه 75- 65 و نرخ رشد منفي مناطق روستائي (76/0-) گواهي بر اين موضوع است . نرخ رشد سالانه در دهه فوق الذكر براي استان 96/0 محاسبه شده است. اين نرخ رشد در كشور 9/1درصد بوده است .

   براساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1375، سهم اشتغال بخش هاي كشاورزي،  صنعت و خدمات استان به ترتيب 6/25، 2/37 و 8/35 درصد بوده است .

   استان‌ آذربايجان شرقي يكي از مناطق صنعتي كشور است . در سال 1379 سهم ارزش افزوده كارگاههاي صنعتي 10 نفر کار کن و بيشتر ،‌از كل كشور 5/4 درصد مي باشد. بهره وري نيروي كار يا به عبارت ديگر ارزش افزوده سرانه در كارگاههاي صنعتي 10 نفر كاركن و بيشتر در سال 1379 ، 73502 هزار ريال بوده در حاليكه متوسط اين شاخص در سطح كشور 82256 هزار ريال بوده است. بعبارت ديگر بهره وري نيروي كار استان آذربايجان شرقي در اين سال 36/89 درصد بهره وري متوسط كل كشور است كه نسبت به سال قبل از كاهش 9/8 درصدي برخوردار بوده است. نبود نيروي تكنسين مورد نياز صنايع استان، مهاجرت نيروي متخصص به خارج از استان و احتمالاً جايگزيني كار بجاي سرمايه از جمله دلايل پائين بودن اين بهره وري ذكر شده است .

   در بخش كشاورزي 20/6 درصد سطح زير كشت محصولات سالانه و دايمي كشور در اين استان قرار دارد. 3/33 درصد از سطح محصولات سالانه زير كشت آبي و 7/66 درصد زير كشت ديم قرار دارد. در سال زراعي 80-79 حدود 495 هزار هكتار از اراضي زير كشت استان (6/72 درصد از اراضي زير كشت محصولات سالانه يا 1/63 درصد از كل اراضي زيركشت ) به كشت غلات اختصاص داشت كه از اين مقدار، 75 درصد بصورت ديم و 25 درصد بصورت كشت آبي بوده است .

      در سال 1380 حدود 307645 تن كالا به ارزش 200566 ميليون ريال و ارزش دلاري 114282 هزار دلار از گمركـات استـان (تبـريز ، سهلان ، جلفـا و مراغه)‌ به خارج از كشور صادر شده است كه به لحاظ وزن 8/5 درصد و ارزش ريالي و دلاري 9 درصد از صادرات آن نسبت به سال قبل كاسته شده است . بيشترين صادرات به لحاظ ارزش از طريق گمرك سهلان و به لحاظ وزن از طريق گمرك جلفا صورت گرفته است . بيشترين سهم در بين گروه كالاهاي صادراتي به لحـاظ وزن و ارزش مربـوط بـه كالاهـاي صنعتـي مي باشد كه به ترتيب 49 و 56 درصد از كل صادرات (وزن و ارزش) را به خود اختصاص داده اند. پس از آن محصولات پتروشيمي با 0/30 و 4/17 درصد مي باشد . سهم صادرات انواع خشكبار 6/10 و 8/11 درصد و صادرات صنايع دستي 5/0 و 2/4 درصد بوده است. همچنين در استان آذربايجان شرقي سالانه حدود 8/1 ميليون متر مربع فرش دستباف توليد مي گردد كه حدود 70درصد آن صادراتي است. 35 درصد سهم صادرات فرش دستباف كشور به اين استان تعلق دارد .

   براساس محاسبات مركز آمار ايران (گزارش حسابهاي منطقه اي سال 1379)‌ در سال 1379 سهم توليد ناخالص داخلي استان (GDPR) از كل توليد ناخالص داخلي كشور (GDP) 06/4 درصد بوده است . اين درحالي است كه سهم جمعيت استان 28/5 درصـد مي باشد . بنابـرايـن سرانـه درآمـد استـان تنهـا حدود 8/76 درصد متوسط كشور است . سهم ارزش افزوده بخش هاي كشاورزي و ماهيگيري ، صنعت و معدن ، ساختمان و خدمات استان از كل كشور به ترتيب 25/5 ، 69/2،   56/2 و 79/4 درصد بوده است . سهم اين بخشها از محصول ناخالص داخلي استان (GDPR) به ترتيب 95/14، 85/21، 72/2 و 26/59 درصد است . اين در حالي است كه سهم همين بخشها در كل كشور به ترتيب 56/11، 90/32، 31/4 و 20/50 درصد بوده است كه نشان دهنده تفاوت تركيب فعاليتهاي اقتصادي استان و كشور است . بطوريكه سهم كشاورزي و خدمـات استـان بطـور قابل توجهي از سطح كشور بيشتر و سهم بخشهاي صنعت و معدن بدليل عدم سرمايه گذاري لازم بطور قابل توجهي از كشور كمتر است . در حاليكه سهم بخش صنعت و معدن از كل GDPكشور 90/32 درصد است سهم اين بخش در  GDPRاستان 85/21 درصد مي باشد.

برتريها و قابليتهاي استان

برتريها و قابليتهاي استان  در زمينه کشاورزي

زراعت و باغداري

 سطح زير كشت و ميزان توليد انواع محصولات

آذربايجان شرقي با دارا بودن اراضي حاصلخيز وسيع ، يكي از مراكز عمده كشاورزي كشور مي باشد. از مجموع مساحت استان ، 22/1 ميليون هكتار (معادل 26%) را اراضي كشاورزي قابل بهره برداري تشكيل مي دهد كه از اين مقدار 7/32% اراضي آبي و 3/67% بقيه را اراضي ديم تشكيل مي دهند. استان آذربايجان شرقي با موقعيت و ويژگي خاص جغرافيايي و آب و هواي متنوع ، امكان توليد محصولات زراعي و باغي مختلفي را دارا بوده و با توليد 5/3335903 تن محصولات زراعي و باغي در سال زراعي 79-78 علاوه بر تامين نيازهاي داخلي ، در زمينه صادرات به ساير كشورها هم فعال بوده است. از مهمترين توليدات زراعي استان ، غلات – سيب زميني – پياز و علوفه و از توليدات باغي ، سيب ، انگور و زردآلو را مي توان نام برد.اين استان از نظر توليد پياز رتبه اول و از نظر توليد سيب زميني رتبه دوم را در سطح كشور به خود اختصاص داده است.

صنايع تبديلي

بررسي وضعيت صنايع تبديلي استان نشان مي دهد كه تعداد 43 واحد صنايع تبديلي با ظرفيت 597749 تن در سال در حال فعاليت هستند و تعداد 132 واحد با ظرفيت 920835 تن نيز در دست احداث مي باشند . با توجه به تنوع محصولات كشاورزي و بالا بودن ارزش افزوده صنايع تبديلي زمينه مساعدي در استان از لحاظ ايجاد صنايع تبديلي انواع محصولات زراعي در استان فراهم ميباشد. از جمله اين صنايع مي توان به صنايع تبديلي سيب زميني ، خشك كردن و بسته بندي سبزيجات و انواع كنسرو و ميوه اشاره نمود.

 دام و طيور

استان آذربايجان شرقي به سبب داشتن مراتع بالنسبه غني ، يكي از مهمترين مراكز دامداري كشور محسوب مي شود . آمارهاي موجود نشان مي دهد كه جمعيت دامي استان در سال 1378 بالغ بر 891 هزار واحد مي باشد كه از لحاظ تعداد ، بعد از استانهاي خراسان و فارس ، در رتبه سوم كشور قرار دارد. همچنين تعداد 1187 واحد مرغداري گوشتي و تخمي با ظرفيت 5/14 ميليون قطعه ،‌ 18 واحد مرغ مادر گوشتي ، يك واحد مرغ اجداد گوشتي و 5 واحد جوجه كشي با ظرفيت 8/16 ميليون قطعه در اين استان در بخش طيور فعال هستند. بر اساس آمار سال 1376 ، تعداد 358 هزار كلني زنبور عسل در اين استان وجود داشته كه 56 درصد آن را كندوهاي مدرن و مابقي را كندوهاي سنتي تشكيل داده است.

 ميزان توليدات فرآورده هاي دامي

توليدات اصلي دامي استان بر اساس آمارهاي سال 1378 عبارتند از : گوشت قرمز، 5/44 هزار تن گوشت سفيد مرغ ، 39 هزار تن – تخم مرغ ، 64 هزار تن و عسل ، 2500 تن ، فرآورده هاي فرعي نيز شامل 57/1 ميليون جلد انواع پوست ، 6/4 هزار تن پشم ، 310 هزار تن پنير و 502 هزار تن شير مي باشد.

 ايستگاههاي تحقيقاتي اصلاح نژاد دام

به منظور توسعه و اصلاح نژاد دام ، در حال حاضر يك مركز اصلاح نژاد در منطقه شمال غرب كشور و 2 مركز پشتيباني گاو بومي سرابي و 3 مركز تحقيقات منابع طبيعي و امور دام در امر تحقيقات و اصلاح نژاد دام در استان فعاليت مي نمايند.

 شيلات

وجود منابع آب نسبتا خوب و دائمي در نقاط مختلف استان با شرايط اقليمي متفاوت ، امكان توسعه فعاليت شيلات را در استان فراهم آورده است .

 جنگل ها و مراتع

بر اساس بررسي هاي بعمل آمده ، وسعت پوشش جنگلي استان بيش از 144 هزار هكتار (2/1 درصد از كل جنگل هاي كشور) مي باشد كه حدود 3 درصد از كل وسعت استان را تشكيل مي دهد. جنگل هاي استان ، بخشي از شمالغرب كشور را تشكيل مي دهند . اين جنگلها بقاياي جنگلهاي انبوه منطقه مابين رود ارس ، درياچه اروميه و درياي مازندران است كه به منزله يك پل طبيعي ، جنگلهاي شمال ايران را به جنگل هاي مرطوب كشور ارمنستان متصل نموده است.

مهمترين منطقه جنگلي استان در شهرتسان هاي اهر و كليبر گسترده شده كه به لحاظ وجود گونه هاي ممرز ، سرخدار، افرا ، نارون ، گيلاس و زغال اخته شباهت زيادي به جنگل هاي مرطوب و نيمه مرطوب و به لحاظ وجود گونه هاي خشك همچون (بنه) ، (داغداغان) و  (عناب) شباهت زيادي به جنگل هاي خشك و نيمه خشك دارد.

از نظر مرتع ، مساحت پوشش مرتعي استان بالغ بر حدود 4/2 ميليون هكتار (46/2 درصد از كل مراتع كشور) مي باشد كه 5 درصد از كل وسعت استان را به خود اختصاص مي دهد حدود 21 درصد از مراتع جزو مراتع متوسط با پوشش گياهي 50 – 35 درصد و 24 درصد جزو مراتع فقير با پوشش گياهي 35- 15 درصد مي باشد.

 منابع آب

هر سال به طور متوسط ،‌ حجم آبي معادل 15000 ميليون متر مكعب از طريق نرولات جوي و 8000 ميليون متر مكعب به وسيله رودخانه هاي ارس و قزل اوزن به محدوده استان وارد مي شود. از اين ميزان آب ، قريب 18000 ميليون متر مكعب از طريق تبخير ، تعريق و نفوذ به آبخوان هاي زير زميني و بارش بر روي سطح درياچه اروميه از دسترس خارج شده و بقيه (حدود 5000 ميليون متر مكعب) در سطح رودخانه ها  و مسيل ها جاري مي گردد از 1800 ميليون متر مكعب آب از دسترس خارج شده مقدار 1200 ميليون متر مكعب پس از نفوذ به آبخوانهاي زيرزميني مجددا از طريق حفر و تجهيز چاه ها ، قنوات و چشمه هاي موجود در سطح استان مورد استفاده قرار مي گيرد.

در مجموع ميزان استحصال از ظرفيت منابع آب استان در مقطع سال 1375، 2630 ميليون متر مكعب بوده كه 930 ميليون متر مكعب آن از منابع آب هاي سطحي استان و 1700 ميليون متر مكعب ديگر از منايع آب هاي زيرزميني تخليه و مورد بهره برداري قرار گرفته است. در همين سال حجم آب بهره برداري شده از طريق شبكه هاي مدرن ، 162 ميليون متر مكعب و از طريق شبكه هاي سنتي (انهار سنتي و پمپ هاي منصوبه ) 305 ميليون متر مكعب گزارش گرديده است.

 

برتريها و قابليتهاي استان  در زمينه خدماتي و بازرگاني

بازرگاني از دو جنبه داخلي و خارجي قابل بحث است . در زمينه بازرگاني داخلي ،‌مركز استان (شهر تبريز) به مناسبت دارا بودن امتيازات و برتري هاي ويژه در منطقه شمال غرب كشور ،‌ دارا بودن بازار وسيع (بعنوان تامين كننده اقلام مورد نياز بازار در استان هاي اردبيل ، زنجان ، كردستان ، آذربايجان غربي و خود استان) ، موقعيت ويژه جغرافيايي و مركزيت سياسي ،‌ اداري و اقتصادي ،‌ از مهمترين مراكز فعاليت بازرگاني در استان و كشور به شمار مي رود.

در ارتباط با بازرگاني خارجي ، اين استان به سبب موقعيت خاص استراتژيك و داشتن قابليت هاي فراوان ، مركزي مناسب و با اهميت براي فعاليت هاي بازرگاني خارجي است. اهم قابليت هاي استان به طور مختصر عبارتند از: وجود مبادي ورودي و خروجي در منطقه مرزي جلفا و نوردوز ، گمركات سهلان ، تبريز و جلفا با ظرفيت هاي بالاي ذخيره و انبار كالا ، موقعيت ويژه جغرافيايي كه به عنوان چهارراه ارتباطي ايران و اروپا مطرح مي باشد، وجود راه آهن جلفا – جمهوري ارمنستان كه به عنوان پلي براي ارتباط با جمهوري هاي تازه استقلال يافته قفقاز و آسياي مركزي مطرح مي باشد، منطقه ويژه اقتصادي جلفا ، نمايشگاه بين المللي تبريز ، توليدات صنعتي ، كشاورزي، محصولات باغي و به ويژه خشكبار و توليدات كاني فلزي و غير فلزي با قابليت صادراتي بالا ، وجود كارگاه هاي توليد فرش هاي نفيس ، امكان برقراري پروازهاي مستقيم بين تبريز – اروپا و تبريز – مسكو و ...

 خدمات بازرگاني

اساس فعاليتهاي بازرگاني نياز به وجود امكانات و زيرساخت هاي مناسب دارند كه بدون آنها انجام اين مهم عملي نمي باشد. استان آذربايجانشرقي از نظر برخورداري از اين امكانات و زيرساخت هاي بازرگاني جايگاه ويژه اي دارد كه ذيلا به آنها اشاره مي شود.

  گمركات

اين استان داراي 3 مركز گمركي (تبريز، جلفا، سهلان) است كه مجموعا حدود 40 هزار تن ظرفيت دارند.

  نمايشگاه بين‌المللي تبريز

نمايشگاه بين المللي تبريز در سال 1373 در زميني به وسعت 200 هكتار در 5 كيلومتري جاده تبريز – تهران احداث گرديده و در حال حاضر داراي 7 سالن نمايشگاهي به وسعت 15000 متر مربع و فضاي باز نمايشگاهي به وسعت 10000 متر مربع مي باشد.

نمايشگاه بين المللي تبريز در طول فعاليت خود به طور متوسط سالانه 17 نمايشگاه تخصصي داخلي و بين المللي و چهار نمايشگاه در خارج از كشور برگزار نموده و در عرصه رقابت هاي اقتصادي و صنعتي حضور چشمگيري داشته است.

مركز خدمات صادرات

در اغلب كشورهاي دنيا مركز يا مراكزي براي ارائه خدمات صادراتي مورد نياز واحدهاي توليدي صادراتي وجود دارد كه كليه اطلاعات ، آمار و اسناد مورد نياز صادر كنندگان يا خدمات مرتبط با فعاليتهاي آنان را در اسرع وقت در اختيار آنان قرار مي دهند تا صادركنندگان ناگزير از مراجعه به ادارات و سازمانهاي مختلف جهت كسب اطلاعات مورد نظر و يا دستيابي به خدمات مورد نياز معطل نشوند.

در كشور ما نيز بر اساس طرح ساماندهي اقتصادي ، اين موضوع مورد توجه قرار گرفته و مقرر گرديده مركزي براي ارائه خدمات و صدور مجوزهاي صادراتي درمركز توسعه صادرات ايران و ادارات كل بازرگاني تشكيل گردد، به گونه اي كه نمايندگي كليه دستگاههاي صادر كننده در اين مركز متمركز شده و مراحل صدور مجوز صادراتي حداكثر به يك هفته كاهش يابد.

با توجه به اهميت موضوع و نظر به موقعيت استان از لحاظ نقش آن در صادرات غير نفتي كشور مسئولين استان نسبت به تاسيس مركز خدمات صادرات استان اقدام كردند . اين مركز از اواسط سال 78 به ارائه خدمات به صادر كنندگان مشغول است.

موسسات مالي ، پولي و اعتباري

در حال حاضر در استان تعداد 649 شعبه بانكي شامل بانك هاي تجارت با 73 شعبه ، رفاه كارگران با 27 شعبه ، سپه با 86 شعبه ، صادرات با 131 شعبه ، كشاورزي با 75 شعبه ، مسكن با 37 شعبه ، ملت با 77 شعبه و بانك ملي با 143 شعبه فعاليت مي نمايند. همچنين بانك توسعه صادرات و موسسه مالي بنياد مستضعفان و جانبازان نيز در استان نمايندگي داشته و در زمينه خدمات بانكي فعاليت مي نمايد.

بازارچه هاي مرزي استان

به منظور ايجاد فرصت هاي شغلي مناسب براي مرزنشينان و جلوگيري از تبادل قاچاق كالا در مرزهاي كشور به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ،‌ تشكيل بازارچه هاي مرزي در دستور كار دولت قرار گرفته و از آن جمله ايجاد بازارچه هاي مرزي اين استان در دو نقطه مرزي يعني جلفا و نوردوز نيز به تصويب هيئت محترم دولت رسيده است كه ذيلا به آنها اشاره مي شود.

بازارچه مرزي جلفا

اين بازارچه در كنار رودخانه ارس و در جوار شهر جلفا و در مقابل شهر مرزي جلفا از جمهوري خودمختار نخجوان ايجاد گرديده است. مساحت بازار حدود يك هكتار و داراي 23 غرفه مي باشد. اين بازارچه در سال 73 شروع به فعاليت نموده و كالاهايي از قبيل خشكبار ، سبزيجات خشك ،‌ صنايع دستي و فرش ماشيني ، مصالح ساختماني و غيره از اين طريق صادر مي گردد. سقف ارزش مبادلات هر پيله ور 50 هزار دلار صادرات و 50 هزار دلار واردات تعيين گرديده است.

بازارچه مرزي نوردوز

اين بازارچه در شهرستان جلفا و در فاصله هشتاد كيلومتري شهر جلفا واقع شده كه بازارچه مرزي بين ايران و ارمنستان به حساب مي آيد. اين بازارچه داراي يك باب دفتر و شش غرفه بوده كه 19 پيله ور در آن مشغول به كار هستند.

منطقه آزاد تجاری – صنعتی ارس

منطقه ويژه اقتصادي جلفا در تيرماه سال 1376 و به استناد بند (د) تبصره 25 قانون برنامه دوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي كشور به تصويب شوراي عالي مناطق آزاد تجاري و صنعتي رسيد. اين منطقه در زميني به مساحت 1035 هكتار درضلع شرقي و جنوب شرقي شهر مرزي جلفا و با هدف توسعه صادرات غير نفتي و ايجاد اشتغال و عمران و آبادي منطقه ايجاد گرديده است.منطقه مذکور در سال 1383 به منطقه آزاد تجاری- صنعتی تبدیل گردید.

مطابق طرح تصويبي ، 40 هكتار از اراضي منطقه به استقرار صنايع ، 42 هكتار به احداث انبار سرپوشيده و دپوي كالا، 8‌ هكتار به ايجاد مراكز تجاري و خدماتي و 35 هكتار به ارتباطات و فضاي سبز اختصاص يافته است. همزمان با اجراي 90 درصد از عمليات آماده سازي در سال هاي 78- 77 ، 5/9 هكتار با 12 واحد توليدي و 6 هكتار به ساختن انبار به 6 شركت بازرگاني و 3/2 هكتار جهت احداث دپوي مواد سوختي به 3 شركت صادراتي واگذار شده است. بهر ه برداري از سالنهاي انبار عمومي موجود نيز ( به مساحت 32 هزار متر مربع) براي انبار و ترانزيت كالاهاي صادراتي و وارداتي از اوايل سال 1379 شروع گرديده است.

امتيازات منطقه آزاد تجاری – صنعتی ارس

1- تجارت آزاد با اقصي نقاط دنيا فارغ از هر گونه موانع تعرفه اي (حقوق گمركي و سود بازرگاني) غير تعرفه اي ، قيد و بندهاي ارزي و تشريفات بانكي

2- مشاركت در گسترش تجارت منطقه اي (جمهوري اسلامي ايران با منطقه قفقاز،‌ فدراسيون روسيه و اوكراين) با برخورداري از امتيازات خاص آن

3- دسترسي سريع به به بازارهاي وسيع قفقاز ، فدراسيون روسيه و اوكراين با بيش از دويست ميليون نفر جمعيت

4- ترخيص و فروش قسمتي از كالاها و خدمات توليدي منطقه ويژه (معادل ارزش افزوده ايجاد شده در منطقه ويژه ) به بازار داخل ،‌ فارغ از هر گونه موانع تعرفه اي و غير تعرفه اي گمركي تشريفات بانكي گشايش اعتبار و تخصيص ارز و ثبت سفارش

5- استفاده از تسهيلات بانكي و ارزي براي واردات ماشين آلات ،‌ قطعات يدكي و مواد اوليه مورد نياز داخلي

6- بستر مناسب براي جريان سرمايه و سرمايه گذاري مشترك داخلي و خارجي در زمينه هاي توليد ،‌ پردازش و بسته بندي انواع كالاهاي صنعتي.

7- معافيت مالياتي (4 تا 8 سال بر حسب نوع صنعت)

8- معافيت از هر گونه عوارض

9- نيروي كار و انرژي ارزان

برخورداري از خدمات منطقه آزاد تجاری – صنعتی ارس

خدمات ويژه براي سرمايه گذاران

1- آماده سازي و واگذاري (فروش ،‌ اجاره بلند مدت) قطعات صنعتي ،  تجاري و انباري مطابق نياز و سفارش سرمايه گذاران

2- تامين خدمات زيربنايي مورد نياز سرمايه گذاران بر اساس تعرفه هاي رسمي سازمانهاي ذيربط

3- صدور مجوزهاي قانوني بصورت رايگان و انجام كليه خدمات اداري مطابق درخواست سرمايه گذاران.

4- انجام ترابري داخلي و ارائه كليه خدمات انبارداري مورد نياز سرمايه گذاري از جمله نگهدار- همكاري در تهيه طرح هاي سرمايه گذاري ، انتخاب شريك خارجي و تامين مالي از سيستم بانكي.ي اماني كالا

برتريها و قابليتهاي استان  در زمينه صنعتي

استان آذربايجان شرقي با مجموع 4341 واحد توليدي شامل 832 كارگاه صنعتي با بيش از ده نفر كاركن ، (99/5 درصد كل كشور) از نظر تعداد در سطح كشور پس از استانهاي تهران ، اصفهان و خراسان در مرتبه چهارم قرار دارد. تعداد شاغلين اين كارگاهها 43909 نفر (02/5 درصد از كل كشور) مي باشد. بر اساس طرح آمارگيري از كارگاههاي صنعتي كشور كه در سال 1376 توسط مركز آمار ايران انجام گرفته است ، ارزش توليدات اين كارگاهها در سال 1376 ، 8/3361 ميليارد ريال (07/4 درصد از كل كشور ) و ارزش سرمايه گذاري انجام يافته 3/2451 ميليارد ريال بوده است.

استان آذربايجان شرقي با تمركز صنايع توليد ماشين آْلات و تجهيزات در مركز استان (تبريز) يكي از قطبهاي صنعتي كشور محسوب شده و از امكانات و قابليت هاي توسعه صنعتي شايان توجهي برخوردار است كه بخشي از آنها عبارتند از:

-  وجود دانشگاه هاي تبريز ، صنعتي سهند ، واحدهاي دانشگاه جامع علمي – كاربردي و موسسات تحقيقات صنعتي در استان

-  وجود مراكز آموزش فني و حرفه اي مجهز و مراكز آموزش فني شركت هاي بزرگ صنعتي

-  همجواري استان با كشورهاي خارجي و دسترسي آسان به بازارهاي اروپا و آسياي ميانه

-  وجود طرحهاي صنعتي بزرگ در دست اجرا نظير صنايع شيشه آذر و كاغذ سازي مراغه ، مس سونگون اهر ، نفلين سينيت و ...

 

وجود پالايشگاه و مجتمع پتروشيمي تبريز و كارخانه هاي بزرگي نظير تراكتور سازي ، ماشين سازي ، فولاد و كارخانجات توليد كننده نيروي محركه ، قطعه سازي و قالب سازي براي احداث صنايع خودروسازي و واحدهاي صنايع غذايي كه در زمره واحدهاي صنعتي پيشرو كشور مي باشند و نيز صنايع چرم و كفش كه اختصارا به امكانات بعضي از اين واحدها ذيلا اشاره خواهد شد. همچنين در سالهاي اخير با ايجاد تشكل هاي صنفي در زمينه صنعت نظير خانه صنعت و انجمن مديران صنايع ، زمينه ارتباطي قوي بين مراكز صنعتي استان فراهم گرديده كه مي تواند الگوي مناسب براي صنايع كشورمان باشد. در ادامه به تعدادي از واحدهاي صنعتي بزرگ استان بصورت مشروح اشاره مي شود.

ماشين سازي تبريز

گروه ماشين سازي تبريز بر اساس موافقتنامه همكاريهاي فني و اقتصادي دولت هاي ايران و چكسلواكي سابق در سال 1346 با هدف توليد انواع ماشين هاي افزار ، كمپرسورهاي صنعتي ، پمپ هاي آب ، الكتروموتور، انواع ليفتراك ، موتورهاي ديزلي و ماشين آلات نساجي تاسيس گرديد ليكن در سالهاي بعد مقرر شد اين گروه تنها در زمينه توليد انواع ماشين هاي افزار فعاليت نموده و براي توليد ساير محصولات ذكر شده با جذب تكنولوژي از كشورهاي اروپايي و آمريكايي ، شركتهاي جداگانه اي در جوار گروه ماشين سازي ايجاد شود. در اين راستا شركت ماشين سازي تبريز و شركت ريخته گري ماشين سازي در حال حاضر در زمينه توليد انواع ماشين تراش ، فرز ، ماشين هاي سنتر و CNC و سوزن هاي راه آهن فعاليت مي نمايد. محل كارخانه در منطقه صنعتي غرب تبريز ، در مساحتي به وسعت 60 هكتار ، با زيربناي ده هزار متر مربع قرار دارد و در حال حاضر تعداد 2500 نفر در اين دو شركت مشغول به كار هستند.

 تراكتور سازي ايران

اين شركت و ديگر شركتهاي هم گره آن يعني شركتهاي موتورسازان ، ريخته گري و ماشين آلات كشاورزي در زمينه طراحي ، ساخت و توليد انواع تراكتور و ماشين آلات صنعتي و كشاورزي ، كاميونت و موتور فعاليت مي كنند. ظرفيت عملي اين كارخانه ، توليد سالانه 12000 دستگاه انواع تراكتور و سه هزار دستگاه كاميونت مي باشد. شركت تراكتور سازي ايران در چهارچوب موافقت نامه همكاري هاي اقتصادي فني دولت ايران و دولت روماني در سال 1346 به منظور توليد انواع تراكتور تاسيس گرديده و در سال 1354 با جايگزين كردن تراكتور مس فرگوسن و موتور پركينز به جاي تراكتورهاي روماني به فعاليت خود ادامه داده است. اين كارخانه در زميني به وسعت 203 هكتار و زيربناي 17000 متر مربع با سرمايه گذاري 41 ميليارد ريال احداث گرديده و در حال حاضر 2308 نفر در اين شركت مشغول به كار مي باشند.

فولاد آذربايجان

كارخانه فولاد آذربايجان در زميني به مساحت 46 هكتار در 3 كيلومتري جنوب شرقي شهرستان ميانه و به منظور توليد سالانه 550 هزار تن انواع ميلگرد ، تسمه ، ناوداني و مفتول احداث گرديده و از اوايل سال 1380 شروع به كار نموده است.

 پالايشگاه تبريز

پالايشگاه تبريز با ظرفيت اسمي 8 هزار بشكه نفت خام در روز ، در سال 1356 به بهره برداري رسيده و عملكرد واقعي پالايش نفت خام در حال حاضر به 112 هزار بشكه در روز رسيده است كه 2/8 درصد ظرفيت پالايش كشور را تشكيل مي دهد. نفت خام مورد نياز اين پالايشگاه از طريق خط لوله 26/30 اينچي اهواز – ري و در امتداد آن از خط لوله 16 اينچي ري – تبريز تامين مي شود. فرآورده هاي نفتي توليد شده با همان تناسب فوق ، 2/8 درصد كل فرآورده هاي نفتي توليد شده در كشور مي باشد.

 پتروشيمي تبريز

مجتمع پتروشيمي تبريز در جوار پالايشگاه تبريز و در جنوب غربي شهر ، در زميني به مساحت 408 هكتار و با سرمايه گذاري نزديك به 2640 ميليارد ريال احداث گرديده است . خوراك اصلي مجتمع ، شامل گاز مايع ، نفتاي سبك و سنگين و برش C6 و بوتادين و بنزن است كه از پالايشگاه تبريز ، پتروشيمي اراك و پتروشيمي اصفهان تامين مي گردد. ظرفيت كامل اين مجتمع توليدي، سالانه 311 هزار تن انواع مختلف مواد پليمري و شيميايي شامل پلي اتيلن سنگين ، پلي استايرن مقاوم ، پلي استايرن انبساطي و معمولي و ساير محصولات واسطه و فرعي پتروشيمي مي باشد كه نياز بخش وسيعي از صنايع پايين دستي را تامين مي نمايد. در حال حاضر تعداد 1000 نفر پرسنل رسمي و 2000 نفر نيروي پيمانكاري در اين مجتمع اشتغال دارند.

 چرم

صنعت چرم سازي و دباغي از ديرباز در استان آذربايجان شرقي و بخصوص در شهر تبريز رواج داشته و دباغان و چرم سازان هنرمندي در كارگاههاي دباغي بطور سنتي و دستي به كار اشتغال داشته اند. كارخانه چرمسازي خسروي يكي از قديمي ترين كارخانه هاي چرمسازي كشور است كه در سال 1310 در شهر تبريز تاسيس گرديده است. در حال حاضر تعداد 255 واحد چرمسازي شامل 55 واحد بزرگ با ظرفيت متوسط روزانه 100 جلد چرم گوسفندي و 200 واحد كوچك با ظرفيت روزانه 20 جلد چرم گوسفندي و گاوي در استان فعال مي باشد.

محصولات توليدي اين واحدها علاوه بر تامين نيازهاي داخلي بخشي از آن به كشورهاي اروپايي و آسيايي صادر مي گردد. بر اساس آمار منتشره توسط اداره كل استاندارد و تحقيقات صنعتي استان ارزش صادرات محصولات دامي استان در سال 1378 ، 8249 هزار دلار بوده است. نظر به اهميت مسائل زيست محيطي در صنايع چرمسازي در سال 1362 شهرك چرم تبريز در 15 كيلومتري شمال غرب اين شهر و در انتهاي جاده ماديان ايجاد گرديده كه در حال حاضر 1200 واحد چرم سازي در اين شهرك قرار دارند . تصفيه خانه شهرك با ظرفيت تصفيه 4500 متر مكعب فاضلاب در سال 1379 مورد بهره برداري قرار گرفته است.

فرش

فرش بافي جايگاه برجسته اي را در صنايع دستي استان به خود اختصاص داده است . اين صنعت از قديم الايام در استان رايج بوده و سهم بسيار مهمي از صادرات استان را تشكيل مي دهد . فرش تبريز از حيث طراحي و رنگ آميزي جايگاه ويژه اي در بازارهاي جهاني دارد و مي توان اذعان نمود كه اعتبار فرش ايران مديون ذهن خلاق هنرمندان و پنجه هاي طلايي كارگران قالي باف اين خطه از سرزمين ايران مي باشد. در حال حاضر در استان آْذربايجان شرقي حدود 66 هزار دار قالي وجود دارد كه نزديك به 200 هزار نفر در اين صنعت مشغول به كار مي باشند . ميزان توليدات سالانه آن معادل 792 هزار متر مربع مي باشد كه بيش از 70 درصد آن فرش هاي صادراتي مي باشد بطوريكه بيش از 35 درصد صادرات فرش ايران توليد اين استان مي باشد.

معدن

استان آذربايجان شرقي يكي از مناطق غني معدني كشور بوده و بيش از 35 نوع ماده معدني در اين استان شناسايي شده است. بر پايه آخرين اطلاعات موجود (آمار سال 1376) ، تعداد كل معادن استان 180 معدن بوده كه 121 واحد آن در حال بهره برداري ، 19 واحد آن در حال تجهيز و آماده سازي و 10 واحد در حال اكتشاف و 30 واحد در حال تعطيلي مي باشد.ارزش توليدات معادن فعال در همين سال 7/50 ميليارد ريال و ارزش افزوده ايجاد شده 4/38 مييارد ريال بوده است.

از جمله معادن عمده استان كه در سال هاي اخير سرمايه گذاري هاي مناسبي از طرف دولت در اين خصوص صورت گرفته و زمينه براي احداث واحدهاي پايين دستي فراهم گرديده است مي توان به صنايع مس و نفلين سينيت اشاره نمود كه خلاصه اقدامات انجام يافته عبارتند از:

 طرح مس سونگون

معدن مس سونگون با ذخيره قطعي 147 ميليون تن سنگ سوپرژن و 853 ميليون تن سنگ هيپوژن در 130 كيلومتري شمال تبريز واقع گرديده است. ذخيره اكسيد مس معدن با متوسط 737/0 درصد ، 7/6 ميليون تن مي باشد . طرح مس سونگون شامل چهار پروژه تجهيز و بهره برداري معدن ، احداث كارخانه تغليظ ، احداث سدهاي مخزني و باطله و پروژه فعاليت هاي زيربنايي مي باشد. هدف از اجراي طرح ، توليد سالانه 170 هزار تن كنسانتره مس با عيار 30 درصد در فاز اول و 350 هزار تن در فاز نهايي مي باشد . كارخانه ، در محوطه اي به وسعت تقريبي 11 هكتار احداث مي شود . ميزان اشتغال زايي طرح حدود 2100 نفر تخمين زده شده و ميزان كل سرمايه گذاري طرح 1200 ميليارد ريال است كه 242 ميليون دلار آن هزينه ارزي مي باشد. زمان بهره برداري از طرح ، پايان خرداد ماه 1382 پيش بيني گرديده است.

 طرح نفلين سينيت

هدف از اجراي اين طرح ، توليد سالانه 20 هزار تن آلومينا (ماده اوليه آلومينيم) مي باشد كه به همراه آن موادي شامل 115 هزار تن كربنات پتاسيم ، 35 هزار تن سولفات سديم ، 3 هزار تن سولفات پتاسيم و 4/3 ميليون تن سيمان نيز توليد مي شود . اين طرح در قالب 5 پروژه شامل مطالعات فني و اجرايي واحد نيمه صنعتي (پايلوت) ، ايجاد كارخانه توليد آلومينا و محصولات جنبي ، طراحي و تجهيز معدن آهك و تاسيسات زيربنايي ، اجرا خواهد شد.

با توجه به تنوع محصولات توليدي ، پس از اجرا و بهره برداري از پروژه هاي اين طرح ، زمينه هاي قابل توجهي براي طرح هاي پايين دستي و صنايع جنبي در استان فراهم خواهد شد كه ميتواند مورد توجه سرمايه گذاران استان قرار گيرد.

برتريها و قابليتهاي استان  در زمينه مراکز دانشگاهي

دانشگاه تبريز

 

دانشگاه آزاد اسلامي تبريز 

دانشگاه علوم پزشکي    تبريز   

 

دانشگاه هنر اسلامي تبريز 

 

دانشگاه تربيت معلم آذربايجان شرقي 

دانشگاه پيام نور تبريز

 

دانشگاه صنعتي سهند تبريز

 

دانشگاه جامع علمي - کاربردي آذربايجان شرقي

برتريها و قابليتهاي استان  در زمينه مراکز جهانگردي و تفريحي و ورزشي

استان آذربايجان شرقي با توجه به موقعيت تاريخي و جغرافيايي مي تواند شاهراه عبور هزاران گردشگر آسيايي و اروپايي باشد . عرصه جاذبه هاي طبيعي اين استان نه تنها داراي ارزش هاي منطقه اي و ملي است ،‌ بلكه در مواردي از اهميت بين المللي نيز برخوردار است . با توجه به تاثير پذيري از آب و هواي مديترانه اي ،‌ اين استان اقليم مناسبي براي جذب گردشگري مي باشد. پتانسيل هاي طبيعي و آب هاي گرم منحصر به فرد همراه با طبيعت زيباي اطراف آن در اقصي نقاط استان چون شهرستانهاي بستان آباد ،‌ سراب ، دامنه هاي سهند در شهرستان مراغه ،‌ آب هاي معدني و چشمه اي و رودخانه اي كندوان ،‌ ليقوان ،‌رشته كوههاي پيوسته با قلل مرتفع و در ميان آن غارها ،‌ دره ها و آبشارهاي زيبا و پرشكوه ،‌ جنگل ها و مناطق حفاظت شده ،‌ تالاب ها و حيات وحش پيرامون آن در شهرستانهاي اهر ،‌ مراغه ، هشترود و كليبر از كانون هاي زيبا و دلپذير با قابليت هاي بالقوه ، بستر مناسبي جهت جذب گردشگري بشمار مي روند. از عمده مزاياي طبيعي استان، منطقه حفاظت شده ارسباران است . اين منطقه با مساحت تقريبي 72 هزار هكتار به عنوان منطقه ذخيره بيوسفر از طرف يونسكو به ثبت رسيده است . همچنين پناهگاه حياط وحش كوهستان كيامكي ، تالاب قوريگل ، جزيره اسلامي و سواحل درياچه اروميه ، قابليت هاي ويژه اي از حيث صنعت گردشگري استان به شمار مي روند. از نظر امكانات گردشگري ، استان در حال حاضر داراي يك باب هتل پنج ستاره ، يك باب هتل 4 ستاره و سه باب هتل 3 ستاره مي باشد.

 آثار تاريخي و جاذبه هاي توريستي

تبريز با سابقه كهن ، داراي باغهاي سرسبز ،‌آثار بناهاي تاريخي و فرهنگي فراواني بوده كه متاسفانه در اثر مرور زمان ، حملات مكرر بيگانگان ، سهل انگاري حكومت هاي سابق و سواح طبيعي ، مانند سيل و زلزله به تدريج رو به ويراني رفته يا آسيب هاي جدي ديده اند. آنچه امروز در تبريز ديده مي شود ، بيشتر به زمان حكومت ايلخانان مغول ، صفويان تا قاجاريه منسوب است و تعدادي از آنان از شاهكار هنري و معماري به شمار مي آيد كه مهمترين اين بناها عبارتند از:

مسجد كبود:

مسجد كبود كه به فيروزه اسلام مشهور است ، از آثار ابوالمظفر جهانشاه بن قرايوسف از سلسله قراقويونلو بوده كه به وسيله همسرش ، خاتون جان بيگم پايان يافت ولي در زلزله هاي تبريز آسيب هاي جدي ديده است . كاشي كاري اين بنا مزين به كتيبه معرق عالي مي باشد. اين مسجد داراي دو مناره گنبددار و شبستان است. در نقاشي و تركيب رنگ ، كاشي هاي اين مسجد را بي بديل دانستند.

ارك يا مسجد عليشاه

بناي مسجد عليشاه كه عمليات زيربناي آن توسط تاج الدين عليشاه جيلاني تبريزي ، وزير سلطان محمد خدابنده و سلطان ابوسعيد در سال 724 ه.ق پايان پذيرفت. بناي مذكور به علت استفاده جهت انبار مهمات و غلات در حكومت قاجاريه به ارك معروف شد. در زمان انقلاب مشروطيت آسيب هاي فراوان را تحمل كرد هر چند قبلا زلزله ، آسيب هاي زيادي به صحن مسجد آن وارد كرده بود.

مسجد جامع تبريز

از آثار معروف و تاريخي تبريز است كه داراي وسعت بسيار و از دوره ايلخاني تا عصر حاضر مورد توجه بوده و محراب زمين باقيمانده و يادگار عصر ايلخاني است.

بازار تبريز

بازار تبريز يكي از شاهكارهاي جالب معماري ايراني اسلامي است. زيباترين قسمت بازار ، تيمچه مظفريه است . بازار تبريز يكي از بزرگترين بازارهاي سرپوشيده خاورميانه است . تجديد بناي بازار به اواخر حكومت زنديه و زمان حكومت قاجاريه مي رسد.

مقبرة الشعرا

در سمت شرقي بقعه سيد حمزه ، گورستاني قرار دارد كه بنا بر مدفون شدن شعرا ، عرفا و فقهاي معروفي مانند اسدي طوسي ، خاقاني شرواني ، ظهير فارابي ، قطران تبريزري، فلكي شرواني ، مولانا ، محمد مغربي ، همام تبريزي، سلمان ساوجي ، عصار تبريزي ، قاضي بيضاوي و استاد شهريار شاعر بزرگ معاصر ، به مقبره الشعرا معروف است. مضافا اينكه در ميان بسياري از بزرگان ، مقبره ثقه الاسلام شهيد از روحانيون و پيشوايان مشروطيت هم در آنجاست.

بقعه عون بن علي

اين بقعه بر فراز بلندترين قله كوه سرخاب واقع شده و احتمالا بنيان اوليه آن از دوره ايلخاني است. در اين بنا به روايتي ، مقبره دو تن از اولاد حضرت علي (ع) به نامهاي عون بن علي و زيد بن علي قرار دارد.

آرامگاه دو كمال

با توجه به مدفن دو تن از بزرگان ادب و هنر ، كمال الدين بهزاد ، معروفترين مينياتوريست قرن دهم هجري و كمال الدين خجندي ، شاعر قرن هشتم و نهم ه.ق اين باغ مشجر در منطقه بيلانكوه به باغ دو كمال هم معروف است.

خانه مشروطيت

اين خانه در غرب بازار تبريز قرار دارد و در زمان مشروطيت ، متعلق به حاجي مهدي كوزه كناني و زماني محل تجمع سران و رهبران صدر مشروطيت مانند ستارخان ، باقر خان ، ثقة الاسلام ، حاج ميرزا آقا فرشي و ميرزا حسين واعظ ديگر مشروطه خواهان بوده است.

كليساي تبريز

در تبريز شش كليسا وجود دارد كه مهم ترين آنها عبارتند از : كليساي سركيس مقدس (كه در 1845 ميلادي تجديد بنا شده است) ،‌كليساي مريم مقدس (1785 ميلادي) و كليساي عذراي توانا (1910 ميلادي)

ائل گلي (شاهگلي سابق)

از گردشگاه هاي دل انگيز وزيباي تبريز به شمار مي رود و در جنوب شرقي تبريز قرار دارد . اين پارك در دامنه هاي تپه و بر روي يك بلندي مسطح واقع شده و داراي استخري بزرگ به مساحت 54675 متر مربع است . عمارتي زيبا در وسط استخر واقع شده كه بوسيله خيابان سنگفرش شده به پارك متصل است . اين بنا كه بارها تجدبد ، تخريب و آباد شده ، آخرين مرمت كامل آن به سال 1346 برمي گردد. احداث اوليه آن را به زمان پادشاهان آق قويونلو و توسعه آن را به زمان صفويه نسبت مي دهند و در دوره قاجاريه توسط قهرمان ميرزا پسر عباس ميرزا مرمت شده است.

موزه آذربايجان

اين موزه كه در سال 1341 مورد بهره برداي قرار گرفته ، در مساحتي قريب به 3000 متر مربع ساخته شده و داراي سه سالن نمايش اشياي باستاني، مردم شناسي و سالن سوم كه موزه مشروطيت نام دارد مي باشد كه از ويژگيهاي خاصي برخوردار هستند.

روستاي كندوان

كندوان روستايي تاريخي و تفريحي است كه در 60 كيلومتري تبريز واقع شده است خانه هاي اين روستا از نوع مخروطي و صخره اي است و منحصر به فرد مي باشد به به قرن هفتم و حتي دوره قبل از اسلام منسوب است . آب معدني اين روستا به دافع بعضي از سنگ هاي كليوي مشهور است.

سياحتگاهها و مراكز تفريحي استان

سواحل درياچه اروميه ، دامنه هاي پر آب سهند، جنگل هاي روح افزاي كليبر ، آبشار آسياب خرابه جلفا، آب گرم معدني بستان آباد و سراب و قره آغاج هشترود ، پيست اسكي پيام مرند ، مجموعه هاي تفريحي ائل گلي ، باغلار باغي تبريز و تالاب قوري گل ، استخر و سوناي باغشمال ، مجتمع پتروشيمي سهند و پرتور تبريز.

منبع: سایت استانداری آذربایجان شرقی

استراتژی اصلی يک بانک

 
استراتژی اصلی يک بانک بايد شامل توسعه همه جانبهً عناصر زير باشد:

۱-ايجاد توانائی برای قبول يا رد در خواست مشتری برای وام گرفتن به کمتر از يک دقيقه.
۲-اختصاص دادن کارتهای اعتباری با تخفيف 5%به خريداران جزئی از طريق اينترنت ،مانند آمازون دات کام.
۳-در صورت دسترسی به اين بانکها هر چند که حدود $5 درهر ماه خرج خواهد داشت،ولی اين بانکهامی توانند محاسبه را برای مشتری آسانتر کنند و پرداختهای ضروری آنهارا انجام دهند و همچنين ايجاد حساب جديد توسط اين بانکها تقريباً دردسری نخواهد داشت.
۴-ارائه دادن يک منو در کامپيوتر مخصوص مشتری و يا کمپانی ها،برای سرمايه گذاری،رهن و يا پرداخت حق بيمه،و همچنين ايجاد 7000 ارتباط تضمين شدهُ دو طرفه مخصوص مراجعه کنندگان،جهت ارسال ايمل ها ئی با نرخ ارزانتر.

 

تدوين و تعيين جهت گيري سازماني

چشم انداز

در تعيين جهت‌گيري‌هاي سازماني سه عنصر اصلي وجود دارد؛ مأموريت سا‎زمانی، چشم‌انداز سازماني، ارزش‌هاي سازماني مي‌باشند. اين سه مفهوم به منزله اتصال دهنده عناصر سازماني بوده، بيانگر ماهيت، چگونگي و راستاي جهت‌گيري‌هاي سازماني هستند. مأموريت معادل فلسفه وجودي،ارزش‌ها به منزله اصول اعتقادي ديرپا و اساسي و چشم‌انداز حكم تصوير زنده سازمان در آينده‌اي تعريف شده را دارد. البته بايد توجه داشت که بعد از طراحی استراتژيها و اهداف ممکن است دوباره، اين عناصر تطبيق و بهبود داده شوند.

از سوي ديگر اين سه به هيچ‌وجه منفك از هم نمي‌باشند و بطور تفكيك‌ناپذيري در قلب و ذهن افراد جمع شده‌اند. دراين فرآيند مي‌بايست دامنه نظردهي و بحث را كاملاً بازگذاشت و به افراد اجازه داد افكار ذهني خود را كاملاً به تصوير بكشند. برخي افراد مايل هستند مستقيماً بر منظور سازمان تمركز كنند (مأموريت)، برخي بطور طبيعي دوست دارند تأثير عملكرد سازمان در محيط اطراف را به تصوير بكشند (چشم‌انداز)، و برخي ديگر قبل از هر چيز بر اصول مشاركت و چگونگي عملكرد درون سازماني و تأثيرات برون سازماني تاكيد دارند (ارزش‌ها).

 

اصطلاحات و کلمات مشابه چشم انداز

دورنما، آرمان، اهداف بلند مدت و کلان

 

كلمات انگليسي : Vision و گهگاهي Perspective

 

از الزامات اصلي رهبري استراتژيك به شكل اثربخش داشتن چشم اندازي صريح  است. در حقيقت اگر مديران سازمانها از آينده سازمان و حرفه، يازمنديهاي مشتري، فعاليتهاي لازم الاجرا و وضعيت متغيرهاي محيطي آگاهي نداشته باشند ،قادر نخواهند بود تا به عنوان رهبر يا استراتژيست سازمان را به اهداف و رسالت وجودي خود رهنمون كند. در حقيقت اين مديران سازمانها هستند كه با پاسخ به سؤالاتي چون ”چرا ؟ ” ، ”چگونه ” ، ”چه ” ،” چه زمان ” ،” چه كسي ” و امثالهم ديگران را هدايت و به پيش مي برند. لازم به ذكر است كه چشم انداز استراتژيك يك سازمان، به هيچ وجه بازي با الفاظ براي بيان شعار تبليغاتي نيست بلكه تعقلي است در باب اين موضوع كه سازمان چه نوع كاميابي را برای خود تعريف می کند.

 

بيانيه چشم انداز تصويري را از آينده براي كاركنان، مشتريان، افراد ذينفع ارايه مي دهد. بيانيه مطلوب، تصويري است كه نه تنها القا كننده انرژي و چالش دار است، بلكه به قدر كافي داراي معني است كه هر فردي بتواند فعاليت خودش را با آن چشم انداز مرتبط سازد.

 

تبيين چشم انداز، حاصل يك فعاليت گروهي است كه براي اين كار افراد بايد خارج از محيط كار معمول در حالتي كه كاملاً احساس راحتي براي خلاق بودن داشته باشند، قرار گيرند

 

کاربرد  بيانيه چشم انداز

سازمان ها هميشه با اين چالش روبرو هستد كه چگونه با وجود محدوديت در منابع موجود، خدمات را با حداكثر كارآيي و اثر بخشي و با كيفيت مطلوب ارايه نمايند. ارايه چشم اندازي مطلوب براي آينده سازمان، مي تواند سازمان ها را در بازبيني خدمات ياري دهد و آنها را آماده عرضه خدمات جديد با توجه به نوع نيازمنديها در آينده بنمايد. به زبان ساده تر، بيانيه چشم اندازي سازمان، تصويري قابل درك از آينده مطلوب براي سازمان است. يك بيانيه مطلوب مي تواند بين مديران سطوح بالايي سازمان و ساير مديران در سرتاسر سازمان، يعني كساني كه قرار است برنامه را اجرا نمايند، از طريق ايجاد همسويي، مشاركت ايجاد كند.  چشم­انداز سازمان به عنوان هدف هر فرد در سازمان محسوب شده و با ايجاد مشاركت، تعهد لازم را براي نيل به چشم انداز براي تمام كاركنان در آينده بر مي انگيزد. بيانيه چشم انداز مطلوب، بيش از يك تصوير عمل نموده و با القا و روح بخشيدن به آينده قابل وصول، نقش مهمي در تغيير سازمان ايفا خواهد نمود.

 

مفهوم چشم انداز؛ تعاريف و ابعاد مختلف

 

·        چشم­انداز سازمان توصيف مي كند كه شركت مي خواهد در آينده اي دور به چه سازماني تبديل شود و افق آينده آن چيست (What do we want to become?).

·        ترسيم كردن آرمان، روياها و اهداف کلان سازمان را چشم انداز سازمان مي نامند.

·        چشم­انداز در واقع نظرگاهي است به آينده كه مديريت سازمان آن را نهايتي براي آن سازمان مي داند. چشم انداز در واقع نمايانگر اين است كه سازمان آروز دارد به چه آرماني دست يابد.

·        چشم­انداز تصويري از آينده است كه در صورت تحقق اهداف و مقاصد نهايي، سازمان به آن دست خواهد يافت.

·        چشم­انداز بيانگر آن است كه شما چه باور و آرزويي  براي آينده سازمان خود داريد. چشم انداز كلا جنبه الهامي دارد، نوعي قول و آرزو براي آينده است، چالشي است و در آينده طولاني مدت قرار است تحقق مي يابد.

·        چشم­انداز، بيانيه كلي آن چيزي است كه سازمان در آينده ميخواهد باشد و باهدف آفريدن آينده و نه پيش بيني آينده ترسيم مي شود. چشم انداز بايد واقعي باشد و به مثابه ستاره قطب شمال است و نقش يك نيروي جهت دهنده و يك عامل يكپارچه كننده را بازي مي كند. در صورت اتفاق نظر روي يك چشم انداز سازماني، فرهنگ حمايت از استراتژي هاي سازماني شكل خواهد گرفت و باور مشترك در سازمان ايجاد خواهد شد. چشم انداز تصوير زنده سازمان در آينده است.

·        چشم‌انداز، يك تصوير مطلوب از آينده سازمان راترسيم مي‌كند كه استراتژي ها براي تحقق آن تدوين شده اند.

·        چشم‌انداز، وضعيتي است كه مديريت سعي مي‌كند سازمان را به طرف آن رهبري ‌كند.

·        چشم‌انداز، موجب هماهنگي در درون سازمان و سازگاري بين تصميمات و فعاليتهاي سازمان مي‌شود.

·        اعتقاد افراد سازمان به چشم‌انداز موجب بروز انرژي زيادي در سازمان مي‌شود.

·        چشم‌انداز، يك هدف بلند پروازانه پنج تا سي ساله به اضافه توصيف زنده آن

·        چشم‌انداز، كاركنان را درگير مي‌كند، گسترده مي‌شود و آنها را جذب مي‌كند.

·        چشم‌انداز قله‌اي است كه بايد به آن رسيد.

·        چشم‌انداز مؤثر در سازمان، مستلزم اعتماد و تعهد همگانی است.

·        چشم‌انداز به يك توصيف زنده و تحريك‌كننده نيز نياز دارد.

چشم انداز به موارد زير پاسخ می دهد

× سازمان به چه سويي بايد هدايت شود ؟ (جهت گيري آينده سازمان)

× محصول، مشتري و فن‌آوري فعلی و آتی سازمان كدامند؟ (محصول، مشتري  و بازارهاي آينده سازمان)

× سازمان مي‌خواهد به چه سازماني مبدل شود؟  (هويت آينده سازمان)

× در درازمدت سازمان مي‌خواهد به چه جايگاهي دست يابد؟ (جايگاه آينده سازمان)

× ما كه هستيم و چه خواهيم شد؟ (قابليت ها و شايستگی های سازمان)

× رويكرد کلی شيوه ارتقاء آينده سازمان در جهت دستيابي به جايگاه آينده سازمان

× ارتباطات نوين سازمان با ذينفعان

× سازمان در آينده دنبال چه چيزي خواهد بود و چه تصميماتي در اين مورد دارد؟

× سازمان تمايل دارد با چه تصويري براي مردم، كاركنان سازمان و گروه هاي ذينفع شناخته شود؟

× سازمان چگونه كيفيت زندگي كساني را كه از خدمات اين سازمان استفاده مي­نمايند ارتقا مي دهد؟

×  سازمان آينده مطلوب را چگونه توصيف مي كند؟

× چه كمكهايي در آينده مي تواند به سازمان صورت گيرد؟

× بزرگترين فرصت براي سازمان در آينده چه خواهد بود؟

× سازمان براي فعاليت در آينده بايد داراي چه ويژگي هايي باشد؟

 

علاوه بر موارد بالا، سوالات ديگري مطرح است كه بايد پاسخ داده شود:

الف) چه ابعاد كليدي براي آينده سازمان تصور مي شود؟

ب) چه انگيزه اي براي كاركنان وجود دارد كه عضوي از اين سازمان در آينده باشند؟

پ) قابليت هاي سازمان كدامند و كدام بايد باشند؟

ت) سازمان چه موضعي در قبال عواملي از قبيل مشتريان،  رشد، تكنولوژي، كيفيت، كاركنان و غيره، بايد داشته باشيم؟‌

ث) بزرگترين شانس براي رشد سازمان  در چيست؟

 

در اين گذار آنچه اهميت والايي دارد توجه به محيط و چالشهاي محيط داخلي و خارجي است، چرا كه اين مساله دركی را پديد مي‌آورد كه سازمان در يك دوره زماني طولاني مدت بايد چگونه متحول شود.

 

اهميت چشم‌انداز

چشم‌انداز سازمان نقش حائز اهميتی در هدايت‌ سازمان و تدوين استراتژي دارد. در حقيقت در ترسيم چشم‌انداز سازمان مي‌بايست ذهن را در ماوراي زمان كنوني به پرواز درآورد و حول موضوعات زير به تفكر و انديشه پرداخت:

·        فن‌آوري‌‌هاي جديد و نوين

·        احتياجات و نيازمنديهاي مشتريان از سازمان

·        رقابت، مزيتهاي رقابتي و بازارهاي جديد

·        عوامل محيط داخلي و خارجي و ماهيت تاثيرگذاري آنها

 

فلذا به تعبيري كلي در باب اهميت چشم‌انداز مي‌توان چنين ابراز داشت كه بي‌توجهي مديران نسبت به چشم‌انداز يعني به استقبال ابهامات، مخاطرات و پيچيدگي‌هاي غامض جهان آينده رفتن.

در هر تدوين و تبليغ چشم انداز تاثيرات زير را در سازمان دارد:

·        كنترل سرنوشت آتي سازمان (آفريشن آينده به جای پيش بينی آن)

·        پاسخ گفتن به افق ها و چالش های تغيير‌هاي محيطی

·        يافتن ياران مساعد (اتحاد استراتژيكي(

·        نياز به كنترل بيشتر روي سرنوشت سازمان

·        نياز به چرخش و بازنگري

·        تغيير در فرهنگ سازماني و ايجاد فرهنگ مقتضي

 

 

5 روش تدوين چشم انداز

براي تدوين چشم انداز مي توان از 5 طريق اقدام كرد :

الف : شناسايي ذينفع‌هاي مختلف و کشف، استخراج و تدوين توقع آنها

ب: شناسايي عوامل كليدي موفقيت سازمان و اعلام موضع در قبال آنها

ج : عصاره گيری از اهداف و استراتژی های سازمان

د:  کشف و تدوين عزم و اراده تصميم گيرندگان اصلی سازمان

هـ: ترکيبی از موارد فوق

 

اكثر مردم در زندگي خصوصي خود نيز داراي چشم‌انداز، ارزش‌هاي شخصي و مأموريت هستند. لكن وقتي دو يا چند نفر گردهم مي‌آيند تا با يكديگر همكاري كنند، به تلاش مضاعفي براي رسيدن به اين موارد نياز است. براي اينكه يك گروه بتواند بهينه عمل كند، مي‌بايست به ارجحيت‌ها، اولويت‌ها، دغدغه‌ها و ذهنيات همگي آنها توجه شده باشد. به عبارت ديگر يك مدير استراتژيست مي‌بايست براي ايشان شرايطي را فراهم آورد كه افراد بتوانند عقيده‌ها و تصميمات خود در مورد ارزش‌ها، مأموريت و چشم‌انداز خود و سازمان را با هم مبادله كنند. كند و كاو و توافق بر سر اين مباني معمولاً در ملاقات‌هاي ور در رو، جلسات يورش فكري و مباحثات جهت‌مند ميسر است. اما رويكردهاي ديگري نيز وجود دارند كه عبارتند از:

×      تدارك مجموعه‌اي مصاحبه با افراد كليدي براي پرسيدن مأموريت، ارزش‌ها و چشم‌انداز ايشان از خودشان به عناوين مختلف و سپس جمع‌بندي نظرات به مبناي مناسبي رسيد.

×      تشويق كليه افراد يك سازمان به نوشتن يك بيانيه شخصي و سپس جمع‌بندي نتايج در راستاي يافتن مرز اختلاف عقايد.

×      تشويق افراد صاحب‌نظر و كليدي به نوشتن سرفصل موضوعات كليدي براي سازمان از نظر خودشان و سپس يافتن اصول نوشتاري و بسترهاي فكري مربوطه.

 

شايان ذكر است در شرايطي كه عملكرد يك سازمان در جامعه تأثير فراگير داشته، به مشتريان متعددي خدمت‌دهي مي‌كند، مي‌توان براي شناسايي جهت‌گيري‌هاي اساسي سازمان، جلسات عمومي تدارك ديد و در تدوين مأموريت، چشم‌انداز و ارزش‌ها، نه تنها نظرات افراد درون‌سازماني، بلكه به نوعي نظرات كليه ذينفعان را لحاظ نمود.

 

همانطور كه بحث شد براي تدوين مأموريت، چشم‌انداز و ارزش‌ها مي‌توان روش‌هاي مختلفي را در پيش گرفت. در اين راستا، رويكرد مناسب مي‌بايست متناسب با فرهنگ سازماني اتخاذ شود. از سوي ديگر اين سه به هيچ‌وجه منفك از هم نمي‌باشند و بطور تفكيك‌ناپذيري در قلب و ذهن افراد جمع شده‌اند. دراين فرآيند مي‌بايست دامنه نظردهي و بحث را كاملاً بازگذاشت و به افراد اجازه داد افكار ذهني خود را كاملاً به تصوير بكشند. برخي افراد مايل هستند مستقيماً بر منظور سازمان تمركز كنند (مأموريت)، برخي بطور طبيعي دوست دارند تأثير عملكرد سازمان در محيط اطراف را به تصوير بكشند (چشم‌انداز)، و برخي ديگر قبل از هر چيز بر اصول مشاركت و چگونگي عملكرد درون سازماني و تأثيرات برون سازماني تاكيد دارند (ارزش‌ها). اما نكته در اينجاست كه تنها با تشويق تمامي اين افراد- و نه برخي از آنها- به همكاري در تدوين مأموريت، چشم‌انداز و ارزش‌هاست كه مي‌توان از نتايج جلسات يورش فكري استفاده كرد.

معيارهای يک چشم انداز خوب

در هنگام تدوين چشم انداز براي سازمان، معيارهاي زير بايد مد نظر قرار گيرد:

×           خلاصه، مختصر و قابل سپردن به ذهن باشد.

×           الهام بخش و چالشي باشد.

×           تعريف يك وضعيت ايده آل پسنديده و مطلوب باشد.

×           براي كاركنان، مراجعين و گروه هاي ذينفع قابل قبول باشد.

×           واقع گرايانه و دست يافتني باشد.

×           توصيفي از سطح خدمات در آينده باشد.

×           موضوعيت خود را زود از دست نداده و كهنه نشود.

×           ايده­آل مطلوب را به تصوير مي كشد.

×           بر مشتريان، كاركنان و كليه ذي نفعان تكيه دارد.

×           سطوح كاركرد را در آينده مطلوب، توضيح مي دهد.

×           فراتر از شرايط عادي هر زمان است.

×           قابل درك و ساده براي يادآوري باشد

×           الهام بخش بوده و براي حصول آن در آينده نياز به تلاش باشد

×           قابل باور بوده و در راستاي ارزش هاي استراتژيك و مأموريت سازمان باشد

×           به عنوان نقطه تفاهم ذينفعان مهم باشد

×           چشم انداز بايد براي اعضاي سازمان يا جامعه قابل فهم، مناسب باشد.

×           چشم انداز بايد ترغيب كننده انسان ها باشد و روح هدايت در برداشته باشد.

×           چشم انداز بايد در وهله نخست، همكاران را تقويت نمايد، سپس ديگر ذينفعان 

×           چشم انداز براي آينده ارايه مي‌شود، در عين حال به گذشته نيز توجه دارد.

×           چشم انداز به تفصيل بيان مي‌شود و تنها به كلي گويي ختم نمي شود.

×           جهت حرکت را بيان کند

×           واضح و قابل فهم باشد

×           بلند پروازانه باشد (امکان پذير باشد)

×           تغيير شرايط آينده را حتي الامکان پاسخگو باشد

×           عاملي برانگيزاننده و بسيج کننده باشد

×           هدايت کننده و جهت دهنده باشد.

×           دوره آرمان حداقل 5 ساله باشد.

×           آرمان زاييده ذهن و خلاقيت مديران مي باشد .

×           چالش برانگيز و رو به كمال

×           محكم ولي انعطاف پذير و آماده تغيير  در زمان

×           معني دار براي ذينفعان و مايه شوق و  اميد

×           كوتاه، ساده و به يادماندني

×      آرماني، احساسي و انگيزشي

×           آرزويي روشن براي آينده باشد و توافق‌ نظر ايجاد كند

×           قابل‌ درك‌ و پذيرش‌ توسط‌ كاركنان‌ باشد.

×           قابل‌ اندازه‌گيري‌، عملي‌ و با عبارات‌ مشخص‌ بيان‌ شده‌ باشد ـ نه‌ دور از واقعيّت‌

×           در عين‌ حال‌ كامل، به‌ يادماندني‌ و به‌ اندازه‌اي‌ باشد كه‌ سازمان‌ را بشناساند

×           اين‌ بيانيه‌ بايد به‌ قدر كافي‌ كلي‌ باشد كه‌ امكان‌ تغيير در مجموعه‌ محصول‌ يا خدمات‌ تا زماني‌ كه‌ فعاليت‌ اصلي‌ ثابت‌ باقي‌ مانده‌ است‌ وجود داشته‌ باشد، اما به‌ اندازه‌ كافي‌ هم‌ بايد مشخص‌ باشد كه‌ سازمان‌ در بين‌ ديگر سازمانهاي‌ هم‌نوع‌ خود متمايز گردد.

 

رابطه ماموريت و چشم انداز

نكته جالب توجه اي كه در خصوص ارتباط ماموريت سازمان و چشم انداز و نيز تاثير آن حائز اهميت است آن است كه تعريف بيانيه ماموريت سازمان و بيانيه چشم انداز سازمان مي تواند عاملي انگيزشي و محرك براي دستيابي به نقطه بهينه عملكرد در سازمان باشد. به عبارتي ديگر سود و زيان به تنهايي نمي تواند موجب رشد سازمان گردد. بلكه ميتوان با استفاده از ابزارهاي انگيزشي كه نيازهاي متعالي انسان را هدف قرار مي دهد اين امر را ممكن ساخت.

 

      همچنين قابل ذكر است كه در صورتيكه چشم انداز يا ماموريت سازمان در فراگردي متعامل بين كاركنان و مديران بدست آيد، نوعي وفاق و مجاهدتي دوسويه و مشترك جهت نيل به اهداف سازمان بوجود مي آيد كه اين خود مي تواند ضمانتي مبني بر تحقق ماموريت و چشم انداز باشد.

 

          بنابراين در اين قسمت مي‌توان به روشني تفاوت بين چشم‌انداز و ماموريت را روشن نمود. در چشم‌انداز مقصد و نهايتي كه سازمان مي‌خواهد در آينده به آن دست يابد ترسيم مي‌شود. (Where we are going) اما در بيانيه ماموريت صرفاً به اين مسئله پرداخته مي‌شود كه سازمان كيست و چه مي‌كند. (Who we are & What we do)

 

در حاليكه‌ بيانيه‌ مأموريت‌ مي‌بايست‌ واقعي‌ بوده‌ و از كلمات‌"سخت‌" (كمي‌) استفاده‌ كند، چشم انداز بايد تجريدي‌، ايده‌آلي‌ بوده‌ و با استفاده‌ از واژه‌هاي‌"نرم‌" (كيفي‌) بيان‌ شود. دورنما (آرمان) بايد الهام‌بخش‌، هيجان انگيز و چالشگر باشد‌ ولي‌ محدودكننده‌ نباشد و بايد دوره‌ زماني‌ پنج‌، ده‌ يا بيش‌ از ده‌ سال‌ (بسته‌ به‌ ماهيت‌ سازمان‌) را فرض‌ كند. هدف‌ بيانيه‌ (چشم انداز) جمع‌ كردن‌ عصاره‌ يا قصد استراتژيك‌ سازمان‌ در يك‌ جمله‌ يا عبارت‌ كوتاه‌ و روشن‌ است‌ و بايد پيش‌ از بيانيه‌ مأموريت‌ قرار گيرد تا هدفهاي‌ نهايي‌ سازمان‌ را ترسيم‌ نمايد.

 

ترتيب و ترتب ماموريت و چشم انداز

آيا بايد ابتدا ماموريت را مشخص نمود، يا چشم اندازي سازمان را تدوين كرد و بعد به نگارش بيانيه ماموريت پرداخت؟ در پاسخ، بايد خاطر نشان ساخت كه به رغم آن كه برخي برنامه ريزان و نويسندگان كتاب هاي برنامه ريزي و مديريت استراتژيك، تدوين چشم انداز را در اولويت قرار داده اند و سپس به تدوين بيانيه ماموريت پرداخته اند. به دلايل زير، تدوين ماموريت بايد در اولويت قرار گيرد:

الف) ابتدا بايد فلسفه وجودي سازمان و مهم ترين وظايفش در حال حاضر روشن گردد و سپس به آينده انديشيد.

ب) چشم انداز ادامه ماموريت سازمان محسوب مي شود و حق آن است كه اين فرآيند به طور سيستماتيك از آغاز تا پايان طراحي گردد نه بر عكس.

پ) ماموريت سازمان با تعهد همراه است و داراي استمرار و براي مدتي طولاني بدون تغيير مي باشد، در  حال آن كه، چشم انداز مي تواند در هر دوره برنامه ريزي دچار تغييرات گردد. به علاوه، چشم انداز جنبه وعده و آرزو دارد،‌ نه تعهد.

ت) اكثريت قابل ملاحظه اي از نظر صاحبنظران و نويسندگان، تدوين ماموريت را در اولويت قرار داده اند.

رويهمرفته، تدوين ماموريت در اولويت قرار داشته و آنچه كه قرار است به عنوان امتداد روند فعاليت هاي سازمان در آينده به نوعي متجلي شود، يعني چشم اندازي سازمان، الهام يافته از ماموريت آن مي باشد.

 

خلاصه مولفه های مطرح در چشم انداز

·        جهت گيري آينده سازمان

·        محصول آينده سازمان

·        مشتري آينده سازمان

·        بازارهاي آينده سازمان

·        هويت آينده سازمان

·        جايگاه آينده سازمان

·        شيوه دستيابي به جايگاه آينده سازمان

·        رويكرد شيوه ارتقاء آينده سازمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تدوين و تعيين جهت گيري سازماني                            

 

تدوين و تعيين جهت گيري سازماني

چشم انداز

در تعيين جهت‌گيري‌هاي سازماني سه عنصر اصلي وجود دارد؛ مأموريت سا‎زمانی، چشم‌انداز سازماني، ارزش‌هاي سازماني مي‌باشند. اين سه مفهوم به منزله اتصال دهنده عناصر سازماني بوده، بيانگر ماهيت، چگونگي و راستاي جهت‌گيري‌هاي سازماني هستند. مأموريت معادل فلسفه وجودي،ارزش‌ها به منزله اصول اعتقادي ديرپا و اساسي و چشم‌انداز حكم تصوير زنده سازمان در آينده‌اي تعريف شده را دارد. البته بايد توجه داشت که بعد از طراحی استراتژيها و اهداف ممکن است دوباره، اين عناصر تطبيق و بهبود داده شوند.

از سوي ديگر اين سه به هيچ‌وجه منفك از هم نمي‌باشند و بطور تفكيك‌ناپذيري در قلب و ذهن افراد جمع شده‌اند. دراين فرآيند مي‌بايست دامنه نظردهي و بحث را كاملاً بازگذاشت و به افراد اجازه داد افكار ذهني خود را كاملاً به تصوير بكشند. برخي افراد مايل هستند مستقيماً بر منظور سازمان تمركز كنند (مأموريت)، برخي بطور طبيعي دوست دارند تأثير عملكرد سازمان در محيط اطراف را به تصوير بكشند (چشم‌انداز)، و برخي ديگر قبل از هر چيز بر اصول مشاركت و چگونگي عملكرد درون سازماني و تأثيرات برون سازماني تاكيد دارند (ارزش‌ها).

 

اصطلاحات و کلمات مشابه چشم انداز

دورنما، آرمان، اهداف بلند مدت و کلان

 

كلمات انگليسي : Vision و گهگاهي Perspective

 

از الزامات اصلي رهبري استراتژيك به شكل اثربخش داشتن چشم اندازي صريح  است. در حقيقت اگر مديران سازمانها از آينده سازمان و حرفه، يازمنديهاي مشتري، فعاليتهاي لازم الاجرا و وضعيت متغيرهاي محيطي آگاهي نداشته باشند ،قادر نخواهند بود تا به عنوان رهبر يا استراتژيست سازمان را به اهداف و رسالت وجودي خود رهنمون كند. در حقيقت اين مديران سازمانها هستند كه با پاسخ به سؤالاتي چون ”چرا ؟ ” ، ”چگونه ” ، ”چه ” ،” چه زمان ” ،” چه كسي ” و امثالهم ديگران را هدايت و به پيش مي برند. لازم به ذكر است كه چشم انداز استراتژيك يك سازمان، به هيچ وجه بازي با الفاظ براي بيان شعار تبليغاتي نيست بلكه تعقلي است در باب اين موضوع كه سازمان چه نوع كاميابي را برای خود تعريف می کند.

 

بيانيه چشم انداز تصويري را از آينده براي كاركنان، مشتريان، افراد ذينفع ارايه مي دهد. بيانيه مطلوب، تصويري است كه نه تنها القا كننده انرژي و چالش دار است، بلكه به قدر كافي داراي معني است كه هر فردي بتواند فعاليت خودش را با آن چشم انداز مرتبط سازد.

 

تبيين چشم انداز، حاصل يك فعاليت گروهي است كه براي اين كار افراد بايد خارج از محيط كار معمول در حالتي كه كاملاً احساس راحتي براي خلاق بودن داشته باشند، قرار گيرند

 

کاربرد  بيانيه چشم انداز

سازمان ها هميشه با اين چالش روبرو هستد كه چگونه با وجود محدوديت در منابع موجود، خدمات را با حداكثر كارآيي و اثر بخشي و با كيفيت مطلوب ارايه نمايند. ارايه چشم اندازي مطلوب براي آينده سازمان، مي تواند سازمان ها را در بازبيني خدمات ياري دهد و آنها را آماده عرضه خدمات جديد با توجه به نوع نيازمنديها در آينده بنمايد. به زبان ساده تر، بيانيه چشم اندازي سازمان، تصويري قابل درك از آينده مطلوب براي سازمان است. يك بيانيه مطلوب مي تواند بين مديران سطوح بالايي سازمان و ساير مديران در سرتاسر سازمان، يعني كساني كه قرار است برنامه را اجرا نمايند، از طريق ايجاد همسويي، مشاركت ايجاد كند.  چشم­انداز سازمان به عنوان هدف هر فرد در سازمان محسوب شده و با ايجاد مشاركت، تعهد لازم را براي نيل به چشم انداز براي تمام كاركنان در آينده بر مي انگيزد. بيانيه چشم انداز مطلوب، بيش از يك تصوير عمل نموده و با القا و روح بخشيدن به آينده قابل وصول، نقش مهمي در تغيير سازمان ايفا خواهد نمود.

 

مفهوم چشم انداز؛ تعاريف و ابعاد مختلف

 

·        چشم­انداز سازمان توصيف مي كند كه شركت مي خواهد در آينده اي دور به چه سازماني تبديل شود و افق آينده آن چيست (What do we want to become?).

·        ترسيم كردن آرمان، روياها و اهداف کلان سازمان را چشم انداز سازمان مي نامند.

·        چشم­انداز در واقع نظرگاهي است به آينده كه مديريت سازمان آن را نهايتي براي آن سازمان مي داند. چشم انداز در واقع نمايانگر اين است كه سازمان آروز دارد به چه آرماني دست يابد.

·        چشم­انداز تصويري از آينده است كه در صورت تحقق اهداف و مقاصد نهايي، سازمان به آن دست خواهد يافت.

·        چشم­انداز بيانگر آن است كه شما چه باور و آرزويي  براي آينده سازمان خود داريد. چشم انداز كلا جنبه الهامي دارد، نوعي قول و آرزو براي آينده است، چالشي است و در آينده طولاني مدت قرار است تحقق مي يابد.

·        چشم­انداز، بيانيه كلي آن چيزي است كه سازمان در آينده ميخواهد باشد و باهدف آفريدن آينده و نه پيش بيني آينده ترسيم مي شود. چشم انداز بايد واقعي باشد و به مثابه ستاره قطب شمال است و نقش يك نيروي جهت دهنده و يك عامل يكپارچه كننده را بازي مي كند. در صورت اتفاق نظر روي يك چشم انداز سازماني، فرهنگ حمايت از استراتژي هاي سازماني شكل خواهد گرفت و باور مشترك در سازمان ايجاد خواهد شد. چشم انداز تصوير زنده سازمان در آينده است.

·        چشم‌انداز، يك تصوير مطلوب از آينده سازمان راترسيم مي‌كند كه استراتژي ها براي تحقق آن تدوين شده اند.

·        چشم‌انداز، وضعيتي است كه مديريت سعي مي‌كند سازمان را به طرف آن رهبري ‌كند.

·        چشم‌انداز، موجب هماهنگي در درون سازمان و سازگاري بين تصميمات و فعاليتهاي سازمان مي‌شود.

·        اعتقاد افراد سازمان به چشم‌انداز موجب بروز انرژي زيادي در سازمان مي‌شود.

·        چشم‌انداز، يك هدف بلند پروازانه پنج تا سي ساله به اضافه توصيف زنده آن

·        چشم‌انداز، كاركنان را درگير مي‌كند، گسترده مي‌شود و آنها را جذب مي‌كند.

·        چشم‌انداز قله‌اي است كه بايد به آن رسيد.

·        چشم‌انداز مؤثر در سازمان، مستلزم اعتماد و تعهد همگانی است.

·        چشم‌انداز به يك توصيف زنده و تحريك‌كننده نيز نياز دارد.

چشم انداز به موارد زير پاسخ می دهد

× سازمان به چه سويي بايد هدايت شود ؟ (جهت گيري آينده سازمان)

× محصول، مشتري و فن‌آوري فعلی و آتی سازمان كدامند؟ (محصول، مشتري  و بازارهاي آينده سازمان)

× سازمان مي‌خواهد به چه سازماني مبدل شود؟  (هويت آينده سازمان)

× در درازمدت سازمان مي‌خواهد به چه جايگاهي دست يابد؟ (جايگاه آينده سازمان)

× ما كه هستيم و چه خواهيم شد؟ (قابليت ها و شايستگی های سازمان)

× رويكرد کلی شيوه ارتقاء آينده سازمان در جهت دستيابي به جايگاه آينده سازمان

× ارتباطات نوين سازمان با ذينفعان

× سازمان در آينده دنبال چه چيزي خواهد بود و چه تصميماتي در اين مورد دارد؟

× سازمان تمايل دارد با چه تصويري براي مردم، كاركنان سازمان و گروه هاي ذينفع شناخته شود؟

× سازمان چگونه كيفيت زندگي كساني را كه از خدمات اين سازمان استفاده مي­نمايند ارتقا مي دهد؟

×  سازمان آينده مطلوب را چگونه توصيف مي كند؟

× چه كمكهايي در آينده مي تواند به سازمان صورت گيرد؟

× بزرگترين فرصت براي سازمان در آينده چه خواهد بود؟

× سازمان براي فعاليت در آينده بايد داراي چه ويژگي هايي باشد؟

 

علاوه بر موارد بالا، سوالات ديگري مطرح است كه بايد پاسخ داده شود:

الف) چه ابعاد كليدي براي آينده سازمان تصور مي شود؟

ب) چه انگيزه اي براي كاركنان وجود دارد كه عضوي از اين سازمان در آينده باشند؟

پ) قابليت هاي سازمان كدامند و كدام بايد باشند؟

ت) سازمان چه موضعي در قبال عواملي از قبيل مشتريان،  رشد، تكنولوژي، كيفيت، كاركنان و غيره، بايد داشته باشيم؟‌

ث) بزرگترين شانس براي رشد سازمان  در چيست؟

 

در اين گذار آنچه اهميت والايي دارد توجه به محيط و چالشهاي محيط داخلي و خارجي است، چرا كه اين مساله دركی را پديد مي‌آورد كه سازمان در يك دوره زماني طولاني مدت بايد چگونه متحول شود.

 

اهميت چشم‌انداز

چشم‌انداز سازمان نقش حائز اهميتی در هدايت‌ سازمان و تدوين استراتژي دارد. در حقيقت در ترسيم چشم‌انداز سازمان مي‌بايست ذهن را در ماوراي زمان كنوني به پرواز درآورد و حول موضوعات زير به تفكر و انديشه پرداخت:

·        فن‌آوري‌‌هاي جديد و نوين

·        احتياجات و نيازمنديهاي مشتريان از سازمان

·        رقابت، مزيتهاي رقابتي و بازارهاي جديد

·        عوامل محيط داخلي و خارجي و ماهيت تاثيرگذاري آنها

 

فلذا به تعبيري كلي در باب اهميت چشم‌انداز مي‌توان چنين ابراز داشت كه بي‌توجهي مديران نسبت به چشم‌انداز يعني به استقبال ابهامات، مخاطرات و پيچيدگي‌هاي غامض جهان آينده رفتن.

در هر تدوين و تبليغ چشم انداز تاثيرات زير را در سازمان دارد:

·        كنترل سرنوشت آتي سازمان (آفريشن آينده به جای پيش بينی آن)

·        پاسخ گفتن به افق ها و چالش های تغيير‌هاي محيطی

·        يافتن ياران مساعد (اتحاد استراتژيكي(

·        نياز به كنترل بيشتر روي سرنوشت سازمان

·        نياز به چرخش و بازنگري

·        تغيير در فرهنگ سازماني و ايجاد فرهنگ مقتضي

 

 

5 روش تدوين چشم انداز

براي تدوين چشم انداز مي توان از 5 طريق اقدام كرد :

الف : شناسايي ذينفع‌هاي مختلف و کشف، استخراج و تدوين توقع آنها

ب: شناسايي عوامل كليدي موفقيت سازمان و اعلام موضع در قبال آنها

ج : عصاره گيری از اهداف و استراتژی های سازمان

د:  کشف و تدوين عزم و اراده تصميم گيرندگان اصلی سازمان

هـ: ترکيبی از موارد فوق

 

اكثر مردم در زندگي خصوصي خود نيز داراي چشم‌انداز، ارزش‌هاي شخصي و مأموريت هستند. لكن وقتي دو يا چند نفر گردهم مي‌آيند تا با يكديگر همكاري كنند، به تلاش مضاعفي براي رسيدن به اين موارد نياز است. براي اينكه يك گروه بتواند بهينه عمل كند، مي‌بايست به ارجحيت‌ها، اولويت‌ها، دغدغه‌ها و ذهنيات همگي آنها توجه شده باشد. به عبارت ديگر يك مدير استراتژيست مي‌بايست براي ايشان شرايطي را فراهم آورد كه افراد بتوانند عقيده‌ها و تصميمات خود در مورد ارزش‌ها، مأموريت و چشم‌انداز خود و سازمان را با هم مبادله كنند. كند و كاو و توافق بر سر اين مباني معمولاً در ملاقات‌هاي ور در رو، جلسات يورش فكري و مباحثات جهت‌مند ميسر است. اما رويكردهاي ديگري نيز وجود دارند كه عبارتند از:

×      تدارك مجموعه‌اي مصاحبه با افراد كليدي براي پرسيدن مأموريت، ارزش‌ها و چشم‌انداز ايشان از خودشان به عناوين مختلف و سپس جمع‌بندي نظرات به مبناي مناسبي رسيد.

×      تشويق كليه افراد يك سازمان به نوشتن يك بيانيه شخصي و سپس جمع‌بندي نتايج در راستاي يافتن مرز اختلاف عقايد.

×      تشويق افراد صاحب‌نظر و كليدي به نوشتن سرفصل موضوعات كليدي براي سازمان از نظر خودشان و سپس يافتن اصول نوشتاري و بسترهاي فكري مربوطه.

 

شايان ذكر است در شرايطي كه عملكرد يك سازمان در جامعه تأثير فراگير داشته، به مشتريان متعددي خدمت‌دهي مي‌كند، مي‌توان براي شناسايي جهت‌گيري‌هاي اساسي سازمان، جلسات عمومي تدارك ديد و در تدوين مأموريت، چشم‌انداز و ارزش‌ها، نه تنها نظرات افراد درون‌سازماني، بلكه به نوعي نظرات كليه ذينفعان را لحاظ نمود.

 

همانطور كه بحث شد براي تدوين مأموريت، چشم‌انداز و ارزش‌ها مي‌توان روش‌هاي مختلفي را در پيش گرفت. در اين راستا، رويكرد مناسب مي‌بايست متناسب با فرهنگ سازماني اتخاذ شود. از سوي ديگر اين سه به هيچ‌وجه منفك از هم نمي‌باشند و بطور تفكيك‌ناپذيري در قلب و ذهن افراد جمع شده‌اند. دراين فرآيند مي‌بايست دامنه نظردهي و بحث را كاملاً بازگذاشت و به افراد اجازه داد افكار ذهني خود را كاملاً به تصوير بكشند. برخي افراد مايل هستند مستقيماً بر منظور سازمان تمركز كنند (مأموريت)، برخي بطور طبيعي دوست دارند تأثير عملكرد سازمان در محيط اطراف را به تصوير بكشند (چشم‌انداز)، و برخي ديگر قبل از هر چيز بر اصول مشاركت و چگونگي عملكرد درون سازماني و تأثيرات برون سازماني تاكيد دارند (ارزش‌ها). اما نكته در اينجاست كه تنها با تشويق تمامي اين افراد- و نه برخي از آنها- به همكاري در تدوين مأموريت، چشم‌انداز و ارزش‌هاست كه مي‌توان از نتايج جلسات يورش فكري استفاده كرد.

معيارهای يک چشم انداز خوب

در هنگام تدوين چشم انداز براي سازمان، معيارهاي زير بايد مد نظر قرار گيرد:

×           خلاصه، مختصر و قابل سپردن به ذهن باشد.

×           الهام بخش و چالشي باشد.

×           تعريف يك وضعيت ايده آل پسنديده و مطلوب باشد.

×           براي كاركنان، مراجعين و گروه هاي ذينفع قابل قبول باشد.

×           واقع گرايانه و دست يافتني باشد.

×           توصيفي از سطح خدمات در آينده باشد.

×           موضوعيت خود را زود از دست نداده و كهنه نشود.

×           ايده­آل مطلوب را به تصوير مي كشد.

×           بر مشتريان، كاركنان و كليه ذي نفعان تكيه دارد.

×           سطوح كاركرد را در آينده مطلوب، توضيح مي دهد.

×           فراتر از شرايط عادي هر زمان است.

×           قابل درك و ساده براي يادآوري باشد

×           الهام بخش بوده و براي حصول آن در آينده نياز به تلاش باشد

×           قابل باور بوده و در راستاي ارزش هاي استراتژيك و مأموريت سازمان باشد

×           به عنوان نقطه تفاهم ذينفعان مهم باشد

×           چشم انداز بايد براي اعضاي سازمان يا جامعه قابل فهم، مناسب باشد.

×           چشم انداز بايد ترغيب كننده انسان ها باشد و روح هدايت در برداشته باشد.

×           چشم انداز بايد در وهله نخست، همكاران را تقويت نمايد، سپس ديگر ذينفعان 

×           چشم انداز براي آينده ارايه مي‌شود، در عين حال به گذشته نيز توجه دارد.

×           چشم انداز به تفصيل بيان مي‌شود و تنها به كلي گويي ختم نمي شود.

×           جهت حرکت را بيان کند

×           واضح و قابل فهم باشد

×           بلند پروازانه باشد (امکان پذير باشد)

×           تغيير شرايط آينده را حتي الامکان پاسخگو باشد

×           عاملي برانگيزاننده و بسيج کننده باشد

×           هدايت کننده و جهت دهنده باشد.

×           دوره آرمان حداقل 5 ساله باشد.

×           آرمان زاييده ذهن و خلاقيت مديران مي باشد .

×           چالش برانگيز و رو به كمال

×           محكم ولي انعطاف پذير و آماده تغيير  در زمان

×           معني دار براي ذينفعان و مايه شوق و  اميد

×           كوتاه، ساده و به يادماندني

×      آرماني، احساسي و انگيزشي

×           آرزويي روشن براي آينده باشد و توافق‌ نظر ايجاد كند

×           قابل‌ درك‌ و پذيرش‌ توسط‌ كاركنان‌ باشد.

×           قابل‌ اندازه‌گيري‌، عملي‌ و با عبارات‌ مشخص‌ بيان‌ شده‌ باشد ـ نه‌ دور از واقعيّت‌

×           در عين‌ حال‌ كامل، به‌ يادماندني‌ و به‌ اندازه‌اي‌ باشد كه‌ سازمان‌ را بشناساند

×           اين‌ بيانيه‌ بايد به‌ قدر كافي‌ كلي‌ باشد كه‌ امكان‌ تغيير در مجموعه‌ محصول‌ يا خدمات‌ تا زماني‌ كه‌ فعاليت‌ اصلي‌ ثابت‌ باقي‌ مانده‌ است‌ وجود داشته‌ باشد، اما به‌ اندازه‌ كافي‌ هم‌ بايد مشخص‌ باشد كه‌ سازمان‌ در بين‌ ديگر سازمانهاي‌ هم‌نوع‌ خود متمايز گردد.

 

رابطه ماموريت و چشم انداز

نكته جالب توجه اي كه در خصوص ارتباط ماموريت سازمان و چشم انداز و نيز تاثير آن حائز اهميت است آن است كه تعريف بيانيه ماموريت سازمان و بيانيه چشم انداز سازمان مي تواند عاملي انگيزشي و محرك براي دستيابي به نقطه بهينه عملكرد در سازمان باشد. به عبارتي ديگر سود و زيان به تنهايي نمي تواند موجب رشد سازمان گردد. بلكه ميتوان با استفاده از ابزارهاي انگيزشي كه نيازهاي متعالي انسان را هدف قرار مي دهد اين امر را ممكن ساخت.

 

      همچنين قابل ذكر است كه در صورتيكه چشم انداز يا ماموريت سازمان در فراگردي متعامل بين كاركنان و مديران بدست آيد، نوعي وفاق و مجاهدتي دوسويه و مشترك جهت نيل به اهداف سازمان بوجود مي آيد كه اين خود مي تواند ضمانتي مبني بر تحقق ماموريت و چشم انداز باشد.

 

          بنابراين در اين قسمت مي‌توان به روشني تفاوت بين چشم‌انداز و ماموريت را روشن نمود. در چشم‌انداز مقصد و نهايتي كه سازمان مي‌خواهد در آينده به آن دست يابد ترسيم مي‌شود. (Where we are going) اما در بيانيه ماموريت صرفاً به اين مسئله پرداخته مي‌شود كه سازمان كيست و چه مي‌كند. (Who we are & What we do)

 

در حاليكه‌ بيانيه‌ مأموريت‌ مي‌بايست‌ واقعي‌ بوده‌ و از كلمات‌"سخت‌" (كمي‌) استفاده‌ كند، چشم انداز بايد تجريدي‌، ايده‌آلي‌ بوده‌ و با استفاده‌ از واژه‌هاي‌"نرم‌" (كيفي‌) بيان‌ شود. دورنما (آرمان) بايد الهام‌بخش‌، هيجان انگيز و چالشگر باشد‌ ولي‌ محدودكننده‌ نباشد و بايد دوره‌ زماني‌ پنج‌، ده‌ يا بيش‌ از ده‌ سال‌ (بسته‌ به‌ ماهيت‌ سازمان‌) را فرض‌ كند. هدف‌ بيانيه‌ (چشم انداز) جمع‌ كردن‌ عصاره‌ يا قصد استراتژيك‌ سازمان‌ در يك‌ جمله‌ يا عبارت‌ كوتاه‌ و روشن‌ است‌ و بايد پيش‌ از بيانيه‌ مأموريت‌ قرار گيرد تا هدفهاي‌ نهايي‌ سازمان‌ را ترسيم‌ نمايد.

 

ترتيب و ترتب ماموريت و چشم انداز

آيا بايد ابتدا ماموريت را مشخص نمود، يا چشم اندازي سازمان را تدوين كرد و بعد به نگارش بيانيه ماموريت پرداخت؟ در پاسخ، بايد خاطر نشان ساخت كه به رغم آن كه برخي برنامه ريزان و نويسندگان كتاب هاي برنامه ريزي و مديريت استراتژيك، تدوين چشم انداز را در اولويت قرار داده اند و سپس به تدوين بيانيه ماموريت پرداخته اند. به دلايل زير، تدوين ماموريت بايد در اولويت قرار گيرد:

الف) ابتدا بايد فلسفه وجودي سازمان و مهم ترين وظايفش در حال حاضر روشن گردد و سپس به آينده انديشيد.

ب) چشم انداز ادامه ماموريت سازمان محسوب مي شود و حق آن است كه اين فرآيند به طور سيستماتيك از آغاز تا پايان طراحي گردد نه بر عكس.

پ) ماموريت سازمان با تعهد همراه است و داراي استمرار و براي مدتي طولاني بدون تغيير مي باشد، در  حال آن كه، چشم انداز مي تواند در هر دوره برنامه ريزي دچار تغييرات گردد. به علاوه، چشم انداز جنبه وعده و آرزو دارد،‌ نه تعهد.

ت) اكثريت قابل ملاحظه اي از نظر صاحبنظران و نويسندگان، تدوين ماموريت را در اولويت قرار داده اند.

رويهمرفته، تدوين ماموريت در اولويت قرار داشته و آنچه كه قرار است به عنوان امتداد روند فعاليت هاي سازمان در آينده به نوعي متجلي شود، يعني چشم اندازي سازمان، الهام يافته از ماموريت آن مي باشد.

 

خلاصه مولفه های مطرح در چشم انداز

·        جهت گيري آينده سازمان

·        محصول آينده سازمان

·        مشتري آينده سازمان

·        بازارهاي آينده سازمان

·        هويت آينده سازمان

·        جايگاه آينده سازمان

·        شيوه دستيابي به جايگاه آينده سازمان

·        رويكرد شيوه ارتقاء آينده سازمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برنامه ريزي استراتژيک سازمان

برنامه ريزي استراتژيک سازمان

 

تهيه كننده : ليلا فتحي دوست

          فرآيند برنامه ريزي استراتژيك از مباحث مديريتي و مربوط به علم مديريت است كه خود از شاخه علوم انساني مي باشد. علوم انساني به دليل ماهيت خاص خود از پيچيدگي هايي نيز برخوردار مي باشد. زيرا مانند علوم تجربي امكان مشاهده مستقيم و آزمايش در آزمايشگاه و رسيدن به قانون علمي در آن وجود ندارد. به تعداد صاحبنظران در اين زمينه ديدگاه و نظريه وجود دارد كه با گذشت زمان درستي و نادرستي آن اثبات مي گردد.

بنابراين مبحث فوق ، مبحث سنگين و پيچيده ايي مي باشد و تا آنجا كه مقدور باشد مقدمه اي از آن در اين مقاله ارائه مي گردد و درباره بعضي مباحث توضيحاتي ارائه شده و بعضي مباحث به صورت تيتروار عنوان مي گردد.

 عنوان مطالب:

1-  مقدمه

2-  تعريف اصطلاحات

1-2-  تعريف فرآيند

2-2- تعريف برنامه ريزي، ويژگيهاي يك برنامه ريزي، انواع برنامه ريزي، تفاوتهاي برنامه ريزي     استراتژيك و برنامه ريزي تاكتيكي

3-2-  تعريف استراتژي

3-  تعريف برنامه ريزي استراتژيك

 4-  دلايل بكارگيري يك برنامه ريزي استراتژيك

5-  بررسي مراحل فرآيند برنامه ريزي استراتژيك به كمك نمودار

6-  اجزاي تشكيل دهنده و يا عوامل اجراكننده فرآيند برنامه ريزي استراتژيك

7-  روشهاي اجرائي برنامه ريزي استراتژيك

8-  ويژگيهاي يك برنامه ريزي استراتژيك موفق

9-  نتيجه گيري

مقدمه : 

مقدمه را با اين جمله شروع مي كنيم :        “ آينده را به خاطر بسپاريد ”

 آينده شامل رويدادهايي مي باشد كه تا به حال اتفاق نيفتاده است و به خاطر سپردن آن شايد ممكن نباشد و اين جمله در ذهن يك تضاد را تداعي مي كند كه چگونه مي توان اتفاقاتي را كه هنوز بوقوع نپيوسته به خاطر سپرد و در ذهن مرور كرد. افرادي مانند پيشگوها اين ادعا را دارند كه آينده را مي بينند و پيش بيني مي كنند. به خاطر آوردن رويدادي يعني تمام تصاوير را ديدن ، بوها را بوييدن و اشياء را لمس كردن و...... . هر انسان بارها در زندگي تجسم آينده را با داشتن حس نگراني تجربه كرده است. حس نگراني عبارت است از مجموعه اي از رويدادهاي ناخوشايند كه هنوز اتفاق نيفتاده كه در ذهن مرور مي شود ، تجسم رويدادهاي احتمالي آينده و تصور نتايج وحشتناك در خيال باعث ايجاد حس نگراني مي شود. مارك تواين درباره نگراني گفته است :    اكثر تجربيات ناخوشايند زندگي من در عمل رخ نداده است . ”

در وجود انسان خاطره واميد دو چيز متفاوت و عجيب هستند اولي به گذشته نگاه مي كند و ديگري به آينده و ما بايد سعي كنيم پندارهايي را كه طرح هاي آينده ما را اثربخش تر مي كنند در ذهنمان تجسم كنيم. ما بايد مهارت تجسم كردن را در راستاي دستيابي به نتايج مثبت به كار بنديم مانند قهرمان المپيك و تصوير سازي با جزئيات به هنگام تمرين يعني با تصور و تجسم قرار گرفتن در خط شروع و شنيدن صداي شليك تير، دويدن ، شنيدن هياهوي تماشاگران ، مشاهده خط پايان و در نهايت عبور از خط پايان و شنيدن صداي تشويق كه اين تصورات ، انرژي مثبت فراوان در آنها ايجاد كرده و باعث مي گردد اميدوارتر و با انرژي بيشتري به تمرينات پرداخته و نتيجه مطلوب تري بدست بياورند. به تمامي اين فعاليتهاي ذهني تجسم گفته مي شود.

      ما هم مي توانيم با استفاده از اين مهارت ، آينده دلخواه خود را تصوير كرده و در راه رسيدن به آن برنامه ريزي نماييم. مي توان مسائل و رويدادها را قبل از وقوع، تجزيه و تحليل نمود ( آينده سازي فعالproactive futuring   ) هدف از بيان مطالب بالا، اثبات امكان دستيابي به مفهوم برنامه ريزي استراتژيك ( ساختن آينده دلخواه) است.

      آينده را مي توان به وجود آورد و آن را به شكل دلخواه ساخت . مهم آن است كه بدانيم آينده مطلوب چيست و راه رسيدن با آن چگونه است ؟ ترسيم و درك آينده مطلوب “ چشم انداز ” يا vision  با استفاده از مهارت تجسم و عينيت بخشيدن امكان پذير مي باشد ، دقيقاً آن چيزي كه در فرآيند برنامه ريزي استراتژيك دنبال مي شود.

      فقط تنها چيزي كه برنامه ريزي استراتژيك و يا همه افراد بايد بدانند اينست كه :

“ هر چيزي را كه تصور كنيم و بدان باور داشته باشيم همان را بدست خواهيم آورد ”

      لازمه اين گونه تفكر، ايجاد تغيير در باورها و ذهنيت هاي تك تك افراد مي باشد . براي ايجاد تغيير در اطرافمان ضروري است نوع نگاهمان را تغيير دهيم و دريچه هاي ديگري را بر روي خود بگشاييم . لازمه ماندگاري و همسويي با شرايط عصر جديد پذيرفتن اين نكته است كه ما در جامعه جهاني زندگي كنيم كه كشورها به لحاظ اقتصادي وابستگي متقابل به يكديگر دارند . اين وابستگي متقابل روز به روز بيشتر و قوي تر خواهد شد و كشورهايي گويي سبقت را مي برند كه در صحنه جهاني حضوري فعال و روزافزون داشته باشند . بنابراين بايد بياموزيم كه : “ نه تنها جهاني بينديشيم ، بلكه جهاني نيز عمل كنيم “ براي اين كار مجبور به تغيير ذهنيت ها و تفكراتمان هستيم.

      اگر ميخواهيم جهاني فكر كنيم و فرصت هاي مناسب كسب و كار را بدست آوريم . در آن صورت بايد تمركز ما ، ساختار ما و روش كار ما براساس برنامه هاي استراتژيك تغيير يابد. در جهاني كه مدام در حال تغيير مي باشد بايد به تغيير متعهد و معتقد باشيم حتي اگر مستلزم مقداري ريسك باشد.

تغيير تاثيرروان شناختي قابل ملاحظه اي بر ذهن انسان دارد . براي افراد ترسو تغيير تهديدكننده است زيرا معتقدند كارها بدتر مي شوند. براي افراد اميدوار تغيير مشوق و دلگرم كننده است چون معتقدند كارها بهتر شوند . براي افراد مطمئن و راسخ تغيير الهام بخش است زيرا معتقدند مي توان كارها را بهتر كرد.

      براي كمك به سازمانها ، براي تدوين يك چشم انداز و تعيين جايگاه خود و مسير حركت درآينده ، تدوين برنامه استراتژيك لازم است . فرآيند برنامه ريزي استراتژيك يك پيام مهم و اثر گذار دارد و آن اين است  :

        تنها چيزي كه براي شروع نياز داريم يك روياست ، رويايي كه بتواند ما را در بهتر از گذشته بودن ياري دهد . تنها چيزي كه بايد در وجودمان داشته باشيم باور است ، باوري كه تضمين كند رويايمان به واقعيت خواهد رسيد . تنها چيزي كه بايد انجام دهيم عمل است و زمان همين حال است. ”

      همانطور كه گفتيم فرآيند برنامه ريزي استراتژيك به دنبال “ ساختن آينده دلخواه ” است. آينده را مي توان به وجود آورد ( تجربه حس نگراني ) و آن را به شكل دلخواه ساخت با آينده نگري ( چشم انداز مطلوب ) ، آينده سازي فعال ( تجسم مثبت ) و برنامه ريزي هدفدار و استراتژيك .

 برنامه ريزي استراتژيك يك فرآيند ساده نيست ولي با گذشت زمان ساده تر مي شود ، زيرا برنامه ريزي استراتژيك يك مهارت است ، قابل مشاهده و حقيقت گرا است و آينده اي را به تصوير مي كشد كه هم مطلوب و هم قابل دستيابي است.

      مهم آن است كه بدانيد آينده مطلوب چيست ؟ و راه رسيدن به آن چگونه است؟

تعريف اصطلاحات :

-         تعريف فرآيند  ( process )

      فرآيند عبارت است از مجموعه اي از فعاليت ها كه يك يا بيش از يك نوع درونداد را تبديل به بروندادهايي مي نمايد كه براي مشتري ايجاد ارزش مي كند. در واقع ايده اصلي فرآيند نگري يك چيز بيشتر نيست و آن اينكه “ مهم نيست كه يك پديده چه اجزايي دارد ، مهم اينست كه چه اثري دارد و نتيجه آن چيست 

      اگر يك خط توليد را در نظر بگيريم ، فرآيند توليد يعني محصول نهايي توليد شده و ديگر به مراحل طراحي ، خط توليد ، مونتاژ ، كنترل كيفيت، تست و آزمايش محصول و غيره نمي پردازيم.

-         تعريف برنامه ريزي  ( planning  )

 برنامه ريزي عبارت است از كوششي آگاهانه و منظم براي انتخاب بهترين راه موجود جهت رسيدن به اهداف مخصوص . شاخصي است براي بكار بردن منطقي دانش بشري و يكي از ابزار مديريت است كه زمينه منطقي اتخاذ تصميم را فراهم مي سازد. در يك كلام طرح تدابيري كه بتوان بنحو شايسته از منابع موجود براي نيل به اهداف مطلوب استفاده نمود.

-  ويژگي هاي يك برنامه ريزي

در مورد برنامه ريزي سه ويژگي را مي توان شمرد:

1- برنامه ريزي چيزي است كه ما بيش از هر كاري به آن مشغول هستيم يعني تصميم گيري كه مبتني بر پيش بيني است.

2- برنامه ريزي هنگامي لازم است كه موقعيت مطلوب ما براي آينده ، در برگيرنده ي مجموعه اي از تصميمات متكي بر يكديگر باشد ، يعني با يك نظام تصميم گيري مواجه هستيم .

3- برنامه ريزي فرآيندي است كه سازمان را در ايجاد يك يا چند موقعيت دلخواه براي آينده اي كه دستيابي به آن دشوار به نظر مي رسد ، ياري مي دهد.

-  انواع برنامه ريزي

يكي از تقسيمات برنامه ريزي شامل دو بخش زير مي باشد :

1- برنامه ريزي تاكتيكي

2- برنامه ريزي استراتژيك

روشن است كه اين دو تفاوتهايي با يكديگر دارند اما اين تفاوتها داراي مرز روشني نيست زيرا آنچه كه براي يك فرد تصميم تاكتيكي است براي فرد ديگر ممكن است تصميم استراتژيك باشد به طوري كه تشخيص تفاوت ميان آنها يك امر نسبي است و نه مطلق .

-  تفاوتهاي برنامه ريزي استراتژيك و برنامه ريزي تاكتيكي

1- در برنامه ريزي تاكتيكي به طور كلي در سطوح مياني و پايه اي سازمان انجام مي گيرد در حالي كه برنامه ريزي استراتژيك در سطوح عالي شكل مي گيرد.

2- در برنامه ريزي تاكتيكي بيشتر بر منافع فعلي سازمان تاكيد مي شود در حالي كه در برنامه ريزي استراتژيك به منافع آينده توجه مي شود.

3- برنامه ريزي تاكتيكي كوتاه مدت است و ديد برنامه ريزي استراتژيك بلند مدت است.

4- در برنامه ريزي تاكتيكي بيشتر روشهاي كار تجربه شده و متكي به دستاوردهاي گذشته است و در برنامه ريزي استراتژيك روشهاي نو و تجربه نشده مورد توجه است.

5- برنامه ريزي تاكتيكي نسبت به برنامه ريزي استراتژيك مخاطره كمتري دارد.

6- تاكيد برنامه ريزي تاكتيكي بر كارايي است در حالي كه برنامه ريزي استراتژيك به اثر بخشي تكيه دارد

تعريف استراتژي :  ( strategy )

برنامه ، الگوي رفتاري ، سياست يا تصميمي است كه سمت و سوي ديدگاهها و جهت حركت سازمان را نشان مي دهد و به معني راهبرد مي باشد.

تعريف برنامه ريزي استراتژيك :     ( strategic  planning )

     فرآيند برنامه ريزي استراتژيك گونه اي از برنامه ريزي است كه در آن هدف ، تعريف و تدوين

استراتژي است .

دلايل بكارگيري برنامه ريزي استراتژيك :

 1- برنامه ريزي استراتژيك براي محيط هاي به شدت پيچيده و متغيير طراحي شده است .

2- برنامه ريزي استراتژيك براي كسب نتيجه است و بخشي ازمديريت نتيجه گرا را تشكيل مي دهد .

3- يك ابزار اساسي براي اعمال مديريت است .

5- برنامه ريزي استراتژيك خود را تطبيق مي دهد .

6- براي پشتيباني مشتريان لازم است .

7- برنامه ريزي استراتژيك ارتباطات را گسترش مي دهد .

     برنامه ريزي استراتژيك يك مجموعه از دستورالعمل هاي ضرباتي نيست و همانند يك چوب جادوئي نيست بلكه برنامه ريزي استراتژيك همانند بسياري از فعاليت هاي بهبود مديريتي ، يك سرمايه گذاري بلند مدت است كه آثار آن با گذشت زمان افزايش مي يابد و براي دستيابي به نتايج ، راهبران و مديران اجرائي همچون ساير كاركنان بايست در قبال برنامه ها مسئول باشند و به موازات آنها در پاينده سازي اهداف و استراتژي ها همراهي و كوشش كنند . يكي از ويژگي هاي برنامه ريزي استراتژيك جامعيت (تمام سطوح سازمان را در بر مي گيرد) و شامليت (تمام كاركنان از مديران ارشد تا سطوح پائين تر عملياتي و خط مقدم) مي باشد . و همچنين برنامه ريزي استراتژيك گزينشي ، مقطعي و جايگزيني نيست و در فرآيند برنامه ريزي استراتژيك حركت همسو و هماهنگي تمام قسمتها مهم است .

بررسي مراحل فرآيند برنامه ريزي استراتژيك به كمك نمودار :

       آينده نگري در سازمان يعني ترسيم وضعيت سازمان در ابعاد مختلف و ترسيم شرايط آينده سازمان بصورت سناريو در زمان حال ، چه از لحاظ شرايط داخلي و چه از لحاظ شرايط خارجي ( محيط خارج از سازمان ) بصورتي كه كمترين انحراف را داشته باشد و با كمترين تغييرات بتواند در زمان خود اجرا شود .

       بررسي شرايط محيط داخلي سازمان باعث شناسائي نقاط قوت و ضعف سازمان مي گردد ومي توان در برنامه ريزي استراتژيك بر نقاط قوت سازمان در آينده تكيه كرد و براي بر طرف كردن نقاط ضعف سازمان برنامه ريزي درست و اصولي انجام داد .

       بررسي شرايط خارجي سازمان باعث شناسائي فرصتها و تهديدها مي گردد ، فرصتهايي كه مي توان براي سازمان ايجاد كرد ،  زيرا تمامي فرصتها موجود نيست و همچنين مي توان جلوي تولد برخي از تهديدات را از قبل گرفت و با يك برنامه ريزي مناسب تهديدات را به فرصتها تبديل كرد .

     بعد از مرحله شناسايي شرايط محيط داخلي و خارجي، دو پرسش مهم كه سازمان در اجراي برنامه ريزي استراتژيك با آن ها رو به رو است عبارتند از :

1- فعاليت موسسه چيست ؟                   پاسخ  <-----       رسالت موسسه

2- دليل انجام اين فعاليت چيست ؟          پاسخ  <-----        انتخاب و تعيين اهداف موسسه

 رسالت : تعريف روشني از دامنه ي فعلي و مورد انتظار درچند سال آينده ، نوع فعاليت موسسه ، هدف سازمان ، دليل انجام وظايفي را كه سازمان بر عهده دارد مشخص مي كند و حالت كلي تري نسبت به اهداف دارد .

اهداف : خواسته هاي مشخص تري هستند كه از ماموريت و بررسي محيط ناشي مي شوند . در مورد اهداف چون زمان و منابع محدود هستند بنابراين اولويت بندي اهداف اهميت زيادي دارد .

       حال با توجه به تعيين نقاط ضعف و نقاط قوت سازمان ، فرصتها و تهديدها ، رسالت و ماموريتها و ارزشها و همچنين اهداف و وظايف سازمان مي توان موضوعات استراتژيك  را تعيين و برنامه هاي استراتژيك را تدوين نمود.

اجزاي تشكيل دهنده و يا عوامل اجرا كننده فرآيند برنامه ريزي استراتژيك :

1.                                   كميته راهبري :

        متشكل از مديران سطوح عالي سازمان مي باشد و تدوين و بازنگري چشم انداز مطلوب سازمان vision)) ، ماموريت سازمان ، ارزش ها ، اهداف كلان و تصويب برنامه ها بر عهده اين كميته مي باشد .

1.                                   كميته برنامه ريزي استراتژيك :

 شامل تيم اجرائي است كه مجموع دانش آنها درباره محصولات ، خدمات ، فرآيندها و سيستم هاي كاري مي تواند در تعيين يا بازنگري چشم انداز و در تعيين اهداف و پيشرفت كار و نتايج ، موثر واقع شود شامل مديران سازمان مي باشد كه هر كدام در جايگاه خود به پياده سازي برنامه ها مي پردازند . در اين كميته مدير مالي ، مدير فني ، مدير كيفيت و كنترل كالا ، مدير منابع انساني ، مدير IT و بقيه مديران مياني سازمان حضور دارند .

       3- مديريت برنامه ريزي استراتژيك :

   اين كميته جهت مديريت كل فرآيند تشكيل مي گردد و مواردي مانند پشتيباني لازم در جهت نيل به اهداف ، هماهنگي در جهت پياده سازي برنامه ها ، تهيه جداول زماني و ابزارهاي لازم براي به حركت در آوردن موتور سازمان بر عهده اين افراد مي باشد .

روش هاي اجرائي برنامه ريزي استراتژيك :

 1-  تدوين چشم انداز :

       چشم انداز سازمان بايد خلاصه ، بياد ماندني ، مطلوب و ايده آل مناسب را به تصوير بكشد و همه سطوح را در نظر بگيرد .

2-  تدوين ماموريت :

       - دليل وجودي سازمان

      - جايگاه مشتريان و ذينفعان 

      - نيازها يا مشكلات بارز فعلي

      - بازبيني ماموريت فعلي سازمان

 3-  ارزش ها و اصول رفتاري :

       ارزش ها  ملاك تصميم گيري مشترك در كليه شغلها و موقعيت هاست و باورهاي مشترك  كاركنان هر سازمان است .

 4-  اهداف جسورانه :

        يك هدف جسورانه كاركنان را درگير مي سازد ، گسترده مي شود و همه كاركنان را جذب مي كند .

 5-  ارزيابي دروني و بيروني :

       ارزيابي دروني نقاط ضعف و قوت سازمان را مشخص مي سازد و ارزيابي بيروني فرصت ها و تهديدها را تعيين مي كند .

 6-  استراتژي هاي سازمان و موضوعات استراتژيك :

       قسمتي از ماموريت وجودي سازمان را به صورت خواسته هاي بلند مدت بيان مي كند و حالت كلي ، چند جانبه و وسيع دارد و در درون خود يك ايده و روش را معين مي كند .

 7-  اهداف كلان :

       - تعيين هدف ، يك تلاش جمعي و تيمي است .

       - داشتن ديد سيستمي و يكپارچه ضروري است .

       - براي اهداف پيشنهادي ، علت و معلول ها مشخص شود .

 8-  سنجش و ارزيابي عملكرد :

       هدف از سنجش و ارزيابي عملكرد ، اندازه گيري دقيق آن ميزان اطلاعات صحيح كه در صورت استفاده درست ، موفقيت سازمان در استراتژي ها و اهداف را تضمين مي كند .

9-  بهينه كاوي :

        بهينه كاوي عبارت است از الگو گرفتن از ديگران . بهينه كاوي فرآيندي مداوم و دامنه دار است و به منزله چشم و گوش سازمان عمل مي كند .

10-  تحليل فاصله :

        ابزاري براي بكارگيري مقايسه سيستماتيك بين وضع موجود و وضع مطلوب است .

 11-  اهداف خرد :

       اهداف خرد داراي ويژگي هاي زير مي باشد :

- خاص بودن

- قابل اندازه گيري

- قابل دستيابي

- نتيجه گرا

- كوتاه مدت

 12-  استراتژي هاي عملياتي :

       چگونگي دستيابي به اهداف خرد را نشان مي دهد .

 13-  برنامه هاي اجرايي :

        پاسخ به اينكه چه كارهايي بايد انجام شود .

 14-  ارزيابي فرآيند برنامه ريزي استراتژيك :

       در نهايت با ارزيابي فرآيند برنامه ريزي استراتژيك مي توان پي به موقعيت سازمان برد .

ويژگيهاي يك برنامه ريزي استراتژيك موفق :

 1-  از پشتيباني راهبران و مديريت ارشد برخوردار است .

2-  يك فعاليت مشاركتي است و فقط به گروهي به نام برنامه ريزان محدود نمي شود .

3-  انعطاف پذير و كاربر دوستانه داشته و متناسب با ويژگي هاي سازمان طراحي مي گردد .

4-  مسئوليت ها و زمانبندي فعاليت ها را به روشني بيان مي كند و قابل اعتماد بودن نتايج را تضمين مي كند

5-  مشاركت همگاني و تفاهم را ايجاد مي كند و گسترش مي دهد .

6-  نسبت به محيط آگاه است و موضوعات محيطي را با حساسيت پيگيري مي كند .

7-  درباره اهداف ، اقدامات ، نتايج و پيامدها واقع نگر است و موضوعات را به طور جامع و يكپارچه مورد بررسي قرار مي دهد .

8-  شواهد انگيزه بخش براي توصيه هاي خود ارائه مي دهد .

9-  براي رفع اختلاف نظرها روش مناسبي ارائه مي دهد .

10-  پويا و جاري است و نه ايستا و راكد .

11-  فرآيند برنامه ريزي و برنامه ها به طور منظم و مستمر بازنگري مي شود و بهبود مي يابد .

نتيجه گيري :

       پيشرفت و توسعه ي سريع در جهان امروز و تغييرات پرشتاب محيطي ، آگاهي از تحولات را ضروري ساخته است . نياز به برنامه ريزي بر كسي پوشيده نيست . بي اعتمادي ناشي از تغييرات محيطي و كسب سود بيشتر برنامه ريزي را به ضرورتي انكار ناپذير تبديل كرده است و برنامه ريزي استراتژيك عوامل اساسي خطر آفرين محيطي را تحليل مي كند و براي رسيدن به هدف از كوتاهترين راه ممكن ، راه حل هاي مناسب ارائه مي دهد . به عبارت ديگر ، برنامه ريزي استراتژيك فرآيند تعيين اهداف سازمان و تصميم گيري درباره ي طرح هاي جامع عملياتي و اجرايي براي تحقق آن اهداف است . با وجود اهميت برنامه ريزي استراتژيك مي توان به مطالعات وسيعي در اين باره پرداخت كه راه گشاي مسائل بسيار در سازمانها مي باشد.

منبع: وبلاگ به اندیش

 

مقايسه مدير با نا مدير

مقايسه مدير با نا مدير

مدير:

بخشي از جواب است .

1-     هميشه يك برنامه دارد

2-     اجازه بدهيد من اين كار را براي شمار انجام به دهم.

3-     هميشه براي هر مسئله يك جواب دارد.

4-     هميشه براي هر مسئله يك جواب دارد.

5-     در اطراف هر تخته سنگ ، سبزه اي مي بيند.

6-     اين ممكن است مشكل باشد اما قابل حل است.

نامدير

1-     هميشه بخشي از سئوال و طلبكار است.

2-     هميشه يك عذر دارد.

3-     اين مشكل شما است.

4-     براي هر جوابي يك مسئله دارد.

5-     در هر سبزه زار چندين تخته سنگ

6-     اين ممكن است قابل حل باشد ولي مشكل است.

مقايسه مدير با نا مدير

مقايسه مدير با نا مدير

مدير:

بخشي از جواب است .

1-     هميشه يك برنامه دارد

2-     اجازه بدهيد من اين كار را براي شمار انجام به دهم.

3-     هميشه براي هر مسئله يك جواب دارد.

4-     هميشه براي هر مسئله يك جواب دارد.

5-     در اطراف هر تخته سنگ ، سبزه اي مي بيند.

6-     اين ممكن است مشكل باشد اما قابل حل است.

نامدير

1-     هميشه بخشي از سئوال و طلبكار است.

2-     هميشه يك عذر دارد.

3-     اين مشكل شما است.

4-     براي هر جوابي يك مسئله دارد.

5-     در هر سبزه زار چندين تخته سنگ

6-     اين ممكن است قابل حل باشد ولي مشكل است.

چند نكته مديريتي

چند نكته مديريتي

1-     همه باي فكر كنند به جاي اين كه فقط كار كنند. دنيار آينده از آن كساني است كه انديشه مي كنند.

2-     مديريت براي نگهداري وضع موجود نيست بلكه براي تغيير آن است.

3-     مدير همواره بايد يك پله و نه بيشتراز سازمان جلوتر باشد. اگر خيلي جلوتر باشد عدم درك حاصل مي شود .

4-     در تشويق ، فرد را تشويق كن و در تنبيه كاررا تنبيه كن.

5-     چو فردا شود فكر فردا كنيم ضد برنامه ريزي است.

مديران چند دسته هستند؟

مديران چند دسته هستند؟

مديران را به سه دسته مختلف تقسيم نموده اند. مديران فراري از مسئله، مديران حل كننده مسئله و مديران مسئله يابي

1-     مديران فراي از مسئله پاس دهندگان خوبي هستند و در اولين فرصت توپ را به زمين مقابل مي اندازند. در اين فضا كاركنان به فعاليت هاي اداري و عملياتي روزمره مشغول هستند.

2-     مديران حل كننده مسئله ؛ منابع را بسيج مي كنند ، فوق العاده پركارند، اضافه كار مي كنند اما اشكال اين ها آن است كه هروقت مسئله دارند حل مي كنند . چو فردا شود فكرفردا كنند.

3-     مديران مسئله ياب ؛ از همه كاركنان انتظار دارند سئوال كننده باشند. از دانش هاي روز استفاده مي كنند ، از پيش بيني استفاده مي كنند و برنامه ريزي مي نمايند.

انجمن حجتيه چونان يک فرقه گنوسي

انجمن حجتيه چونان يک فرقه گنوسي

نویسنده: حسن مانی

منبع: باشگاه انديشه 10/10/1384



1- آرا و عقايد انجمن:

ابتدا خلاصه‌اي حتي‌المقدور دقيق و مجمل از عقايد انجمن فراهم مي‌آوريم با اين اميد و باور که مورد پذيرش آن‌ها نيز واقع شود.

خدا براي هدايت بندگان خود کتاب و پيامبري فرستاده است. دريافت اين کتاب و تعاليم پيامبر نيازمند آموزگاراني است الزاماً معصوم، که اگر کار به عقل مردم وانهاده شود موجب اختلاف و گمراهي است.

چنان که عملاً در تاريخ نيز چنين شد. مقتضاي عدل خداست که در هر عصر حجتي زنده فرا راه انسان قرار دهد که داد ولي مردمان قدر ندانستند و خدا تا يازدهمين حجت حاضر، حجت را بر آن‌ها تمام کرد و سپس آخرين را چون تنبيهي _ از نظر غايب ساخت. چون اين حجت حاضر، واسطه تمام فيوض خدا به انسان‌ها است راهي جز او رفتن يکسره بر خطاست. هر حکومت پيش از ظهور او طاغوت و باطل است و همکاري با آن‌ها تنها براي حفظ منافع شيعيان تا آن‌جا که پا از دايره احکام اسلام فراتر نرود مجاز است و لاغير. ولي جهان چنان از فطرت دور است که اجراي احکام اسلام را برنمي‌تابد و از طرفي وضع قانون با وجود حجت خلاف دين است. اگر اشکال شود که حکومت امري است عقلاً لازم پاسخ آن است که جور آن را ديگران مي‌کشند و نيازي به تأسيس آن از سوي ما نيست و اگر باز اشکال شود که از فرض وجود جمع و جامعه‌اي که اکثراً بلکه تماماً شيعه باشند و با توجه به عقلاً لازم بودن حکومت تکليف چيست؟ پاسخ آن است که در آن صورت اگر آن جمع بخواهند حجت ظهور خواهد کرد.

انجمن با فلسفه و عرفان و تصوف و اصولاً با هر معرفتي که مستقيماً به نصوص قرآن و سنت بازنگردد شديداً مخالف است و مآلاً تمام فلسفه‌هاي جديد و نظريه‌هاي اجتماعي اخير را يک‌سره باطل و بيهوده مي‌داند که اگر دانستن باشد در قرآن و احاديث هست. دين نيز به رغم آن‌ها حداکثري است و چون کامل است بايد شامل همه چيز باشد حتي طبيعيات (چنان که نقل کرده‌اند که عالمي در دوران اخير بوده است که علم خود از امام زمان آموخته بود و به درس طبيعيات هم آغازيد ولي طعن طاغيان از ادامه کار، بازش داشت).

همه ساحت، ساحت قدس است و ساحت عرف تهي، بلکه تماماً بر باطل است. انجمن دشمني عميقي با سنيان دارد و ذره‌اي طرح وحدت اسلامي را نمي‌پذيرد. انجمن انحصارگر هم هست و تقريباً براي هيچ دين و مذهبي جز آن خود، اميد رستگاري ندارد. مذهب خود را زاييده عقل محض و عدم پذيرش خود از سوي ديگران زاييده عناد و تخفيف جهل مي‌داند.

 

2- مدخل:

شايد کساني گمان برند که پس از گسستگي به هر حال مهم در دين‌ورزي ايرانيان پس از انقلاب و حضور ديني باري نحوا اجتماعي‌تر، و در سال‌هاي اخير نضج گرفتن ديني با پذيرش بيشتر دست‌آوردهاي عقلانيت مدرن، بازگشت به اسلامي که تاريخ را تا ظهور حجت تعطيل مي‌داند و هيچ رسالت اجتماعي براي خود قایل نيست و کمترين تعامل را با محصولات فکري و فرهنگی _ و نه تکنولوژي _ مدرن دارد (علي‌رغم هر نقد جزيي به کارنامه اسلام انقلابي يا روشنفکرانه)، امري نامعقول و زاييده وهم ناظران است.

 

3- سابقه تاريخي:

آن‌چه پيش از هر چيز در تعاليم انجمن به چشم مي‌آيد محافظه‌کاري شديد، کنار آمدن با هر شرايطي و هر خبيث و ظالمي، اهميت دادن تا حد اصول فروشي به حفظ جان و کوشش بيشتر براي حفظ نفس تا اشاعه عقيده خويش است. شايد يک نگاه گذرا به راحتي حکم به تن‌پروري و آسوده‌خواهي آن‌ها دهد ولي بايد دليل متقن‌تري جست. شايد بتوان عده‌اي محدود را به عافيت‌طلبي محکوم کرد ولي تأمل عميق‌تري لازم است. براي مثال بخش‌هايي از آراء برخي از اکابر شيعه را با هم مي‌خوانيم:

«سلطان اسلام ائمه هدي از آل محمد و کساني که ائمه هدي در منصبي نصيب کرده‌اند مي‌باشند، از امرا و احکام» (1)

«در مورد ولايت از جانب سلطان بر حق عادل که مسأله‌اي نيست، زيرا جايز است. بلکه زماني که سلطان به آن حکم کرده باشد و قبول آن را بر او واجب کرده باشد واجب است. که اين فرض با توجه به تعريف نقل‌قول پيشين در دوران غيبت محقق نمي‌شود اما کلام در مورد ولايت از جانب سلطان متغلب است که چند حالت دارد: واجب، که گاهي از وجوب به اجبار مي‌رسد، مباح، قبيح و ممنوع. اما واجب زماني است که کسي ولايت را مي‌پذيرد بداند يا به خاطر نشانه‌هاي موجود گمان کند که به سبب اين ولايت توانايي اقامه حق دفع باطل، امر به معروف و نهي از منکر را دارا خواهد شد و اگر اين ولايت نباشد، چيزي از اين امور را نمي‌تواند انجام دهد (...) اما آن‌چه او را به اجبار وا مي‌دارد، اين است که ولايت به وسيله شمشير بر او تحميل شود و گمانش بيشتر بر اين باشد که اگر آن را قبول نکند خونش ريخته خواهد شد (...) و اما مباح: اين است که بر مالي که دارد بترسد يا ضرر ديگري به او برسد(2).

«هنگامي که تحت حکومت زمامداران جائز به سر مي‌بريد از احکام و دستورات آنان اطاعت کنيد و آن‌ها را نفاذ بدانيد و طوري عمل نکنيد که به مخالفت با حکومت، شهرت پيدا کنيد و منجر به قتل شما شود»

«براي هيچ‌کس جاري ساختن حدود الهي جايز نيست» مگر براي امام (ع) يا کسي که امام او را نصب کند. براي جاري ساختن حدود زمان امام و در عصر غيبت امام (ع) براي آقا، جاري ساختن حد بر بنده خود جايز است و آيا مرد بر فرزند خود و زن خود مي‌تواند حد جاري کند؟ در آن ترديد است [اگر] والي از جانب حاکم جور قادر باشد بر جاري کردن حدود، آيا جايز است او را جاري کردن حدود؟ بعضي گفته‌اند بلي (...) و بعضي گفته‌اند جايز نيست و اين احوط است» (4)

توجه به فقرات فوق نشان مي‌دهد که هيچ انديشه تأسيس حکومتي در گفتمان آن‌ها يافت مي‌شود و بحث در حکومت تنها به جواز يا عدم جواز نفوذ در حکومت‌هاي موجود که حتماً طاغوت و جايز هستند خلاصه مي‌شود. گويا پيشاپيش پذيرفته‌اند که شيعه از خود حکومتي نمي‌تواند داشت و اين خود از اين حقيقت ناشي مي‌شود که شيعه تا پيش از صفويه علي‌الاغلب در اقليت بوده است آن هم اقليتي که از سوي حاکمان سني مذهب به سخت‌ترين آزارها و شکنجه‌ها نواخته مي‌شده است. از طرفي فرقه‌هاي ديگر شيعه چون اسماعيليه و زنديه که براي مقابله با حکومت‌هاي وقت دست به شمشير بردند با شديدترين عاقبت‌ها مواجه شدند و تقريباً تا مرحله حذف از صحنه تاريخ پيش رفتند. اين در اقليت بودن و تجربه تلخ فرقه‌هاي ديگر علاوه بر قابليت‌هاي احتمالي متون مقدس در اختيار علماي شيعه، عقل مصلحت‌انديش آنان را نيز وامي‌داشته است که به جاي مقابله با حکام، طريق معاشات را برگزينند و هدف اصلي‌شان حفظ جان همين اقليت موجود باشد تا يک‌سره چون فرقه‌هاي ديگر شيعه منهدم نشوند. البته علماي شيعه در اين مرحله نماندند و مخصوصاً با تشکيل و قوت گرفتن صفويان اندک اندک روي خوش‌تري به حکومت و حکومت‌داري نشان دادند و هدف خود را از نفوذ در حکومت به همکاري با آن و سپس‌تر تحت امر خود درآوردن حاکمان و باز هم سپس‌تر و با کم شدن اقتدار سلاطين صفوي و مخصوصاً قاجار، به در دست گرفتن حکومت تغيير دادند. (5)

انجمن نيز حداقل در هنگام تأسيس در مرحله‌اي بود که روحانيت تجربه تلخ مشروطه را پشت‌سر گذاشته بود و ضربات سهمگيني از ديکتاتوري رضاخاني متحمل شده بود و شرايط عيني جامعه هم اقبالي به آن‌ها نداشت. يعني ابتدائاً آن‌ها هم اقليت تحت ظلم بودند.

اين سابقه موجزي که از تعامل شرايط عيني و اجتماعي از طرفي و نظریه­پردازي علماي شيمي از طرف ديگر گفته آمد، به نوعي تبار اين انديشه محافظه‌کارانه را نشان مي‌دهد و البته ادعاي آن‌ها داير بر آن که عقايدشان در کل دوره تاريخي شيعه مدنظر تمام علماي بزرگ بوده است را نقض مي‌کند. ولي البته با توجه به ديد تاريخي نداشتن انجمن، آن‌ها به هيچ‌وجه نمي‌تواند جز سعي بيهوده براي هم‌خوان کردن اين اقوال مختلف و بلکه متضاد يا بر اثر تقيه خواندن آن‌ها، تحليل از آن را ارايه دهند.

اما انجمن دچار اين اشکال کمي مضحک است که تئوري اقليت تحت ظلم و در معرض نابودي را در زماني که شيعه در جامعه ايران اکثريت دارد و تحت جور و ستم نيست به کار مي‌برد از آن‌جا که اين دو با هم نمي‌خواند، مسأله را از انتها حل مي‌کند. بدين معني که چون تئوري او تئوري گروه‌هاي اقليت است پس خود را اقليت مي‌کند! اين نکته‌اي است که در بند بعد روشن‌تر مي‌شود.

 

4_ کارکردهاي اجتماعي انجمن حجتيه

 

1_4: انجمن حجتيه چون يک فرقه گنوسي:

گفتيم که تئوري انجمن اقليتي است ولي فعلاً شيعه در جامعه ما در اکثريت است. چگونه مي‌توان اين دو را با هم هم‌خوان کرد؟ تنها راه باقي مانده آن است که در خود اقليتي بسازد. اين فرقه‌ها در تاريخ مسبوق به سابقه‌اند و معمولاً به اسم عام «گنوسي» خوانده مي‌شوند. خلاصه‌اي از مشخصه‌هاي اين فرقه‌ها چنين است: «گنوس» در اصل از واژه يوناني «gnosis» به معناي «دشمن» است. پيروان اين آيين گمان داشتند که به حقيقت و کل حقيقت دست يافته‌اند. آن‌ها معتقد بودند که حقايق الهي تنها براي‌شان آشکار شده و اين حقيقت در اصل در زمان‌هاي گذشته به نحوي اسرارآميز بيان شده است و از طريق افرادي ويژه که به دانستن آن تشرف يافته بودند، نسل به نسل منتقل شده است (...) آيين گنوسي (...) دين نجات و رهايي نيز بود (...) اين آزادي به ياري آگاهي بر وحي الهي حاصل مي‌شود و اين آگاهي به نوبه خود با به کار بستن قواعدي که گاه جادوگرانه است محقق مي‌شود. هرکس قادر نبود اهل راز باشد و هر کسي را به دين خود نمي‌پذيرفتند. اين دانش فقط بدان‌ها آموخته مي‌شد که قادر بودند به آيين، تشرف يابند. (6)

وجهه بارز اين آيين، رمزي، مخفي و مختص اقليت بودن است. انجمن حجتيه بالذات بايد مختص افراد محدود باشد. چرا که چنان‌که گفتيم به زعم آن‌ها هرگاه بيش از اقليت باشند بايد حجت غايب حاضر شود (7) و همين که او هنوز غايب است، پس شيعيان در اقليت‌اند، پس حجتيه نه تنها بر اثر حوادث تاريخي بلکه فارغ از آن و با لذات در اقليت است. به عبارت ديگر نتيجه منطقي اين باور، خوداقليت پنداري است و اکثريت بودن نافي ملزومات اوليه اين انديشه است.

اين اقليت بودن بالذات، خود به خود رمزي بودن، مخفي بودن و مألاً خودبزرگ‌بيني و خود را برگزيده دانستن را در پي دارد که همه از مشخصات گنوسي است.

سلوک انجمنيان هم مؤيد اين نظر است. چنين است که اعضا خود را کمتر به نام اين فرقه مي‌خوانند، بسياري وقت‌ها به اسم مستعار در اجتماعات ظاهر مي‌شوند و بسياري کساني که در جلسات آن‌ها حضور دارند هم آن‌ها را به اين نام نمي‌شناسند. سلسله مراتب تشکيلات آن‌ها مخفي و دور از دسترس حتي اعضا است. سرمايه‌گذاري فراواني براي طرد اين عضو و جذب آن عضو مي‌کنند. معمولاً کسي را که مطلوب جذب شدن مي‌دانند، بسيار بطني به حقايق اين فرقه آشنا مي‌کنند. اعضا نفوذ زيادي در فرقه‌هاي رقيب دارند. (چه آن‌وقت که با بهاييان مبارزه‌اي وسيع انداخته بودند و چه اکنون که باسنيان.) بسيار تبليغ مي‌کنند که در ملأ عام چنين بگوييد ولي در باطن چنان باشيد. انجمن به علوم غربيه و غيبيه هم بسيار علاقه‌مند است.

در هر جلسه درس و بحث آنان بسيار از خواب اين کس و ارتباط غريب آن کس سخن به ميان مي‌آيد و اين خود زاييده اين حقيقت است که به رغم آن‌ها ره يافتن به رأي صواب تنها و تنها با مرتبط شدن با حجت زنده به دست آمدني است. البته تذکر اين نکته لازم است که در بسياري انديشه‌هاي ديني اين امر پذيرفته است که جز با لطف الهي امکان يافتن راه صواب ممکن نيست و به عبارت ديگر انسان به خودي خود شايسته هدايت نيست مگر لطف الهي بکند کار خويش. ولي فرقي است فارق ميان مدخليت دادن به اين لطف در هدايت و منحصر کردن هدايت به اين لطف. شايد بتوان کارکرد ديگري هم براي اين فرقه گنوسي يافت. از آن‌جا که هويت هر فرد در نسبت با جمعي که در آن حضور دارد از طرفي و تمايزي که با جمع‌هاي ديگر دارد، از طرف ديگر، تعريف مي‌شود و فرقه‌هاي گنوسي به خاطر در اقليت بودن و مخفي بودن، بيشترين تمايز را با ديگران و بيشترين همبستگي را با خود دارند، هويتي که تحت اين فرقه تعريف مي‌شود، غلظت بيشتري دارد و مخصوصاً براي افراد جامعه­ی در حل گذاري که بحران هويت دارند، امر جذابي است. شايد گرايش شديد به انجمن از دهه 40 تا سال‌هاي اخير پيش از انقلاب نتيجه همان بحران هويتي باشد که حالت گذار آن دوران، که پايي در سنت ناتوان و پايي در مدرنيزاسيون ناقص و ناتمام داشته باشد. اگر امروز هم انجمن رونقي يافته باشد، همان ناموفق بودن قرائت‌هاي رسمي از سنت ديني و صعب بودن جذب در عالم مدرن (به دلايل معرفتي و هم به دلايل عيني و اقتصادي) است. اگر چه بسيار بعيد است که انجمن امروز هم بتواند موج جديدي ايجاد کند و تنها مي‌تواند اميدوار باشد که نفس‌هاي به شماره افتاده‌اش مدت مديدتري ادامه يابد. گو اين‌که آن تجربه اقبال به انجمن هم با برآمدن الترناتيو اسلام انقلابي روبه افولي ناگهاني نهاد. اعضاييکه به خاطر همان بحران هويت به آن گرويده بودند، علايق مذهبي را از اين گروه برگرفتند ولي وادادگي و محافظه‌کاري، به نرخ روز خوري و بي‌عملي انجمن را کنار گذاردند و انصاف هم آن است که در مقابل گروه‌هايي که دم از تغيير جهان و عدل و عدالت و ... مي‌زدند، سخن گروهي که صبر و سازش و پذيرش وضع موجود را ستايش مي‌کرد، رونقي نداشت. چنين است که بسياري از اعاظم ديروز و امروز انقلاب هم سابقه‌اي در اين انجمن داشته‌اند و سپس از آن گسسته‌اند.

 

2_4: انجمن چون ايدئولوژي ساز بورژوازي شيعي:

از نظر طبقاتي اعضاي انجمن حجتيه نوعاً به قشر سوداگر برخوردار تعلق دارند. تحصيل‌کرده‌هاي انجمن که کم هم نيستند و غالباً در رشته‌هاي فني تحصيل کرده‌اند، اکثراً در کار تجارت‌اند. سوداگري و تجارت هم الزامات خاص خود را دارد و نوعي محافظه‌کاري و سازش با وضع موجود را مي‌طلبد. (8)

درگير شدن در کنش‌هاي اجتماعي و مبارزه براي اهداف بلند، گذشتن از سود و جان خويش در راه هدف بزرگ‌تر، سعي در بر هم زدن موضع موجود (که خود از جايگاه خوبي در آن برخوردارند) از مرام و روال سوداگران فاصله‌اي بعيد دارد.

از طرف ديگر، يک‌سره به کار سودافزايي مشغول بودن مخصوصاً اگر علايق ديني و معنوي هم اجمالاً در کار باشد، راضي کننده نيست.

انجمن هيچ رسالت عظيمي بر دوش اعضاي خود نمي‌نهد. تغيير اين جهان که کار حجت است و بر ما فرض نيست که بر او پيشدستي کنيم. چون تقريباً تمام جهان به يکسان بر خطايند و انجمن نيز به اصول و حقوق عام انساني فراديني و فراملي و جهان‌شمول معتقد نيست. (9) (چون انسان علي‌الطلاق براي آن‌ها تعريف نشده است و تعيين هر انسان با دين او و نسبت او با دين حق که مرام انجمن باشد، صورت مي‌پذيرد) هيچ موضوع يا انديشه‌اي در جهان براي مبارزه کردن شايسته نيست. بگذريم از اين‌که چون به زعم انجمن تاريخ متوقف شده است، برائت از دشمناني هم اگر مطلوب باشد، برائت از خلفا و دشمنان هم‌عصر ائمه است و مثلاً مبارزه با فلان قدرت استعمارگر يا مستبد اصلاً در دستور کار آنان نيست. چنان که اخيراً يکي از اعضاي روحاني انجمن اضافه فرمودند که برائت از مشرکين لازم در حج همان برائت از خلفاست.

ظاهراً اگر فرقه‌اي گنوسي و رمزي باشد، دشمنان رمزي هم دارد و بيشتر از آن که نياز باشد در عالم واقع آن‌ها را انکار کنيم، کافي است ذهناً از آن‌ها تبري بجوييم.

بورژواي شيعه نيز بي‌آنکه عملاً دست به کار مبارزه‌اي شود باانکار چند و چندين باره خلفا با زبان و در نظر، تمام وظيفه ظالم‌ستيزي خود را به انجام رسانده است.

مهمتر آن‌که چون به زعم انجمن هر حکومتي طاغوت و غاصب است و هر قانون عرفي و منبعث نشده از نص کتاب و سنت، هيچ الزامي به عهده مسلماني نمي‌‌گذارد و حتي فراتر از آن با شعار عدم ياري به ظلمه و غاصبان، تخلف از قانون‌هاي حکومت‌ها عبادت هم به شمار مي‌آيد، از اين رو پيدا و پنهان در انجمن تبليغ مي‌شود که تخلف از قانون‌هاي جعل شده توسط حکومت (چون ماليات‌ها، محدوديت‌هاي تجاري، تعرفه‌ها و ...) نه تنها مذموم نيست بلکه مأجور است.

باز هم با توجه به عدم ديد انساني جهان‌شمول دانستن، هيچ برنامه اقتصادي براي رهايي از فقر جهاني و عدالت اقتصادي در اين انديشه ممکن نيست، جالب آن‌که مفهوم قرآني مستضعف که مخصوصاً در دهه نخست پس از انقلاب صبغه‌اي تنها اقتصادي داشت، نزد انجمن تنها به کساني اطلاق مي‌شود که پيام حجت زمان به علت شرايط تاريخي _ جغرافيايي به آن‌ها نرسيده است و بر عهده خداست که با آنان با مهر و عطوفت بيشتري برخورد کند و هيچ‌بار مسؤوليتي ذمه مسلمانان در قبال آنان نيست.

با اين تفاصيل به خوبي مشاهده مي‌شود که انجمن بهشت بورژوازي است.

 

3_4 انجمن حجتيه چون يک لابي:

اگر انجمن حجتيه تنها کارکردهاي فوق را داشت شايد بيشتر شايسته تحليل‌هاي جامعه‌شناسان بود تا تأمل سياسيون. ولي اين نقش و کارکرد اخير، موضوع را پيچيده‌تر مي‌کند و کنشگران عرصه سياست را وا مي‌دارد که هر چه بيشتر مراقب اين گروه باشند و احتمالاً سعي در علني و آشکار کردن خطرات بسط و توسعه اين گروه داشته باشند، غور اندکي در مقدمات پيش گفته به راحتي آشکار مي‌سازد که انجمن حجتيه يک لابي با لذات است.

به‌طور خلاصه به اين دلايل و علل:

الف: خود را تنها اقليت هدايت شده مي‌داند.

ب: انديشه تأسيس حکومت ندارد و تنها انديشه نفوذ در حکومت‌ها را در سر مي‌پروراند.

پ: نمونه عظيم اولياءالله در نزد آن‌ها کساني هستند که در دستگاه ظلمه نفوذ کرده‌اند. چنان‌که بسيار از علي‌بن‌يقطين و عبدالله نجاشي و ابوالقاسم‌ابن­روح نام مي‌برند.

ت: هر حکومت جز حکومت ائمه را بر خطا مي‌دانند.

ث: استفاده از اموال عمومي را به سبب غاصب بودن حکومت‌ها بر خود مباح مي‌شمرند.

ج: هر حيله و نيرنگ و اصول‌فروشي و دروغ و دغلي را با نام تقيه مباح مي‌شمرند.

چ: از طبقات برخوردار جامعه هستند، پس منافع زيادي براي دفاع کردن دارند.

ح: فرقه‌اي رمزي و مخفي هستند و در هيچ عرصه‌اي از جمله سياست، علني و آشکار ظاهر نمي‌شوند.

خ: اين فرقه رمزي و مخفي بودن منافع مشترکي بين «خودي‌ها» و عدم منافع بسياري با «ديگران» مي‌آفريند.

اعضاي انجمن گاه نزد برخي از اقربين خبر از نفوذ حکومت تا سطوح مياني مي‌دهند که البته ممکن است براي عظيم‌تر کردن‌ شأن خود نزد نوپيران باشد، ولي به هر حال تهي از حقيقت نيست.

نگران‌کننده‌تر آن که چنان که ذکر شد، انجمن در دوره‌اي عضوگيري موفقي داشته است که البته بعدها بسياري از اين اعضا از انجمن بريدند و به انقلاب پيوستند. ولي فلسفه سياسي انجمن چنان حقه و نيرنگ را مجاز مي‌شمرد که بيم آن هست برخي از آنان هنوز دل در گرو کيش پيشين خود داشته باشند و حضورشان در انقلاب تاکتيکي بيش نبوده باشد يا آن‌که حق صحبت قديم، انجمن‌هاي بريده حاضر در حکومت را بعضاً خود مهيا کرده باشد و امتيازاتي به رفقاي سابق گرمابه و گلستان داده باشند. ماجراي شرکت برخي در مراسم يادبود شيخ حلبي (رهبر پيشين انجمن) و شايعه اخير دستگيري عده‌اي از اعضاي انجمن و تکذيب با جد و قوت آن از نشانه‌هايي است که اين نگراني‌ها را مي‌افزايد.

نکته ديگر آن‌که اگر کارکردهاي ديگر انجمن با توجه به تحولات زمانه روبه افول مي‌رود، اين کارکرد اخير يعني «لابي بودن» مي‌تواند بسط و توسعه بيشتري بيابد. چرا که منافع مالي و سياسي براي همه عصرها مشترک است. اي بسا بعدها ديگر انديشه‌هاي انجمن رنگ بازد ولي اعضاي نفوذي آن‌ها در حکومت که چرب و شيرين اين رسوخ در قدرت را چشيده‌اند، همبستگي خويش را حفظ کنند و نام بي‌محتواي انجمن بر آن‌ها بماند. چنان‌که لابي‌هاي ديگري نيز چنين سرنوشتي داشتند. فراماسون‌ها که ابتدا انجمن بنايان بودند، سپس‌تر از محتواي خود تهي شدند و يک فرقه نفوذگر در حکومت‌ها شدند و بسيار محتمل است که لابي يهودي حکومت آمريکا هم خود ديگر به انديشه‌هاي ديني يهودي اعتقادي نداشته باشد.

 

5_ رفع يک شبهه:

انجمن هيچ انديشه‌اي براي حکومت در دوران غيبت ندارد و برخي روشنفکران ديني هم بالصراحه يا يک کنايه عنوان کرده‌اند که دين از حکومت جدا است. برخي از اين مقدمات اين نتيجه را گرفته‌اند که رابطه‌اي بين انجمن حجتيه و روشنفکران وجود دارد. عجيب‌تر آن‌که برخي آنان را روشنفکرتر از اسلام حاکم مي‌دانند.

چنان‌که دکتر سروش تلويحاً در مصاحبه‌اي گفت اگر انجمن‌ها قابل به جدايي دين از سياست بودند پيشرفته بوده‌اند.

اگر بخواهيم سه گروه روشنفکري ديني، اسلام حکومتي و انجمن حجتيه را در نسبت نوع توجهي که به ساحت عرف و قدس دارند، تقسيم‌بندي کنيم، روشنفکران ديني کساني‌اند که استقلال اين دو ساحت را مي‌پذيرند و به تعامل و حداکثر تلايم اين دو ساحت معتقدند. قرائت رسمي از دين قابل به انجذاب ساحت عرف در ساحت قدس است. بدين معني که هيچ مفهومي عرفي‌اي را برنمي‌تابند و در صدد يافتن منشايي غنايي قدسي براي آن هستند. انجمن حجتيه نيز معتقد است که تنها ساحت قدس لايق بررسي است و ساحت عرف را اصلاً به رسميت نمي‌شناسد و مآلاً مورد تحليل قرار نمي‌دهد.

براي مثال در باب حکومت روشنفکري ديني مدخليت تام و تمام دين در حکومت را رد مي‌کند و تن به تأملات عقل در اين باب مي‌دهد. قرائت رسمي سعي مي‌کند حکومت را تماماً قدسي کند و انجمن حجتيه چون حکومت‌هاي موجود را قدسي نمي‌داند اصلاً وارد بحث شيوه‌هاي حکومت کردن و روش تعيين حاکمان و ... نمي‌شود.

اين سه موضع! بعد فاصله را از هم دارند و حداقل نظراً هيچ ائتلافي بين آنها ممکن نيست. گرچه انجمن آن‌قدر عمل‌گرا و اصول‌فروش هست که براي حفظ منافع خود با هر گروهي ائتلاف کند. ولي گروه‌هاي سياسي نزديک به روشنفکري ديني، بعيد است که از حداقل عقل و مصلحت‌انديشي آن‌چنان به دور باشند که تن به همکاري با انجمن بدهند. خصوصاً آن‌که حملات انجمن به روشنفکران ديني چون دکتر شريعتي هنوز از يادها نرفته است.

البته شايد بتوان از نگاهي جامعه‌شناسانه شباهتي کارکردي بين اين هر سه گروه پيش گفته بازيافت.

چنان‌که برخي معتقدند اين هر سه لشکريان ناخواسته سکولاريزيم‌اند. روشنفکري ديني صراحتاً ساحت عرف مستقل از قدس را مي‌پذيرند و تجربه اروپا نشان داده است که گام به گام قدس را محدود و عرف را مبسوط مي‌کند. ديدگاه قدسي کننده همه چيز چنان قدس را در چالش با عرفيات مي‌افکند که آن را از قدسيت مي‌اندازد و انجمن حجتيه از طرفي عرف را هرگز به رسميت نمي‌شناسد و مورد مداقه قرار نمي‌دهد و از طرفي ناچار به تعامل با آن است. يعني بدون هيچ تئوري‌اي براي مقابله با آن در آن غرق است و دست آخر عملاً عرف را بي‌مقاومت مي‌پذيرد.

 

پي‌نوشت‌ها:

ا_ محمدبن نعمان مفيد المقنعه ص 810_ 812 به نقل از کدپور، جميله _ تحول گفتمان سياسي شيعه در ايران _ طرح نو 1378 ص 50

2_ شريف مرتضي، رسايل ج 2، ص 96 _ 98 به نقل از پيشين ص 56 _ 55

3_ شهيد ثاني، سالک تا قیام، ج 3 ص 112 _ 111 به نقل از موسويان سيد محمدرضا، شهيد ثاني و زندگي در دولت جايز در فصل‌نامه علوم سياسي شماره 5 و 4. مؤسسه آموزش عالي باقرالعلوم

4_ محقق حلي، شرایع­‌الاسلام. ترجمه ابوالقاسم ابن‌احمد يزدي دانشگاه تهران 1361 ص 139 _ 138 به نقل از کدپور، جميله (1378)

5_ براي درک اين سير تاريخ ن ک به کديور (1378)

6_ بهار. مهرداد _ اديان سياسي ص 75 _ 74

7_ البته يک حالت ديگر هم وجود دارد و آن بيش از حد شدن ظلم و جور است که به هر حال در نتيجه‌گيري اين بخش خللي وارد نمي‌کند.

8_ شايد کساني اشکال کنند که بورژوازي حداقل در مقطعي از تاريخ غرب نقشي انقلابي داشته است ولي با توجه به تفاوت بنيادي بورژوازي در کشورهاي غربي با هم‌نوع خود در کشورهاي توسعه نيافته فرض مقاله صحيح است.

9_ ظاهراً برخي اعضاي انجمن در پيش از انقلاب و پس از مطرح شدن قضيه فلسطين از سوي کساني چون امام خميني اين استدلال غريب را مي‌آورد که يهودان فدک را به حضرت محمد هديه دادند و سنيان از حضرت زهرا به زور غصب کردند پس فلسطينيان سني شايسته کمک در برابر حملات يهودي‌ها نيستند.


مديران چند دسته هستند؟

كنترلهاي موثر و خصوصيات آنها

كنترلهاي موثر و خصوصيات آنها

براي اعمال كنترلهاي موثر ويژگيهاي زير را بايد در نظر گرفت:

1-     كنترل بايد اطلاعات قابل فهم و مفيدي را فراهم آورد.

2-     كنترل بايد انحرافات را به طور سريع گزارش دهد تااز آثار آن جلوگيري كند.

3-     كنترل بايد به گونه اي طرح ريزي شود كه افراد ذي ربط بر فعاليت هاي رشته خودشان نظارت داشته باشند.

4-     كنترل بايد برنقاط استراتژيك متمركز ( نكات استثنايي) شود.

5-     در كنترل بايد به نتائج شود. هدف نهايي فرايند كنترل رسيدن به هدفهاي سازمان است.

6-     كنترل از نظر اقتصادي بايد بيشتر از هزينه هايي كه بر آن تخصيص مي يابد ارزش داشته باشد. ( تحليل هزينه – منفعت)

7-     كنترل بايد قابليت انعطاف داشته باشد به گونه اي كه بتواند خود را تغييرات محيط منطبق كند.

8-     كنترل نبايد صرفاً انحرافات را مشخص كند بلكه بايد به اقدام اصلاحي نيز منجر شود.

9-     سيستم كنترل بايد ساده باشد و در عين حال دستكاري آن مشكل باشد.

10- كنترل بايد مورد قبول اعضاي سازمان قرار گيرد.

11- سيستم كنترل بايد با همكاري افرادي كه در تخصص هي گوناگون در زمينه هاي مختلف تجزيه و تحليل سازماني ، برنامه استراتژيك ، سيستم هاي اطلاعات ، مديريت و ساير رشته هاي ذي ربط هستند طرح ريزي شود.

انواع كنترل

كنترلها به سه دسته تقيسيم مي شوند.شامل كنترل قبلاز عمل، زمان عمل و پس از عمل

1-     كنترل قبل از عمل: اين نوع كنترل قبل از اين كه عمليات انجام شود صورت مي گيرد كه بعضي اوقات اين نوع كنترل ، كنترل مقداماتي يا غربالي يا بازدانده ناميده مي شود.

2-     كنترل زمان عمل:اين نوع كنترل در حين انجام عمليات صورت مي گيرد.

3-     كنترل پس از عمل: اين نوع كنترل بر نتيجه عمليات تمركز دارد و قضاوت پس از انجام كار صورت مي گيرد.

تدابير كنترل و نظارت

براي كنترل و نظارت به منظور اقدام اصلاحي ، مدير از برخي تدابير مانند بودجة ، گزارشات و ارزشيابي داخلي استفاده مي كند.

1-     بودجه: بودجه بخشي از فرايند برنامه ريزي است. بودجه يك سازمان با ارائه ارقام كمي ، يعني با تعيين هزينه عمليات تفكيك شده و براي محدوده هاي زماني معيني مشخص مي شود. و معلوم مي كند چه فعاليتي بايد انجام شود. مديران با تعيين بودجه بر تمامي فعاليت ها نظارت خود را اعمل مي كنند. علاوه بر آن مي توان از بودجه براي تعيين ميزان توفيق برنامه هاي انجام شده در رسيدن به هدفهاي سازمان يا حدود انحراف از برنامه هاي پيش بيني شده استفاده كرد.

2-     گزارش: وسيله ديگر كنترل عبارت است از گزارشات مستمر دوره اي ( هفتگي ، ماهانة و غيره) كه مدير مي تواند خواستار تهيه آن شود تا مدير ضمن مقايسه و تجزيه و تحليل آنها بتواند از آنها استفاده كند.

3-     ارزشيابي هاي داخلي: منظور از ارزشيابي داخلي رسيدگي به نحوه برنامه ريزي ، سازماندهي ، هدايت، بسيج امكانات و كنترل در اجراي عمليات يك سازمان است.